هرچند نیت شما میتواند خوب باشد، اما گاهی این اظهار نظرها میتواند منجر به بدتر شدن اوضاع میشود. علائم واقعی اضطراب تنها ضربان قلب، عرق کردن کف دست، سرگیجه، لرزش و آشفتگی درونی نیستند. بسیاری از افراد درگیر اضطراب نیز در مقابل نظرات افرادی که نیت خوب دارند، اما نظر آن ها سبب آزار آنها میشود، مقاومت میکنند.
اضطراب یک واکنش بیولوژیکی جهانی است. ترس و اضطراب فرآیندهای طبیعی زندگی هستند. هم ترس و هم اضطراب از ما محافظت میکنند و به ما انگیزه میدهند. دانش آموز اگر نگران امتحان نباشد، اصلا درس نمیخواند. زیرا برای خواندن و نمره گرفتن نیاز به کمی نگرانی و دلهره دارد.
اما از سوی دیگر، مقایسه نگرانی ساده با اضطرابهای فراگیر و مزمن فرد را مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر میکند. در حالی که فقط به عنوان یک اضطراب یا استرس ساده شناخته میشود. نگرانیهای این افراد شدیدتر است، توانایی آنها برای انجام کارهای روزمره مختل میکند.
در مقابل یک فرد مضطرب به جای هر جمله و عبارتی بگویید: به نظر میرسد واقعا مضطرب هستید، و باید احساس وحشتناکی باشد. من همیشه کنار شما هستم تا کمکت کنم – چه کمکی میتوانم انجام دهم.
این جمله هیچ اعتباری ندارد. زیرا شما به فرد مضطرب میگویید کاری انجام دهد که برایش سخت است. نه تنها نمیتوانند آرام شوند، بلکه این رفتار شما سبب میشود حتی بیشتر قبل احساس ناامیدی و اضطراب کنند. به او حس بدتری میدهد، پیش خود فکر میکند که مشکل من چیست؟ چرا نمی توانم آرام باشم؟ در حالی که دیگران فکر میکنند این مسئله چندان بزرگ نیست، پس چرا من چنین حسی دارم؟ و منجر به احساس غم و گناه بیشتر در وجود او میشود.
عمل آرام شدن کاری نیست که یک فرد مضطرب بتواند به سادگی آن را تغییر دهد. مانند این است که به یک فرد افسرده بگویید "فقط شادتر باش! – که مطمئنا مفید نیست." سعی کنید با چیزی مانند پیاده روی، تمرینات تنفسی، یک ویدیوی خنده دار یا صرفا صحبت کردن، به آنها کمک کنید تا به زمان حال برگردند.
اختلال اضطرابی به عنوان یک بیماری در نظر گرفته میشود. گفتن چنین عبارت:اگر کمی قویتر بودی و آنقدر بچگانه رفتار نمیکردی. میتوانستی از همه اینها عبور کنی، فایده ندارد. اما فرد مبتلا به اختلال اضطرابی نمیتواند پاسخ خود به ترس را کنترل کند. اینجاست که عشق نیز کارساز نیست.
بله! این عبارت در واقع میتواند اثر معکوس داشته باشد و میتواند سبب اضطراب بیشتر شود. به جای آن بگویید: چه چیزی بیشتر نگرانت کرده، و چگونه میتوانم نگرانی ات را کم کنم؟ این تاییدی است بر این که واقعا میخواهید او را از عذابی که در آن گیر کرده نجات دهید.
افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی تمایل دارند در تلههای فکری بیفتند؛ آنها همیشه روی بدترین سناریو تمرکز میکنند. در مقابل احساس آن ها، این که وسوسه شده و به آنها اطمینان دهید که بدترین ترسهای شان محقق نمیشود، میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
به فرد مضطرب بگویید:هرچند با رخ دادن اتفاق بد، احساس خوبی نخواهید داشت، اما حتما از این شرایط عبور خواهی کرد؛ و من هم تا آخر همراهیت میکنم. شما نمیتوانید قول یک آیندهای درخشان را به آنها بدهید، اما میتوانید به آنها یادآوری کنید که حتی اگر اتفاقی غیر ایده آل رخ دهد، پایان دنیا نخواهد بود.
اگر نگرانی یک فرد مربوط به صحبت کردن در یک جمع باشد. الگوی فکری او به این صورت است که اگر بلند شوم و چیزی را که قرار است بگویم فراموش کنم یا هنگام سخنرانی شروع به لرزیدن کنم چه؟ بنابراین شما میگویید: این نگرانی را از ذهن خود دور کن و حتی حالا به صحبتهایی که قرار است داشته باشی، فکر نکن. اما این دلداری و جملات مفید نیست. زیرا بیرون راندن یک فکر مضطرب از سر سختتر از پذیرش این واقعیت است که وقتی مضطرب هستید، آن را رها کنید. مانند این میماند که به فردی بگویید "به یک فیل صورتی فکر نکن، آن وقت این تنها چیزی است که میتوانید به آن فکر کنید."
به جای آن بگویید که من میدانم که این نوع چیزها به تو استرس وارد میکند و مضطرب میشود. اگر فکر میکنی نیاز به تمرین داری یا میخواهی یک بار صحبت هایت را مرور کنی، من هستم، گوش میکنم. بهتر است یک فرد مضطرب نگرانی اش را بپذیرد، آن را تایید کند و در مورد آن حرف بزند تا بتواند بر آن غلبه کند.