آری، سخن از سرتیپ خلبانی است که دلاوریها و پروازهایش در طول هشت سال دفاع مقدس هرگز فراموش نمیشود؛ وی از بچهها و نیروهای دوست داشتنی دزفول بود و دلش همواره برای دزفول و کار برای دزفول میتپید.
از ابتدای جنگ با او در پایگاه چهارم شکاری دزفول آشنا شدم؛ خصوص زمانی که اینجانب ریاست دبیرستان شهید بابایی پایگاه چهارم شکاری دزفول را به عهده داشته و با ایشان از نزدیک در حل مشکلات و مسائل دبیرستان در ارتباط بودم.
امیر سرتیپ دوم خلبان عبدالکریم عصاره در این اواخر مردانه با مرگ دست و پنجه نرم میکرد ولی از آنجا که مرگ سرنوشت محتوم آدمی است دعوت حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست.
لازم به توضیح اینکه ایشان در ایام هشت ساله دفاع مقدس، در گردان 11 شناسایی مهرآباد عضویت داشتند و بعدها نیز خدمات ارزشمندی را برای این مرز و بوم به انجام رساندند.
برای هر عملیاتی نیاز به در دست داشتن اطلاعاتی است که تیز پروازان این گردان با فانتومهای خود و البته بدون هیچگونه وسیله دفاعی به قلب دشمن میزدند و با هواپیماهای خود (RF-4) از مواضع آنها عکس گرفته و به پایگاه خود باز میگشتند.
تصورش هم سخت است که بدون هیچ، بله بدون هیچ وسیله دفاعی، دریغ از یک تیر به سمت دشمن حرکت کردن و از سدّ پدافند آنها عبور کردن و بازی با جان خود برای حفظ جان هزاران تن دیگر در خط مقدم جبههها!
ولی این کاری است که دلاوران گردان 11 شناسایی نیروی هوایی به راحتی و البته با ایمان به قدرت لایزال الهی و برای حفظ حریم آسمانی این قطعه از زمین انجام میدادند.