معاون قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاءگفت: امام، مردم و مادران ایران را می‌شناخت و به همین خاطر فرمود که دست کودتاچی‌ها به تهران نمی‌رسد.

در ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، کشورمان دستخوش حوادث و رویدادهایی شد که هدفشان از بین بردن ارکان انقلاب بود. در این میان، غرب و حامیان آن نیز بیکار ننشسته و با استفاده از نیروهای نفوذی در نهادها و سازمان‌های دولتی، قصد از بین بردن نهال نوپای انقلاب را داشتند. یکی از این حوادث، واقعه‌ای به نام کودتای «نقاب» (اشتباهاً معروف به کودتای نوژه) در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۵۸ بود که با حمایت سرویس‌های جاسوسی آمریکا، انگلیس،‌ شوروی و برخی کشورهای منطقه از جمله عراق و عربستان سعودی به وقوع پیوست.

در چهل و سومین سالروز شکست کودتای «نقاب» (پایگاه شهید نوژه همدان) با سردار علی شادمانی، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء به گفت‌وگو نشستیم.

او که در آن زمان مسؤول آموزش سپاه همدان در پادگان آموزشی ابوذر بود، در این گفت‌وگو ضمن تشریح شرایط آن روزهای کشور، از تحریف واقعیت‌های آن روز در فضای مجازی گلایه‌مند بود و خواستار تبیین واقعیت‌های آن روزها به خصوص وقایع مرتبط با دفاع مقدس برای نسل جوان شد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:

روایت سردار شادمانی از خنثی شدن کودتای «نقاب»

نقاط عطف تاریخ ایران که آینده را متأثر ساخت

چه ضرورتی به بازخوانی کودتای «نقاب» بعد از گذشت ۴۳ سال از آن واقعه است؟

در مسیر حرکت تاریخی کشورها حوادث تأثیرگذاری رخ می‌دهد. مثلاً در کشور ما انقلاب اسلامی یک تحول بزرگ در تاریخ کشور است که یک نقطه عطف محسوب می‌شود. همچنین حمله ارتش بعث عراق به ایران و نوع دفاع مردم و نیروهای مسلح و رهبری یا کودتای ۲۸ مرداد چون در آینده تأثیرگذار بودند از نقاط عطف محسوب می‌شوند. به همین منظور، این گونه مسائل دائم باید تبیین شود تا نسل‌ها با ماهیت این رخدادها و نوع تأثیرگذاری آن‌ها در گذشته و آینده آشنا شوند.

از طرفی دیگر دشمن می‌خواهد حقایق کشور ما را وارونه به تصویر بکشد تا این اتفاق‌ها را به نفع خودش هدایت کند. یکی از موضوعاتی که لازم هست به فرموده رهبر معظم انقلاب اتفاق بیفتد، اقدام جهادی تبیین است که باید وقایع را همان طور که هست، بیان کنیم. در همین زمینه،‌ یکی از اتفاقات مهم در کشور مربوط به کودتای «نقاب» است.

عموم مردم کودتای «نقاب» را به نام کودتای «نوژه» می‌شناسند!

بله! در ذهن عامه این کودتا به عنوان کودتای نوژه یاد می‌شود. «نوژه» یک خلبان قهرمان ارتشی است که در پاوه به شهادت رسید. پایگاه هوایی همدان قبلاً به عنوان پایگاه شاهرخی شناخته می‌شد، وقتی این خلبان شهید شد، نام آن به پایگاه شهید نوژه تغییر کرد. منتها چون در آن زمان، کودتا در این پایگاه اتفاق افتاد، نام کودتا به کودتای نوژه شناخته شد، در حالی که این بیان اشتباه است و باید با عنوان کودتای نقاب یا کودتای پایگاه شهید نوژه همدان یاد شود.

بمباران محل زندگی امام در ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۵۸!

