منزل سیدجواد رضایی، مقصد سوم ما در سرکشی به جانبازان مدافع حرم است. خانه‌ای در طبقه پنجم یک آپارتمان که آسانسور هم ندارد! راه پله تنگ و تاریک است و وقتی می‌رسیم، سیدجواد کمی با تأخیر به جمع ما می‌آید.

برای چهارمین بار است که با تعدادی از خانواده شهدا همراه می‌شوم تا ساعاتی را پا به پایشان بگذرانم. مقصد این بار دیدار با چند جانباز مدافع حرم فاطمیون است. همسر شهید مهدی باکری، خواهر شهیدان زین‌الدین، خواهر شهید شیرودی، خواهر شهید ابراهیم هادی، خواهر شهیدان اعلمی که خود همسر شهید نیز هست، مادر و همسر شهیدان امینی و تعدادی دیگر از خانواده شهدا قرار است ساعت ۹ خود را به محل قرار برسانند تا راهی قرچک ورامین شویم.

خواهر شهید شیرودی که به نوعی نماینده این جمع محسوب می‌شود از ارادت برادرش به سپاه می‌گوید: «علی اکبر با اینکه ارتشی بود، اما همیشه آرم سپاه را روی جیب سمت چپ لباسش می‌زد. او آنقدر به سپاه علاقه‌مند بود که اطرافیانش همیار پاسدار صدایش می‌کردند.»

طبق دفعات قبل سعی می‌کنم در راه با خانواده‌ها ارتباط بیش‌تری برقرار کنم. اتفاقا کنار خانمی می‌نشینم که دختر بچه حدود ۵ ساله‌ای همراهش است. از صحبت‌هایش با خواهر شهید ابراهیم هادی متوجه می‌شوم دبیر جغرافیاست و همسرش سال ۶۹ به شهادت رسیده و پس از ازدواج با برادر همسرش صاحب پسری می‌شود به نام محمدهادی.

خانم امینی در میان صحبت با انگشت به خواهر شهید هادی اشاره می‌کند و به «هدیه» دخترش می‌گوید: «ایشان خواهر همان شهیدی است که عکسش را کنار عکس داداش هادی گذاشتیم.» اینجاست که متوجه شدم محمد هادی فرزند این خانم نیز تیرماه سال گذشته در اردوی آزمایشی به شهادت رسیده است. سریع با اینترنت گوشی نام شهید محمدهادی امینی را جست‌وجو می‌کنم تا اطلاعات بیش‌تری از او به دست بیاورم. متن مصاحبه پدرش با یک رسانه دیگر را باز می‌کنم و می‌خوانم. در همین حین به نکته‌ای برمی‌خورم که حسابی متعجبم می‌کند. پدر شهید می‌گوید: «هدیه دخترمان را وقتی شیرخوار بود از پرورشگاه آوردیم...» حالا می‌فهمم چرا چهره این خواهر کوچولوی شهید با برادرش اینقدر متفاوت است.

همسر شهید امینی در خلال صحبت آهی می‌کشد و می‌گوید: «۱۵ ساله بودم که همسرم شهید شد و جوانی‌ام را در بهشت زهرا گذراندم. حالا با شهادت پسرم در میانسالی هم هر هفته به گلزار شهدا می‌روم.

در بهداری حسین (ع) عباس (ع) درد‌ها را دوا می‌کند

یک ساعتی به گفتگو گذشت تا اینکه از ایستادن ماشین در یک کوچه بسیار باریک متوجه شدیم به خانه اولین جانباز رسیده‌ایم. کنار خانه، حسینیه کوچکی بود که جمله زیبایی روی سر درش خودنمایی می‌کرد: «در بهداری حسین (ع) عباس (ع) درد‌ها را دوا می‌کند.» وارد خانه می‌شویم. همانطور که انتظارش را داشتم یک منزل بسیار ساده، اما در عین حال بسیار مرتب را دیدیم. محمد جمعه اهل کلکته پاکستان و از لشکر زینبیون است. خواهران و مادرش هم با آن‌ها زندگی می‌کنند و تازگی به ایران مهاجرت کردند.

محمد جمعه که از ناحیه کمر قطع نخاع شده است، می‌گوید: «یکی از آرزوهایم دیدن حاج قاسم بود که متأسفانه قسمتم نشد.» او از انگیزه‌اش برای رفتن به سوریه می‌گوید: «هر جایی که پای انسانیت در میان باشد باید برای کمک رفت. من هم وقتی از اوضاع سوریه باخبر شدم ۲۲ ساله بودم. مدافع حرم شدم، چون حرم بی‌بی زینب (س) در خطر بود.»

همسر محمد جمعه که بعد از جانبازی با او ازدواج کرده می‌گوید: «درست است که زندگی در این شرایط سخت‌تر است، ولی شوهرم بیش‌تر از این سختی‌ها خوبی دارد.»

مدافع حرم

تعجب مدافعان حرم از سرباز روسی که شیعه بود!

از خانه آن‌ها می‌رویم به منزل مدافع حرم فاطمیون جواد جعفری. جواد که حالا ۴ فرزند دارد، می‌گوید: «وقتی تصمیم گرفتم به سوریه بروم، دو فرزند داشتم. در کارخانه‌ای مشغول به کار بودم. بدون اینکه به خانواده بگویم تصمیم گرفتم به سوریه بروم. نمی‌خواستم نگرانشان کنم. وقتی رسیدم سوریه تماس گرفتم و اطلاع دادم. پدرم پرسید: تو آنجا چه می‌کنی؟ گفتم: آشپزی می‌کنم؛ در حالی که فرمانده گردان بودم.»

چرا فاطمیون در سوریه خط‌شکن بودند؟

از او می‌پرسم چرا اغلب می‌شنویم رزمندگان فاطمیون در سوریه خط‌شکن بودند. مگر آن‌ها چه خصلتی داشتند در جنگیدن که چنین کار مهمی را بر عهده‌شان می‌گذاشتند؟ او جوابی می‌دهد که جمع حاضر از زیبایی صحبتش بغض می‌کنند. می‌گوید: «از نام لشکر ما که به اسم حضرت فاطمه (س) است مشخص است؛ چون مادر بالای سر ما بود شجاعت و قدرتمان در جنگ هم زیادتر می‌شد. وجود مادر، بچه‌ها را شجاع می‌کند.»

این جانباز خاطره‌ای را نیز از حضورش در سوریه روایت می‌کند: «چهره من به خاطر جثه و رنگ موهایم شبیه روس‌ها هست. اتفاقا بچه‌های مدافع حرم یک شب مراسم دعای کمیل داشتند. من تا وارد مجلس شدم همه تعجب کردند و گمان کردند من از سربازان روسیه هستم. حسابی تحویلم گرفتند و با خودشان می‌گفتند چقدر جالب که یک سرباز روس هم شیعه است و به محفل ما آمده. وقتی من خودم را معرفی کردم، همه خندیدند و خاطره جالب آن شب ماندگار شد»

او خاطره دیدارش با حاج قاسم را نیز تعریف می‌کند: یک بار ما در سنگر‌ها نشسته بودیم و وضعیت به لحاظ تیراندازی داعشی‌ها خطرناک بود. ناگهان متوجه شدیم حاجی وارد سنگرمان شد. من با اضطراب گفتم حاج آقا سرتان را بیاورید پایین. حاج قاسم لبخندی زد و گفت: «من هیچیم نمی‌شه.» او با حضورش به ما قوت قلب داد و رفت.»

جانباز

دیدن خانه این جانباز متحیرمان کرد

بعد از چند دقیقه به سمت خانه جانباز دیگری راهی شدیم. منزل سیدجواد رضایی مقصد سوم ماست. خانه‌ای در طبقه پنجم یک آپارتمان که آسانسور هم نداشت! راه پله تنگ و تاریک بود. وقتی رسیدیم کمی با تأخیر سیدجواد به جمع ما آمد. دخترش عذرخواهی کرد و گفت: پدرم به علت مجروحیت از ناحیه سر و موج گرفتگی دارو می‌خورد و تا وقتی خواب است، کسی نباید او را صدا کند؛ مگر اینکه خودش بلند شود.»

از سادگی خانه همه متحیر شدیم. بدون اغراق یکی از دیوار‌های خانه با یک مشت مردانه محکم قطعا فرو می‌ریزد و خبری از آجر نیست! آن هم در وضعیتی که سیدجواد می‌گوید: من گاهی اعصابم به هم می‌ریزد و متأسفانه نمی‌توانم عصبانیتم را در مواجهه با خانواده کنترل کنم.»

همسرش بیرون از خانه به کار‌های خدماتی مشغول است و ازدواج دخترش چند مرتبه به خاطر مسائل مالی به تعویق افتاده. با این اوضاع وقتی از سید می‌پرسم ارزشش را داشت که سلامتی‌ات را از دست بدهی؟ بسیار قاطع می‌گوید: «بله. هزار بار دیگر هم لازم باشم به خاطر اسلام جانم را می‌دهم. من پیش از رفتن به سوریه فیلمی دیدم از داعشی‌ها که بچه یک زن باردار را از شکمش بیرون آورده و سرش را از بدن جدا کردند. همانجا بود که تصمیم به رفتن گرفتم؛ در حالی که در کشورم افغانستان ارتشی بودم و زندگی خوبی داشتم، اما اعتقاداتم موجب نشد از رفتن منصرف شوم. ۱۷ روز طول کشید تا به ایران بیایم و از این طریق عازم شوم.»

می‌گوید: «با این وضعیت جسمی هزینه درمان برایم سخت است و وقتی هم هزینه می‌کنم سه ماه طول می‌کشد تا بیمه آن را به من پرداخت کند.»

مدافع حرمی که سرایدار است!

یاسین موسوی، اهل دایکندی افغانستان چهارمین جانبازی است که میزبان‌مان می‌شود. او حالا به خاطر هزینه درمانی دختر یک ساله‌اش مجبور شده ۲۰ میلیون پول پیش خانه‌اش را در رباط کریم خرج کند و در این اتاق کوچک که پذیرای ماست، سرایدار یک کارگاه شود. می‌گوید سه سال است اقدام به تشکیل پرونده در بنیاد شهید کرده، اما هنوز مراحل اداری‌اش طی نشده!

نکته تلخ ماجرا اینجاست که آقا یاسین از ناحیه دو دست و یک پا مجروح است و ترکشی نیز در گردنش قرار دارد، اما بنیاد او را جانباز ۵ درصد تشخیص داده! وقتی می‌پرسم اگر شما گله‌ای داشته باشید به چه کسی شکایت می‌کنید؟ سریع می‌گوید: «چه گله‌ای؟ مگر من از کسی طلبکارم؟!»

ما چه هزینه‌ای بابت دین و اعتقادمان داده‌ایم؟

خانه آن‌ها را ترک می‌کنیم؛ در حالی که به این موضوع فکر می‌کنم، واقعا خیلی از ما تاکنون چه هزینه‌ای بابت دین و اعتقادمان داده‌ایم؟ آیا اگر چنین هزینه‌هایی را بدهیم باز هم همینطور مخلص و بی‌ادعا مثل جوانان فاطمیون خواهیم بود؟

جانباز مدافع حرم: فعلا وقت ندارم مجروحیتم را درمان کنم!

پنجمین دیدار ما با علی جعفری است. خانه او نیز ساده، دلنشین و بانظم است. دو فرزند کوچک دارد و از ناحیه دو پا مجروح است. می‌گوید: «پیش از رفتن به سوریه شغلم بنایی بود، اما الان دیگر توان چنین کار‌هایی را ندارم. برای همین دارم در یک کارگاه خیاطی آموزش می‌بینم تا معاش زندگی را تأمین کنم.»

همسر یکی از شهدا می‌پرسد: وضعیت درمانتان در چه مرحله‌ای است؟ علی آقا می‌گوید: فعلا مجالی برای درمان نیست؛ زیرا اگر بخواهم عمل کنم باید چند ماهی بستری شوم و اوضاع مخارج خانه به هم می‌ریزد. باید فعلا صبر کنم و ترجیح می‌دهم دردش را تحمل کنم.»

این همراهی با خانواده شهدا نیز در غروب پنجشنبه به پایان می‌رسد و من همچنان فکر می‌کنم آیا هنوز کسی پیدا می‌شود که بگوید: بعضی از مدافعان حرم برای پول به سوریه رفتند؟! اگر کسی با چنین تفکری هست می‌تواند سری به این سند‌های زنده بزند.

منبع : فارس

برچسب ها: مدافع حرم ، جانبازان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۹
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۲۳ ۰۷ اسفند ۱۴۰۱
هرکسی میگوید برای پول میروند سوریه . بسم ا.... حداقل اگر کمترین وجدان را داشته باشیم قدر دان ایثارگریهای این عزیزان از هرملیتی که باشند باید که باشیم .اینان برای اسلام و قران رفته اند نه برای پول .اگر هم شما مایلید برای پول بروید بسم ا....
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا
۲۱:۰۸ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
جانم به این عزیزان.خدا نگهدارشون باشه.واقعا فاطمیون رو دوست دارم.حق بزرگی گردن همه ما دارن.انشاءالله که با همین روحیه سرباز امام زمان باشن و در رکاب حضرت باشن.
Iran (Islamic Republic of)
امیر
۲۱:۰۲ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
متاسفانه الان از ایران فقط ویرانه ای بجا ماتده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۰۲ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
خدا حق شون به گردنمون رو حلال کنه. واقعاً وظیفه همه ما سنگینه و مسئولین بیشتر...
پیگیری بفرمایید بنیاد در رفع مشکلات این عزیزان تسریع کنه
Iran (Islamic Republic of)
منصور
۱۹:۵۹ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
نه جانم اشتباه متوجه شدید // نگفتن بخاطر پول به جبهه رفتن // گفتن یه عده میرن و رفتن به جبهه // اوخت یه عده دیگه به نوایی رسیدن و میرسن
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۹:۲۰ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
بله صددرصد بخاطر پول و بخاطر شناسنامه رفتن .واگر بخاطر پول نبود با طالبان میجنگیدن .چون سالی که آمریکا وارد افغانستان شد بخاطر پول میجنگیدن .از کسی بپرسیدکه افغانستانو دیده .
Iran (Islamic Republic of)
ح ملکی
۱۰:۳۰ ۰۹ اسفند ۱۴۰۱
ای خدا....نفهمایی مثل تو تا کی میخوان نفهم وبی شعور زندگی کنن حیف خون این شهدا بخاطر آدمایی مثل تو ریخته شد برو آدم شو ضرر نمیکنی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۰۳ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
پس اون مدتی که اونجا هستن از کجا هزینه شون رو خرج زن و بچه شون رو تامین میکنن؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۰۲ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
هم از امنیت تمام ایرانی ها و غیر ایرانی مسلمان شیعه سنی و غیر مسلمان موافق نظام مخالف نظام دفاع کردن ولی بسیاری از مخالفان نظام و غیره چقدر به همین مدافعان حرم توهین کردن، خدا شاهده روز قیامت اونهایی اهانت به شهدا و مدافعان امنیت کردن باید جوابگو باشن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۰ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
مدیونشون هستیم
Iran (Islamic Republic of)
مبارز _ مردم ایران
۱۶:۰۷ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
کار خودشونه



















