خدایا! آیا آداب مهمانداری این است که از ما بپرسی چیزی خوردی یا نه؟ تو قبلاً عمل صالح داشتی یا نه؟ تو روایت داشت زشت است اصلاً این سؤال. بلکه خدا آنچه دارد باید امشب تو سفره ما بگذارد.
شب اول ماه مبارک رمضان بود؛ گفتم که ای کاش در این چنین شبی در شهر بودیم و میتوانستیم روزه بگیریم، علی با لبخندی که همیشه بر لب داشت رو به من کرد و گفت: «رساله من میگوید امسال روزهام را میگیرم و به ثوابش هم نائل میشوم».
در بسیاری از موارد زن پولی که در میآورد را «پول من» و پول همسرش را «پول ما» مینامد؛ شاید اگر فرهنگ «پول من و پول ما» برچیده شود خیلی از مخارج به راههای صحیح هدایت شوند.
نوجوان 15 سالهای در تدارکات لشکر خدمت میکرد به نام حسنی که مسئولیت آبرسانی را به عهده داشت؛ یک روز یکی از رانندگان تانکرهای بزرگ آب با عصبانیت فریاد میزد: این حسنی کجاست؟! باید امروز او را بکشم! با کامیون او را زیر میکنم.
امیر سرتیپ دوم خلبان عبدالکریم عصاره از دلاوران گردان ۱۱ شناسایی بود؛ تصورش هم سخت است که بدون هیچ وسیله دفاعی و دریغ از یک تیر، به سمت دشمن حرکت و از سد پدافند آنها عبور کردن.
اصلاً انتظار نداشتم مصدوم امروز ما یک دختر بچه 10 ساله باشه؛ با تمرکز کارها را انجام دادم و راه هوایی را باز کردیم؛ خون تمام لباسهامون را گرفته بود، بوی خون تو کابین پیچیده بود، لحظههای دردناکی بود.
نامش «علمدار» است، جانباز 62 درصدی که به سختی نفس میکشد، میگوید: دردهایم نعمتند، من چون اقتدار و سربلندی ایران عزیز را میخواهم به سختی نفس میکشم تا مردم ایران راحت نفس بکشند.
تروریستها در عراق از مسابقات جام جهانی سوء استفاده کرده و به کشت و کشتار میپردازند؛ برایشان بهتر است این حوادث زمانی اتفاق بیفتد که جهانیان حواسشان به یک نقطه دنیا که مسابقات در آن است، معطوف باشد.
معماری بد ترکیب وارداتی، پاساژها و مغازههای آنچنانی با مانکن و مشتریانی عجیب، در دل نگین شهرهای علم پرور در حال ریشه دواندن است؛ به همین صورت پیش برود کیش دیگری از قطبهای مذهبی میسازیم!
اینجوری هم من یک ثوابی می برم، هم اون خانم یک ثوابی می بره، هم برای عاقبت بخیریش کاری کرده بودم و هم اینکه تیر زهر آلود شیطان رو به سمت خودش برگردونده بودم.
امام(ره) در روزهای تاریک و خونین 15 خرداد 42 قهرمانانه فریاد زد «یاران من در گهوارهاند» و اینک همانها دلیر مردان عرصه نبرد در جبهه داخل و خارج، سربازانی فداکار و یارانی جان بر کف برای امام خویش هستند.
نوزاد به شدت نفخ شکم داشت، مادر به جای شیر خودش به نوزاد 40 روزه شیر گاو میداد! میگفت ندارم از کجا بیارم شیر خشک بدم؟ «دنیا» به نوعی معتاد محسوب میشد وقتی پدر و مادرش هر دو معتاد بودند.
فرمانده گردان که برای بازدید پل رفته بود بر اثر تیر دشمن از ناحیه ران زخمی و به عقب منتقل شد درحالیکه هر لحظه احتمال پاتک دشمن میرفت و سر و صدای تانکها به وضوح شنیده میشد گردان بدون فرمانده ماند.
رسالت «قنوت» آن است که دست ما را با دامن دوست پیوند بزند؛ همچنانکه انسان دستها را به سوی خدا بالا میبرد، زمان بالا بردن خواستهها تا حد طلب کردن جمال حضرت جمیل و رستن از پستی خود خواهی به سوی آسمان خدا خواهی است.