«آتش محاربه، شعلهور، از تیغ دلیران هنرور، توده اَغبَر رنگ لاله احمر گرفت ... از طلوع فلق تا ظهور شفق دست به تیغ و تفنگ باز بردند و بساطی مُلَمَّع از خون دلیران بر سطح زمین گستردند ... در آن روز که نمونه محشر بود، محاربه از هر چه تصور کنی صَعبتر آمد. همه صحرا تنِ بیسر و گردنِ بیحنجر گردید.» این توصیف ادبی و سوزناک که محمدجعفر بن محمدعلی خورموجی، مورخ مشهور عصر قاجار در متن کتاب ارزشمند «حقایقالاخبار ناصری» آورده، گزارشی دردناک از شکست تاریخی لشکریان قاجار در «جنگ مرو» است. جنگی که به اعتقاد بسیاری از مورخان، پایان حاکمیت ایران بر سرزمینهای شمالی رود اترک را رقم زد و در نهایت، با قرارداد آخال، این مناطق به روسیه تزاری واگذار شد.
هر چند که در شکست مرو، کمتر اثری از دخالت مستقیم دو دولت روس و انگلیس به چشم میآید، اما نمیتوان در اینکه واقعه مذکور بخشی از یک پازل بزرگ برای بلعیدن و تجزیه بخشهای گستردهای از ایران شرقی بود، تردید روا داشت. قصه غمانگیز جدایی مرو از ایران، بخشی از یک تراژدی بزرگ در تاریخ معاصر ایران است؛ تراژدی چند پاره شدن میهن و محدودتر شدن مرزهای ایران بزرگ.
یک شهر اصالتاً ایرانی
شهر مرو که امروز در ترکمنستان قرار دارد و آن را با نام مستعار و نچسب «ماری» میخوانند، روزگاری یکی از بزرگترین و مهمترین شهرهای خراسان بزرگ و از اصلیترین مراکز جمعیتی، اقتصادی و سیاسی شرق ایران به حساب میآمد. در متون باستانی ایران، از مرو با عنوان «مَرگیانا» و «مَرگوَش» نام برده شده و در کتیبه بیستون، از آن سخن به میان آمده است. مرو در دوران پس از اسلام، در زمره شهرهای بزرگ و آباد محسوب میشد، آنگونه که مأمون عباسی این شهر را به عنوان مرکز خلافت خود برگزید. مرو در دوره سلجوقی، مدتی پایتخت ایران بود و در هجوم مغولان به شدت آسیب دید و در روزگار صفویه، مجدد به عنوان شهری آباد در ایران، به یکی از مراکز قدرت اقتصادی و نظامی در شمال شرقی کشور تبدیل شد. مرو در تمام ادوار تاریخ چند هزار ساله خود، همیشه بخشی از خاک ایران بوده است. با آغاز سلطنت دودمان قاجار، مرو نیز، همچون دیگر نقاط ایران به کنترل آقامحمدخان قاجار درآمد، اما حوادثی که بعد از مرگ نخستین فرمانروای دودمان قاجاریه روی داد، باعث شد، سرنوشتی شوم برای مرو رقم زده شود؛ سرنوشتی که به جدایی این شهر از سرزمین مادریاش انجامید.
تدابیری که بینتیجه ماند
انعقاد عهدنامه ترکمانچای در اول اسفند سال ۱۲۰۶ خورشیدی، به حاکمیت ایران بر قفقاز و سرزمینهای ماورای ارس پایان داد. با این حال، عوارض این شکست به تجزیه قفقاز محدود نشد. تزلزل ناشی از این شکست، بسیاری از اُمرای مناطق مرزی ایران را که در آن زمان تابعیت حکومت مرکزی را پذیرفته بودند، به فکر کسب استقلال و تجزیه بخشهایی از خاک ایران انداخت. برخی از این گردنکشیها با اقدامات عباسمیرزا نایبالسلطنه ناکام ماند، اما در شرق، جایی که انگلیسیها دایم به تحریک کامرانمیرزا، حاکم هرات میپرداختند، اوضاع اصلا مناسب نبود.
لشکرکشی محمدشاه قاجار به هرات و محاصره این شهر، با رفتارهای عجیب و غریب حاجی میرزا آقاسی و صد البته با تصرف جزیره خارک و بندر بوشهر توسط انگلیسیها و تهدید ایران از سوی آن ها، راه به جایی نبرد. هرچند که هرات رسماً از ایران جدا نشد، اما تجزیهطلبی مانند آتشی زیر خاکستر باقی ماند. در ابتدای سلطنت ناصرالدینشاه و با تدبیر میرزاتقیخان امیرکبیر، ابتدا شورش «سالار» در مشهد سرکوب و در پی آن، تلاش برای برقراری روابط مناسب با خانهای شهرهای فرارودن، مانند بخارا، خوارزم، سمرقند و مرو آغاز شد. گزارشهای تاریخی نشان میدهد که میرزاتقیخان، با زیرکی دریافته بود که تشتت در سرزمینهای شمالی اترک، دیگ طمع روسها را به جوش آورده است و آن ها، پس از اشغال قفقاز، حالا چشم به مستملکات سنتی ایران در این منطقه دارند؛ مستملکاتی که به دلیل ضعف حکومت مرکزی، سر از اطاعت ایران پیچیده و به صورت خودمختار درآمده بودند.
امیر در سال دوم صدارت خود و به بهانه آزاد کردن تعدادی از اشرافزادههای قاجار که به اسارت ترکمانان درآمده و به خوارزم برده شده بودند، رضاقلیخان هدایت را با مأموریتی ویژه، راهی فرارودان کرد. رضاقلیخان وظیفه داشت که افزون بر آزاد کردن اسرا، گزارشی بسیار دقیق از وضعیت راهها، جمعیت طوایف ترکمان، روابط اجتماعی و منازعات میان طوایف مذکور تهیه و در بازگشت تسلیم میرزاتقیخان کند. بیتردید، چنین تمهیدی در راستای طراحی یک عملیات گسترده نظامی و سیاسی بود که حاکمیت ایران را بر شمال اترک تثبیت میکرد، اما عمر امیرکبیر، برای به ثمر رساندن این طرح راهبردی کفایت نکرد و او را در ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی، در حمام فین کاشان به شهادت رساندند.
با بالا گرفتن دوباره تنش میان حاکم هرات و دولت مرکزی ایران، سرانجام در ۱۳ اسفند ۱۲۳۵ و در دوران صدارت میرزآقاخان نوری، «عهدنامه پاریس» میان ایران و انگلیس به امضا رسید و هرات از ایران جدا شد؛ اقدامی که مقدمهای بر جدایی کامل افغانستان از ایران بود. جدایی هرات از ایران، ضعف دولت مرکزی را برای قبایل ترکمان شمال اترک بیش از پیش آشکار کرد.
مقدمات یک جنگ مفتضحانه
ماجرای طغیان ترکمنها که بر بخشهایی از سرزمینهای شمال اترک تسلط داشتند، اتفاق تازهای نبود و دولت ایران معمولاً همیشه میتوانست از عهده سرکوب طاغیان برآید؛ چنانکه در سال ۱۲۳۴ ش، حدود یک سال قبل از انعقاد عهدنامه پاریس، به همت فریدونمیرزا، ترکمانان شورشی که به تحریک خان خوارزم، محمدامینخان، به سمت سرخس هجوم آورده بودند، در محل «آقدربند» به سختی مغلوب شدند و خان خوارزم نیز، دستگیر شد و به قتل رسید، اما اوضاع در سالهای پس از عهدنامه پاریس و جدایی هرات از ایران، به شدت بغرنج شد. از یک سو، درباریان فاسد که پس از شهادت امیرکبیر موقعیت خود را تقویت کرده بودند، مانع تداوم حضور سپاهیان ایران در شمال اترک شدند و از سوی دیگر، نحوه تعامل حاکم قاجارها در خراسان، ترکمانانی را که تابعیت دولت ایران داشتند، به شورش وادار کرد.
در این بین، نباید از تحریک انگلیسیها و روسها نیز غفلت کنیم که به تشویش اوضاع سرزمینهای شرقی ایران برای توسعه و حفظ منافع خود نیاز داشتند. به هر حال، ناآرامی ترکمانان اسباب آغاز یک منازعه شد. حمزه میرزا حشمتالدوله تصمیم به یک لشکرکشی گسترده گرفت تا ترکمانان طاغی را سرکوب کند، اما وضعیت چنان حاد نبود که نیاز به لشکرکشی گسترده باشد. قدرتا... روشنی زعفرانلو در مقدمه کتاب «سه سفرنامه» و به عنوان شرحی بر گزارش «سیدمحمد لشکرنویس نوری» درباره جنگ مرو – که دست بر قضا یکی از بهترین گزارشها درباره این نبرد فاجعهبار است – مینویسد: «چون حشمتالدوله به حکومت خراسان رسید معلوم نیست به چه علت به فکر لشکرکشی افتاد و با وجود اینکه سران ترکمن با شرایطی که چندان دشوار نبود حاضر به قبول اطاعت بودند، نگذاشت کار به مسالمت خاتمه یابد و این ننگ را به بار آورد.»
خداحافظی با مرو ...
سپاهی که برای سرکوب ترکمانان فرستادند، یک سپاه ۴۰ هزار نفره و از هر نوع تجهیزات برخوردار بود. با این حال، این لشکر آراسته از ضعف فرماندهی رنج میبرد به طوری که برای انتقال قشون، پیشبینیهای لازم را انجام نداده و لشکر را در میانه راه با بیآبی جانکاه روبهرو کردند. شرح این شکست را، قدرتا... روشنی زعفرانلو ساده و به اختصار چنین نقل کرده است: «در حقیقت نیرویی که به جنگ ترکمانان رفته بود، همه چیز داشت جز انضباط و فرمانده آنها حشمتالدوله همه چیز داشت، جز قدرت فرماندهی و وزیر او (قوامالدوله) همه چیز داشت، جز تدبیر ... غرور بیجا و راضی نشدن به صلح، بیانضباطی بسیار، ضعف فرماندهی و خبط و خطاهای مکرر، فراهم نساختن مقدمات لازمه، نداشتن اطلاعات دقیق از کار و بار ترکمانان، فراهم نکردن و حتی تلف کردن آذوقه، سستی در مدافعه و تعقیب ترکمانها، بیتوجهی به سربازانی که در حال جنگ بودند و تبعیض در کارها، کار این لشکرکشی را به رسوایی کشید.
بی فکری به درجهای بود که حتی مهمات موجود هم مورد استفاده قرار نگرفت و ترس سرکردگان به حدی بود که میگفتند اگر گردن ما را بزنید هم وارد میدان نمیشویم. با این وضع سربازان نیز روحیه خود را از دست داده و خود را باخته بودند. خودداری قوامالدوله از فرستادن کمک مزید بر علت شد و طایفه ترکمن ساروق هم که به اطاعت درآمده بود، چون کار سپاه ایران را در کارزار، زار دید، به دشمنان ملحق شد.» این شکست مفتضحانه، در پی شکست از نیروهای انگلیسی در جنوب و نیز، جدایی هرات از ایران، کار را در مرزهای شرقی ایران خرابتر از قبل کرد و بهانهای به دست روسیه تزاری و انگلیس داد که اقدامات خود را در این منطقه توجیه کنند.
ناصرالدینشاه که به دنبال مقصر میگشت، همه تقصیرها را به گردن قوامالدوله – پدربزرگ قوامالسلطنه معروف – انداخت و حتی دستور داد که شکم وی را با خنجر پاره کنند، اما وقتی وساطت و به ویژه رشوه کلان از راه رسید، بیخیال مجازات خاطی شد! تلفات ایران در جنگ مرو وحشتناک بود؛ از ۴۰ هزار سپاهی، تنها هشت هزار نفر به مشهد بازگشتند. این کابوس دهشتناک، آخرین عملیات نظامی ایران در شمال رودخانه اترک بود. پس از آن تنها عملیاتهای کوچک و محدود برای عقب راندن دستههای کوچک ترکمانان که به قصد غارت به شمال خراسان نفوذ میکردند، صورت میگرفت. دو دهه بعد، در سال ۱۲۶۰ خورشیدی، ناصرالدینشاه که بعد از شکست مرو، در خود توان مهار طغیانهای پیاپی ترکمانان و غارتگری آنها را در صفحات شمال خراسان نمیدید، بر اساس پیمان «آخال» از ادعای ایران بر سرزمینهای شمال اترک چشم پوشید و به اشغالگری روسیه تزاری که تا آن زمان بخش عمده این اراضی را تحت اختیار گرفته بود، رسمیت بخشید. به این ترتیب، مرو برای همیشه از سرزمین مادری جدا شد.
منبع: خراسان