کودتای «نقاب» (کودتای پایگاه شهید نوژه همدان) چه ساختار و اهدافی را داشت؟

قبل از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، سه کودتا در کشور اتفاق افتاد. کودتای اول مربوط به ۵ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵8 معروف به کودتای طبس بود که در این کودتا آمریکایی‌ها مستقیماً به بهانه نجات گروگان‌های لانه جاسوسی وارد عمل شدند. آ‌ن‌ها از عوامل داخلی هم استفاده کرده بودند و قرار بود در تهران هم وارد عمل شوند. حقیقتاً این کودتا به صورت معجزه‌آسا با گردبادی که در طبس اتفاق افتاد، مهار شد. این اتفاق در کشور ما رخ داد و دلیل بر اهداف مقدس این مردم در انقلاب اسلامی بود.

حادثه دوم کودتای نقاب است که قرار بود به واسطه این کودتا ۳۰ فروند هواپیما با پنج هزار بمب و موشک به تهران حمله کنند. در مرحله اول با مدرن‌ترین هواپیماها و مجرب‌ترین خلبان‌ها جماران را مورد هدف قرار بدهند و امام خمینی (ره) را به شهادت برسانند. اماکن مسکونی اطراف جماران را با تیربار بزنند تا افرادی که در این نقاط حضور دارند، قلع و قمع بشوند. همچنین می‌خواستند مراکز مهمی مثل صدا و سیما، مراکز نخست‌وزیری و وزارت‌خانه‌ها، پادگان‌های ارتش و سپاه هم تسخیر و بمباران شود.

روزی که قرار بود پنج میلون تهرانی کشته شوند

چرا پایگاه هوایی شهید نوژه همدان انتخاب شد؟

آن‌ها پایگاه‌های مختلف را بررسی کرده بودند و پایگاه شهید نوژه همدان را به دلیل مجهز بودن به جنگنده‌ها و دور بودن از مردم، انتخاب کردند. پایگاه‌های هوایی مهرآباد، تبریز، پایگاه هوایی وحدتی دزفول، اصفهان، را به ۲ منظور تحت نظر داشتند. یکی اینکه این پایگاه‌ها باید آمادگی داشتند که در صورت نیاز از آن‌ها کمک بگیرند، دوم اینکه نظارت کنند این پایگاه‌ها علیه کودتاچی‌ها وارد عمل نشوند. کودتاچیان در این کودتا برآورد کرده بودند که در صورت بمباران تهران پنج میلیون نفر کشته می‌شوند. خباثت دشمن تا جایی بوده که برایشان مهم نبوده، پنج میلیون نفر از مردم تهران کشته شوند، بلکه آن‌ها هدف خودشان را می‌دیدند.

از شاپور بختیار تا سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس

بانیان اجرای کودتای نقاب چه کسانی بودند؟

نکته دوم در کودتای نقاب، ساختار و سازمان تشکیل‌دهنده این کودتاست. در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸ دشمن از کودتای طبس مأیوس شد، ۱۳ روز بعد از این حادثه، تصمیمی برای کودتای نقاب گرفته شد. عنصر اصلی این کودتا «شاپور بختیار» نخست‌وزیر فراری حکومت پهلوی بود که در پاریس مستقر بود، به همین منظور ستادی در پاریس تشکیل شد که شامل نیروهای سیا، عناصر ساواک و طرفداران شاپور بختیار بود. ستاد دیگری در بغداد توسط ارتشبد فراری اویسی، وابسته‌ترین فرد به حکومت دربار و نظامیان همراه او و همراهی کشور عراق تشکیل شد.

برای اجرای این کودتا در داخل ایران، ستاد اجرایی توسط فردی به نام بنی‌عامری تشکیل شد. آن‌ها تصمیم گرفتند این کودتا به عنوان «نقاب» یعنی نجات قیام مردم ایران نام بگیرد. این ستاد، تشکیلاتی داشت که تحت عنوان سه شاخه معرفی شد. شاخه اول، شاخه سیاسی بود که ریاست آن را فردی به نام قادسی بر عهده داشت. حزب نوین مردم ایران مرکزیت این ستاد را تشکیل ‌داد که شامل طرفداران شاپور بختیار در ایران و عوامل ساواک در ایران بودند. نقش این شاخه مطالعه و طراحی و به دست گرفتن قدرت در کشور بود که اگر جمهوری اسلامی ساقط شد، تصمیم بگیرند که چه کسی پادشاه شود.

شاخه دوم این کودتا، شاخه نظامی بود که بنی‌عامری رئیس این شاخه بود. نظامی‌هایی که در این کودتا شرکت داشتند، شامل پایگاه‌های هوایی، لشکر یک ارتش معروف به گارد جاویدان، لشکر ۲ شامل چتربازها و نیروهای تکاور، عناصر بازنشسته، اخراج شده و مشغول به کار در جمهوری اسلامی، عناصری از لشکر ۹۲ اهواز و عناصری از لشکر ۸۱ کرمانشاه بودند. در واقع این افراد پیاده‌نظام این شاخه نظامی به شمار می‌رفتند.

شاخه تدارکات و مالی هم فردی به نام قربانی‌فر بود. او مأموریت داشت پول و اسلحه و مکان استقرار نیروها را برای قبل از عملیات تهیه کند. پشتیبان این کودتا آمریکا بود که سازمان سیا مستقیم مأمور برنامه‌ریزی و مطالعات بود؛ ضمن اینکه انگلیس، فرانسه، شوروی، عربستان و عراق هم در پشتیبانی از این کودتا نقش داشتند.

کودتای نقاب در روز اجرا کشف شد

آیا نظام در مراحل شکل‌گیری و طراحی این کودتا با غافلگیری روبرو شد؟

در این کودتا با اصل غافلگیری روبرو شدیم. زیرا این کودتا در روز اجرا کشف شد و هیچ فرصتی برای اقدام نبود. ۲ ماه قبل از اجرای این کودتا اخباری پیرامون فعالیت شاپور بختیار در داخل به گوش می‌رسید که بوی توطئه می‌داد. یکی از حدس و گما‌ن‌ها این بود که قرار است کودتا کنند اما خیلی محتمل نبود. این اخبار به اطلاعات سپاه پاسداران و رکن ۲ اداره اطلاعات ارتش داده شد تا پیگیری کنند. در یک مقطعی قربانی‌فر به یک عضو حزب توده گفته بود که چنین برنامه‌ای داریم. آن فرد عضو دفتر ریاست جمهوری بنی‌صدر بود. او این خبر را به فرد دیگری داد و این خبر شایعه ‌شد که در ادامه عده‌ای را دستگیر ‌کردند از جمله بنی‌عامری. دستگیری این افراد بر عهده کشمیری عامل انفجار دفتر نخست‌وزیری بود، که او، بنی‌عامری را فراری داد. البته نظام فکر نمی‌کرد این افراد مجدداً بخواهند کاری کنند.

آن زمان دستگاه‌های اطلاعاتی ما نوپا بودند و مهم‌تر اینکه این دشمنان در همه جا از جمله رکن ۲ ارتش نفوذ کرده بودند. اخبار این بود که ارتشی‌ها قرار است کودتا کنند و باید دستگاه‌های اطلاعاتی ارتش پیشگیری می‌کردند. از جمله افرادی که در رکن ۲ ارتش بودند، می‌توان به کشمیری، محمدکاظم پیرو، قدیری، باقرزاده، تقی محمدی اشاره کرد که اینها عضو منافقین بودند که رکن ۲ ارتش را اشغال کرده بودند. در رکن ۲ ارتش، افراد حزب‌اللهی و عوامل نفوذی حضور داشتند.

مادر کودتاچی که کودتای نقاب را غافلگیر کرد

در روز قبل از کودتای نقاب چه اتفاقی رخ داد؟

کودتاچیان روز ۱۷ تیر‌ماه سال ۱۳۵۸ جلسه‌ای برای توجیه خلبانان برگزار کردند که در این جلسه به یکی از خلبانان اهل تبریز دستور دادند تا جماران و بعد صداوسیما را بمباران کند. این خلبان راضی نشد که جماران را بمباران کند. او بعد از جلسه به منزل رفت و با برادر و مادرش درباره این کودتا صحبت کرد که مادرش به او می‌گوید: تو به هیچ وجه نباید این کار را انجام دهی و باید بروی اطلاع بدهی. این خلبان به تهران آمد و با یک پاسدار انقلاب اسلامی موضوع را در میان گذاشت.

آن‌ها قبل از نماز صبح به در منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رفتند و گفتند: خبر مهمی داریم. آقا می‌فرمایند: بعد از نماز صبح صحبت کنیم. اما با اصرار و فوریت داشتن ماجرا، آن فرد ماجرای کودتا را برای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تعریف کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم هاشمی رفسنجانی چون از قبل خبرهایی مبنی بر کودتا شنیده بودند، بدون برگزاری جلسه، این قضیه را به امام خمینی (ره) خبر دادند. واکنش امام به این خبر هم جالب بود. ایشان همیشه در جلسات جدی بودند و نمی‌خندیدند. اما در این جلسه ‌خندیدند و ‌فرمودند: «این احمق‌ها آن قدر نادان هستند که فکر می‌کنند می‌شود با چند هواپیما ۴۵ میلیون انسان را از رده خارج کرد و کشت؟ آن‌ها هرگز به تهران نخواهند رسید». حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از جلسه با امام (ره)، ارتش و سپاه را مجاب به پیگیری ‌کردند. سپاه تصمیم گرفت سه نفر از نیروهای توجیه را به سپاه همدان بفرستد.

می‌خواستیم تهران را بگیریم، اما یک روستایی مرا گرفت

وقتی افراد اعزامی از تهران در ۱۷ تیرماه سال ۱۳۵۸ به همدان رسیدند، چه اقداماتی انجام دادند؟

من آن روز مسؤول آموزش سپاه همدان در پادگان آموزشی ابوذر بودم. ساعت ۷ و نیم صبح یک آقا آمد و گفت: مربیان آموزش و تعدادی از پاسداران و ذخیره‌های سپاه بیایند. مجموع این افراد بیشتر از ۸۰ نفر نبود. آن سه نفر به سپاه همدان خبر داده بودند که قرار است امشب خلبانان از پایگاه هوایی شهید نوژه پرواز کرده و تهران را بمباران کنند. در نهایت جلسه‌ای برگزار شد و تصمیم گرفتیم این اقدامات را به عمل بیاوریم؛ اول با انجمن اسلامی پایگاه هوایی شهید نوژه ارتباط بگیریم و آن‌ها را توجیه کنیم تا در داخل پایگاه فعال شوند. دوم اینکه خلبانان را کنترل کنیم تا به سمت هواپیماها نروند. سوم اینکه آشیانه هواپیماها را کنترل کنیم تا به پرواز درنیایند. چهارم اینکه درب‌های پایگاه را کنترل کنیم تا عناصر شاپور بختیار و افرادی که می‌خواهند پایگاه را تصرف کنند، نتوانند وارد پایگاه شوند.

در این عملیات بنده مأموریت داشتم تا نگذارم خلبان‌ها به پایگاه هوایی بروند. ما داخل خانه خلبان‌ها رفتیم و نگذاشتیم از خانه بیرون بروند. پست‌های حساس داخل آشیانه هواپیماها را زیر نظرگرفتیم، خیابان‌های اصلی و فرعی ورودی و خروجی همدان را زیر نظر داشتیم تا عوامل را کنترل می‌کردیم.

اولین درگیری در پست نگهبانی جاده ساوه به همدان اتفاق افتاد. داخل کودتاچی‌ها یک نیروی نفوذی داشتیم. او به ما می‌گفت چند ماشین هستند و مدل ماشین‌هایشان چیست. در یکی از پست‌ها، نیروی سپاهی به یک خودروی ون دستور ایست داد. خودرو ‌ایستاد و یکی از کودتاچی‌ها از خودرو پایین آمد و اسلحه را از دست برادر سپاهی گرفت و شروع به تیراندازی کرد، اما اسلحه گیر کرد و شلیک نکرد. آن کودتاچی کلتش را درآورد و ‌خواست شلیک کند که آن هم گیر کرد و شلیک نکرد. برادر سپاهی اسلحه دیگری برداشت و با آن کودتاچی را مجروح کرد. بعد از این تیراندازی، درگیری شروع شد. از بین ۹ نفری که در ون سوار بودند، یک نفر زخمی شد، چهار نفر دستگیر شدند و چهار نفر فرار کردند.

