ريسماني كه نور را در كنار هم بسته بود شايد اين مظلوميتي بود كه بر جامعه بشري تحميل مي‌شد و اين مظلوميت نشان مي‌داد که ظلمت هرگز تحمل ديدار خورشيد را ندارد. زماني که حسين(ع) از آسمان بر زمين نظر مي‌کرد نور بود که ظلمت را رسوا مي‌کرد. ظلمت تاب تحمل خورشيد را ندارد زيرا آنگاه که خورشيد حتي بر ريسمان بسته شده است نيز ظلمتِ بر تخت نشسته را رسوا مي‌کند.

به گزارش خبرنگار ويژه‌نامه محرم باشگاه خبرنگاران؛ ريسماني كه نور را در كنار هم بسته بود شايد اين مظلوميتي بود كه بر جامعه بشري تحميل مي‌شد و اين مظلوميت نشان مي‌داد نشان مي‌داد که ظلمت هرگز تحمل ديدار خورشيد را ندارد. زماني که حسين(ع) از آسمان بر زمين نظر مي‌کرد نور بود که ظلمت را رسوا مي‌کرد. ظلمت تاب تحمل خورشيد را ندارد زيرا آنگاه که خورشيد حتي بر ريسمان بسته شده است نيز ظلمتِ بر تخت نشسته را رسوا مي کند.

عجيب است كه ظلمت عبرت نمي‌گيرد که نور، نور است حتي اگر در ريسماني به اسارت درآمده و در مقابلش ايستاده باشد. نور مي‌درخشد حتي اگر در زنجير در قصر ظلمت اسير باشد.

آه... اي شام تو بايد مي‌بودي كه تاريخ گواهي دهد كه نور تا ابد نور است و ظلمت تا ابد ظلمت، آن دوران که ظلمت بر تخت نشسته و خاندان نوراني خورشيد را بر ريسماني به سوي او مي آورند. ظلمت هرگز گمان نمي‌برد که جهان از آن سر بريده‌اي که بر نيزه‌ها بود شعله بر گيرد و نور را احيا کند و ظلمت را نابود مي کند.

اي سرسراي قصر، آن روز را بخاطر بياور که زينت عابدين(ع) معنا و مفهوم عبادت در زنجير مقابل يزيد ايستاد، به ايستادگي کوه در حالي که زنجيرها بر گردنش آويخته و در سکوت قطرات خون گلويش بر خاک مي ريخت.


اين قطره خوني كه بر سنگي در ميان راه از سر نوراني حسين(ع) افتاد دريايي شد که مي‌جوشد و انديشه‌هاي آزادگان را سيراب مي‌کند و اندوه غم‌هاي زنجير را به اندوه عاشورا پيوند مي‌زند.

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجه ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو

فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای

که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست


يادداشت از عماد اصلاني


انتهاي پيام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار