رسم نوشیدن قهوه در ایران ظاهرا مربوط به دوران گسترش اسلام است، اما راه افتادن مکانی عمومی به عنوان قهوهخانه در دوران صفوی آغاز شد. در میان جهانگردانی که در این دوران به ایران سفر کردند تنها «اولئاریوس» از مغازهای به نام چایخانه نام میبرد که در آن مردم برگ خشک گیاه ختایی را گاهی به همراه رازیانه و میخک دم میکردند و بعد از آنکه با شکر شیرینش کردند مینوشیدند.
قهوهخانهها پاتوق طبقه مرفه و روشنفکر جامعه بوده و مردم عادی معمولا به نوشیدن انواع دمنوش در خانه اکتفا میکردند؛ نوشیدن چای، اما دیرتر رایج شد و تا زمان قاجار در ایران اثری از چای خوردن نبود تا اینکه یکی از فارغالتحصیلان مدرسه دارالفنون که برای ادامه تحصیل به سوربن فرانسه رفته بود، به عنوان سفیر ایران راهی هند شد و با پدیدهای به نام چای آشنا گشت.
محمد میرزای چایکار که بعدها به کاشف السلطنه چایکار شهرت یافت در زمان مظفر الدین شاه قاجار شیوه کاشت و مصرف چای را آموخت و بازرگانی این گیاه را راهاندازی کرد. او را اولین ایرانی تاجر چای دانستهاند. در آن زمان، نوشیدن چای به قشرهای مرفه و خانوادههای رجال و درباری ایران اختصاص داشت.
چای قندپهلوی ایرانی
پس از افزایش واردات چای و توسعه کشت و تولید آن در ایران، نوشیدن چای از عادات روزانه مردم شد و آنقدر در فرهنگ ایرانی اهمیت پیدا کرد که خانوادهها در جهیزیه دخترانشان یک دست کامل سماور و قوری و استکان و نعلبکی میگذارند. جالب اینکه استکان یک واژه روسی است و اغلب استکانها وارداتی بودند.
پیش از رواج استکان، ظرفهای چاینوشی به شکلها و از جنسهای گوناگون ساخته میشد. کاسه، پیاله و فنجانهای سفالین، چینی و مسین ازجمله ظروف چاینوشی بود و هنوز اصطلاح یک پیاله چای به کار میرود. استکان چای را در قدیم به صورت کمرباریک میساختند. این کمرِ باریک، هم تفاله چای را در استکان نگه میدارد و هم نگهداشتن آن در دست و جابجا کردن و نوشیدن چای را آسان میکند.
هنوز هم دعوت به نوشیدن یک استکان چای یکی از تعارفهای معمول است و پذیرایی با چای و آوردن پیدرپی آن در استکانهای کمر باریک یکی از رایجترین شیوههای مهماننوازی ما ایرانیها محسوب میشود. به همین دلیل داشتن تعداد زیادی استکان نعلبکی در خانه در برخی مناطق نشان گشادهدستی است. همچنین یک باور عوامانه وجود دارد که ردیف شدن تصادفی چند استکاننعلبکی در راستای هم نشانهای از آمدن مهمان سرزده است.
قهوهچیها چای میریزند، اما هنوز به این نام خوانده میشوند.
در برخی طوایف و اقوام جنوب و شمال ایران، چای بسیار غلیظ نوشیده میشود و اگر میزبانی چای کمرنگ برای میهمان خود بیاورد، به نوعی بیاحترامی کرده است؛ ترکها برای چای کمرنگ ضرب المثلی هم دارند و هر گاه چای کمرنگ ببینند به شوخی میگویند: «انگار پاسبان دیده رنگش پریده!». به هر حال چای باید «لبریز و لبسوز و لبدوز» باشد چرا که خالی بودن یا سرد بودن استکان چای به معنای کم ارزش بودن مهمان تلقی میشود.
گاه مهمان بعد از نوشیدن پیدرپی چندین استکان چایْ، دیگر میلی به نوشیدن ندارد، پس کافی است تا استکان را روی نعلبکی بخواباند و یا آن را وارونه کند و برگرداند، به صورتی که نعلبکی درپوشی برای استکان شود. در قهوهخانهها هم پس از نوشیدن چند استکان چای، نعلبکی را وارونه بر در استکان میگذارند تا قهوهچی دیگر چای نیاورد.
برخی آداب چای هم مربوط به مراسم است؛ در یک مجلس، شروع تعارف چای از بزرگتر جمع است؛ در برخی مناطق ایران اگر خانواده دختر برای خواستگار دو استکان چای بگذارند به معنای عدم تمایل به وصلت است؛ متقابلا اگر دختر استکان چای را در دست بگیرد و بنوشد به معنای راضی بودن او به این ازدواج است. تعارف کردن چای دو رنگ هم یکی از رسوم مراسم بلهبران در برخی شهرهاست.
چایخانه صحن غدیر در حرم امام رضا (ع)
بر اساس روایت «کولیور رایس» - جهانگرد دوره قاجار - رسم جالب در آن زمان وجود داشته: برخی زنان استکان روضه را به گرو میگرفتند و نذر میکردند اگر حاجتشان برآورده شود، سال بعد در مراسم روضهخوانی شرکت کنند و یک دست استکان به این روضه خانه هدیه دهند؛ اگر حاجت فرد تا سال بعد برآورده نمیشد، وی همان استکان را باز میگرداند. در سالهای اخیر نیز نذر چای در غالب ایستگاههای صلواتی در محلات مختلف رواج پیدا کرده و بین مردم محبوبیت دارد تا آنجا که حرم رضوی نیز چایخانهای مخصوص زائران راهاندازی کرده است.
منبع: همشهری آنلاین