پس از صدور قطعنامه، عراق آن را پذیرفت و از شورای امنیت تشکر کرد، ولی وزارت امور خارجه ایران طی بیانیهای در ۳۰ تیر ۱۳۶۶، ضمن ناعادلانه خواندن قطعنامه به تناقض بندهای آن و خودداری از معرفی آغازگر جنگ اشاره کرد. باوجوداین، ایران این قطعنامه را بهترین نوع قطعنامههای سازمان ملل از ابتدای جنگ تحمیلی تا آن زمان میدانست. بیشتر بندهای این قطعنامه بهنوعی خواستههای (تعدیلشده) ایران برای پایان دادن به جنگ بود.
از زمانی که عراق جنگ با ایران را آغاز کرد، جمهوری اسلامی ایران به دنبال دفع تجاوز و پایان جنگ بود. عراق هم در پی تحمیل آتشبس به ایران و خاتمه دادن به جنگ با حفظ بخشی از سرزمینهای ایران بود.
پس از فتح خرمشهر، موضوع پایان دادن به جنگ برای هردو کشور جدیتر شد. عراق سعی کرد با اعلام آتشبس، ایران را وادار کند تا به خواستههایش تن دهد و معاهده ۱۹۷۵ را بیاعتبار بشمرد. همچنین با مذاکره، پیمان مرزی جدیدی با ایران منعقد کند.
جمهوری اسلامی هم به دنبال آن بود تا با مبنا قرار دادن معاهده الجزایر، متجاوز را مشخص و خسارات جنگ را دریافت کند. همچنین با تنبیه متجاوز، امکان حمله مجدد به ایران در آینده را منتفی سازد.» وقتیکه ایران بهعنوان طرف پیروز در جنگ، تحقق خواستههای مشروع خود را امکانپذیر نمیدید، چارهای جز ادامه جنگ و اشغال بخشی از خاک عراق و اعمال فشار به رژیم بعثی بهمنظور دستیابی به حقوق مسلم خود نمیدید و این مسئلهای بود که متحدین منطقهای و بینالمللی صدام و بیش از همه آمریکاییها را که بههیچعنوان برهم خوردن توازن قدرت در منطقه به نفع جمهوری اسلامی را به منفعت خود نمیدانستند، نگران میکرد.
«ویلیام کوانت مشاور امور خاورمیانهای شورای امنیت ملی آمریکا، تغییر در موازنه قوا و جلوگیری از پیروزی ایران را ازجمله اهداف تلاشهای دو قدرت بزرگ جهانی (آمریکا و شوروی) اعلام کرد. وی گفت: کاملاً واضح است که دو ابرقدرت علیرغم مبارزهای که (با یکدیگر در قالب جنگ سرد) انجام میدهند، برای یک تغییرات کلی در مورد توازن قوا در این منطقه، توافق دارند و بهعبارتدیگر آنها نمیخواهند شاهد پیروزی عظیم ایران باشند.» «قدرتهای بزرگ پسازآنکه دو عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵ را بهعنوان تحول مهم ایران در صحنه نظامی جنگ ارزیابی کردند، دریافتند ایران میتواند پیروز جنگ باشد. پس از تصرف فاو، ارتش عراق نشان داد، توان و قدرت دفاعی سابق خود را ندارد و ایران توانائی اجرای عملیاتهای بزرگتری را دارد و ممکن است، کنترل عملیاتی جنگ از دست قدرتهای بزرگ خارج شود.
شدت گرفتن جنگ نفتکشها در خلیجفارس، یک نوع نگرانی بینالمللی در مورد تأثیر عوارض جنگ بر مسئله تأمین انرژی جهانی به وجود آورد. تشدید جنگ در دریا و اقدامات مقابلهبهمثل ایران، موجب شروع بحث در شورای امنیت سازمان ملل جهت ایجاد مقدماتی برای صدور قطعنامهای برای پایان دادن به جنگ شد.
کار تدوین پیشنویس قطعنامه ۵۹۸ از پائیز سال ۱۳۶۵ آغاز شد. این پیشنویس در شرایطی تدوین شد که ایران پیروز میدان جنگ بود و از نظر نظامی دست بالا را داشت. فاو، جزایر مجنون، حلبچه، حاج عمران و بخشهای عمدهای از نوار مرزی در اختیار ایران بود.
قدرتهای بزرگ جهانی که تدوینکنندگان قطعنامه بودند، در پی آن بودند تا دل طرف پیروز جنگ را تا حدودی به دست آورند، بهگونهای که ایران این قطعنامه را بپذیرد. این قطعنامه حاصل کار ۹ ماه دیپلماسی کشورهای آمریکا، شوروی، عراق، عربستان، فرانسه، انگلیس، آلمان و چند کشور دیگر بود.
در تصویب قطعنامه ۵۹۸، با جمهوری اسلامی ایران که طرف اصلی قضیه بود، بههیچوجه مشورتی نشد. این اقدام بیانگر نگرانی جامعه بینالمللی نسبت به ادامه جنگ از سوی ایران بود.» برخی از بندهای مهم این قطعنامه که در ۲۹ تیرماه سال ۱۳۶۶ به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید؛ عبارت بودند از:
«بند ۱- خواستار آن است که بهعنوان اولین گام جهت حلوفصل مناقشه از راه مذاکره، ایران و عراق به آتشبس فوری تن داده و بهتمامی عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه دهند و تمامی نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بینالمللی بازگردانند.
