پرسید این چیست؟
گفتند: سر پدر تو است.
آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم كرد.
نقل مبسوط تر دیگر:
و بعضى این خبر را به وجه ابسط نقل كردهاند:
آن سر مقدس را در زیر سرپوشى قرار داده در مقابل او نهادند.
كودك پرسید: این چیست؟
گفتند: سر پدرت حسین(علیه السلام) است.
دختر امام حسین(علیهالسلام) سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد نالهاى از دل كشید و بیتاب شد و گفت: اى پدر! چه كسى تو را به خونت زنگین كرد؟!
چه كسى رگهاى تو را برید؟! اى پدر! چه كسى مرا در كودكى یتیم كرد؟! اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟! چه كسى یتیم تو را بزرگ خواهد كرد؟! اى پدر! انیس این زنان و اسیران كیست؟! اى كاش من فدایت شده بودم! اى كاش من نابینا شده بودم! اى كاش من در خاك آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمىدیدم!
آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاى پدر نهاد و گریه شدیدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نیامد، و این عزیز حسین(علیهالسلام) در شام به شهادت رسید.
لازم به ذکر است که نام حضرت رقیه(س) در این کتاب های تاریخی تصریح و در برخی نیز به ماجرای شهادتش اشاره شده است:
لهوف سید ابن طاووس،141- معال بستین،ج2،ص161، منتخب تریهی ودعوة الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری- ریاحین الشریعۀ محلاتی ج3،ص309-منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی ص298