بعد از این اتفاق به تیم‌های داخل پایگاه اطلاع داده شد، اینها رسیدند و شروع به دستگیری افراد کردند. حدود ۱۷ نفر در پایگاه دستگیر شدند وحدود هشت نفر هم در ایست بازرسی. بقیه متواری شدند. عامل اصلی که تیر خورده بود، فرار کرد و شب در روستایی خوابش برد. صبح زود کشاورز وقتی به باغش آمد، او را دید و فوری به سپاه اطلاع داد. بنابراین او را دستگیرکردند. آن کودتاچی بعد از دستگیری گریه کرد و گفت: ما می‌خواستیم تهران را بگیریم، اما یک روستایی مرا گرفت.

باید توجه داشت که در کودتای «نقاب» طرح‌ریزی و اقدام ما در مقابل این کودتا، تنها یک ایست و بازرسی بود. در حالی که یک نظامی می‌داند مهار چنین کودتایی چقدر توان نظامی می‌خواهد. اما به طور معجزه آسا و به مدد الهی این کودتا خنثی شد.

اتحاد ارتش و سپاه سبب پیروزی‌ها در دفاع مقدس شد

این روزها برخی در تلاش برای تطهیر نیروهای نفوذی ارتش در اوایل انقلاب هستند که به طور مثال اگر آن‌ها می‌بودند بغداد را می‌توانستند بگیرند. آیا این برداشت صحیح است؟

متأسفانه این روزها شاهد هستیم یک نفر که هیچ نسبتی با ارتش جمهوری اسلامی ندارد با ناراحتی تمام، دستگیری، اعدام یا اخراج یک مشت خائن و وابسته را که ارتش و دستگاه‌های امنیتی و قضایی آن‌ها را از ارتش تسویه کردند، موجب تضعیف ارتش درآن مقطع می‌داند و بیان می‌کند که اگر این افراد در رأس ارتش می‌ماندند، دشمن جان حمله به ایران را نداشت و یا اینکه ارتش قادر بود بغداد را بگیرد. در واقع عمل این فرد، همان تصویر وارونه از حقایق است.

مصداق این مدعا، سکون و بی‌تحرکی در۶ ماه اول جنگ که به دلیل حضور لیبرال‌ها در رأس قدرت و ممانعت از همکاری ارتش با سپاه و در مقابل خلق عملیات‌‌هایی همچون فتح المبین، طریق القدس و فتح خرمشهر بود که با حذف لیبرال‌ها امکان همکاری‌های بین قوای مسلح به وجود آمد. ساواکی‌ها، منافقین و مزدوران که فقط برای قلع و قمع ملت ایران کمر بسته بودند، چطور ممکن بود بغداد را از دوستشان صدام پس بگیرند. مگر اینان درکودتای پایگاه شهید نوژه به همراه صدام قصد کشتار مردم ایران را نداشتند؟ اگر نه پس اویسی در بغداد چه غلطی می‌کرد. نقش فرمانده لشکر ۹۲ به نام مرادی در کودتا چی بود؟ نقش محقق و رحیمی چی بود؟

حقیقتی که امام (ره) در صبح روز کودتا ‌دید

چرا امام (ره) گفتند دست کودتاچی‌ها به تهران نمی‌رسد؟

امام خمینی(ره) مردم و مادران ایران را می‌شناختند و به همین خاطر فرمودند که دست آن‌ها به تهران نمی‌رسد. اگر کودتا اتفاق می‌افتاد، انقلاب شکست نمی‌خورد اما خسارت می‌دیدیم. همین که امام (ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عزیز می‌فرمایند مردم همه کاره این انقلاب هستند، حقیقتاً به خاطر همین نگاه است. مادران این سرزمین این طور هستند که وقتی استخوان فرزند شهیدشان را می‌آورند، شانه‌هایشان نمی‌لرزد و در جایی که مادر می‌بیند فرزند خلبانش مأموریت دارد جماران را بمباران کند، پسرش را مجاب می‌کند تا خبر نجات‌بخش را به مسؤولان برساند. این اتفاق‌ها همان برکات انقلاب اسلامی است.

منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.