بند ۳- مصرانه میخواهد اسیران جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۴، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
بند ۶- از دبیر کل درخواست مینماید که با مشورت ایران و عراق، مسئله تفویض اختیار به یک هیئت بیطرف جهت تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده، در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.
بند ۷- ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بینالمللی پس از خاتمه درگیری، تصدیق میگردد و در این خصوص از دبیر کل درخواست میکند که یک هیئت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت تعیین نماید.» «این قطعنامه که برای نخستین بار در چهارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد صادر شد و اجرای آن برای هر دو کشور الزامآور بود، همچون قطعنامههای گذشته اشارهای به کشور متجاوز و آغازکننده جنگ نداشت. موضوع خسارات و غرامت جنگ هم بهروشنی در آن نیامده بود. ظاهراً بعضی امتیازات در این قطعنامه در راستای خواستههای جمهوری اسلامی قرار داشت، اما دو کشور عملاً به یک میزان درباره جنگ مقصر قلمداد شده بودند.
مثلاً در موضوع تأسیس صندوقی برای دریافت کمک کشورهای دیگر بهمنظور تأمین خسارات وارده، مقرر شده بود که دو کشور به یکمیزان از کمکهای این صندوق برخوردار باشند و از نظر حقوقی، تفاوتی بین متجاوز و قربانی تجاوز قائل نشده بودند.» «روزنامه پاکستانی مسلم در تحلیل خود از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، اقدامات شورا را در این زمان سؤالبرانگیز خوانده و به سکوت این شورا در برابر تجاوز عراق به ایران در سال ۱۳۵۹ اشاره میکند. این روزنامه مینویسد: چگونه شورای امنیت در بیانیهای که در هنگام تجاوز عراق به ایران انتشار داد، خواستار خروج نیروهای عراقی از ایران نگردید، ولی امروز که نیروهای ایرانی مناطقی از خاک عراق را آزاد ساختهاند، خواستار خروج نیروهای ایرانی از عراق شده است؟ این نشریه سپس نتیجهگیری میکند که شورای امنیت سازمان ملل بیطرف نیست و از عراق حمایت میکند.»«در هنگام تنظیم و تصویب قطعنامه ۵۹۸، دبیرکل سازمان ملل از دو کشور ایران و عراق خواست نظراتشان را درباره مفاد اولیه آن اعلام کنند.
در آن مقطع زمانی، در وزارت خارجه ایران، فضائی برای بررسی قطعنامه، اعلام نظر و فعالیتهای دیپلماتیک وجود نداشت. ایران بهطور فعال در مذاکرات مربوط به آن شرکت نکرد، شاید اگر ایران برخورد فعالتری با شورای امنیت سازمان ملل داشت، میتوانست نقش پررنگتری در تصویب قطعنامه ایفا کند و این قطعنامه را بهتر از آن چیزی که تصویب شد، به نتیجه برساند؛ بنابراین پیشنویس قطعنامه در غیاب ایران و البته با حضور و مشارکت فعال دولت عراق و به نفع آن کشور تنظیم شد و به تصویب رسید. در اوج قدرت نظامی ایران، محتوای قطعنامه تأمینکننده منافع عراق بود.
پس از صدور قطعنامه، عراق آن را پذیرفت و از شورای امنیت تشکر کرد، ولی وزارت امور خارجه ایران طی بیانیهای در ۳۰ تیر ۱۳۶۶، ضمن ناعادلانه خواندن قطعنامه به تناقض بندهای آن و خودداری از معرفی آغازگر جنگ اشاره کرد.
باوجوداین، ایران این قطعنامه را بهترین نوع قطعنامههای سازمان ملل از ابتدای جنگ تحمیلی تا آن زمان میدانست. اکثر بندهای این قطعنامه بهنوعی خواستههای (تعدیلشده) ایران برای پایان دادن به جنگ بود.» «در واقع ایران دستور کاری تردیدآمیز را بر مبنای، نه رد، نه قبول قطعنامه در پیش گرفت و از سپتامبر ۱۹۸۷ (شهریور ۱۳۶۶)، برای وارد شدن به فرایند مذاکرات سیاسی خاتمه جنگ، بدون تعهد صریحی به پذیرش قطعنامه مذکور، تمایل نشان داد، اما روند مذاکرات را به نحوی مدیریت میکرد تا از یکسو مانع از تصویب قطعنامه تحریم گردد و از سوی دیگر با کسب فرصتهای بیشتر برای تحرک بخشیدن به صحنههای نبرد، بر نتایج آن تأثیر گذارد.» «بهعبارتدیگر، ایران قطعنامه را رد نکرد و پس از دو ماه از تصویب، آن را بهصورت مشروط پذیرفت، ولی بهمنظور عدم تأثیر منفی بر رزمندگان، از اعلام رسمی پذیرش آن خودداری کرد تا فرصت رایزنی را از دست ندهد.
شاید اگر ایران نگاه فعالتری نسبت به قطعنامه میداشت، متن آن بهتر از محتوای کنونی میشد و اگر دستگاه دیپلماسی ایران با یک ارزیابی دقیق، قطعنامه را در بهترین موقعیت قدرتی ایران میپذیرفت، در این صورت کارایی قطعنامه بیشتر از تاریخ پذیرش آن میشد.»
منبع: ایسنا