شجاعت
غیرت
صبر
Iran (Islamic Republic of)
مریم
۱۶:۰۲ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
خوب بنیاد شهید چرا به انها حقوق نمیدهد
کشورهای خارجی برای نیروهای مسلح ومجروح وایثارگرشون وخانواده هاشون مایع میزارن ارزش قائل میشن اما متاسفانه در کشور ما کسانی که در تمام دوران وعرصه ها جلوی دشمنان خارجی وداخلی سینه سپهر میکنند تا دیگران در امنیت باشن وخودشون وزن وبچه هاشون رو در سختی وتنگنا میزارن دولتها انچنان ارزش براشون قائل نیستن بهشون نمیرسن یک رئیس دغتر شورا ووووو دیگران حقوقهای نجومی بگیرن اما پاسداران بسیجیها جانبازان مدافعان حرم وامنیت از پایین تری حق وحقوقی هم شاغلینشون هم خانواده هاشون وجانبازان وخانواده هاشون از پایینترین حقوق وامکانات برخوردارن بچه همون وبچه هاشون تو سختی وفلاکت ودر شرکتهای خصوصی کار میکنند وبچه های دیگران چون پارتی کت وکلفت این دنیایی دارن بهترینحقوق خونه امکانات زندگی برخوردارن صدای دوغول از دور خوش هست
مردم اکثریت فکر میکنند تمام خونه زندگی امکاناتی یا کم یا زیاد دارن وداریم این افشار که نام بردم همه رو دولت داده نه با دسترنج وزحمت حودمون بدست اوردیم رفتیم یک وام میکن لگیریم ۳۰ میایون پارسال خرج کردیم تا جونمون به لب رسید وام گرفتیم
جامعه تفکرش به این قشر هم قدر نشناس این امنیت هستن وهم فکر میکنند دولت خیلی براشون وبرامون وخانواده هاشون ارزش قائله ومایع میزاره سالی یکبار یک سر زدنی وعرض تبریک و والسلام تا سال دیگه دولت مقتدر لطفا ببینید انها را وماها رو خانواده های انها را وبدانید همینها رفتن وهنوز هستن که همه امنیت دارید وداریم قدر دانشان هستیم
مردان مرد بی ادعا هم خودشون هم خانواده هامون وهم خانواده هاشون کمی پایین رو نگاه کنید تا همه شون رو بلینید روز همهتون مبارک مردان بی ادعا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۵۹ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
ایران پر شده از افغانی
United States of America
ناشناس
۱۵:۴۵ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
ما باید قدر دان این مدافعان حرم باشیم
United States of America
ناشناس
۱۵:۴۴ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
درسته که این رزمندگان برای رضای خدا رفتند
ولی از سوی دیگر امنیت ما شیعیان را در برابر داعشی های خونخوار که زاییده آل سعود ، صهیونیستها و امریکا ،بودند را تامین کردند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۲ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
در شرایطی که داعش چه جنایاتی می کرد اعم از سوزاندن و سر بریدن و قتل عام و... به خانواده رزمندگان در داخل می گفتند چند میگیرید، و چه کشیدند مدافعان سربلند ایران...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۷ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
خداصبرشان بذهد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۴۷ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
این گزارش ها بایدبه گوش مسئولان برسد
Iran (Islamic Republic of)
مبارز
۱۶:۰۹ ۰۶ اسفند ۱۴۰۱
گوش اگر گوش تو و
ناله اگر ناله ی من
.......................... آنچه به گوش قاضی زاده نرسد ، البته صد فریاد است.