استقبال از عید فطر در تهران قدیم جذابیتی به اندازه استقبال از بهار و نوروز داشت و اغلب سعی می‌کردند بهترین آداب و مراسم‌ها را در این روز همه خانواده‌ها داشته باشند.

نفس‌های آفتاب بی‌رمق ۲۹ ماه رمضان به شماره افتاده است. مردم به شور و هیجان آمده‌اند و هر کدام سعی می‌کنند در آسمان بی‌انت‌ها به دنبال نشانه‌ای از هلال ماه شوال هستند. تا قاصد خوش خبری باشند و دیدن روی هلال ماه شوال را مژده دهند.

مرحوم «جعفر شهری» در جلد سوم کتاب «طهران قدیم» در باره استقبال از عید فطر میان پایتخت‌نشینان این‌گونه روایت می‌کند: «غروب شب اول ماه شوال، از ساعت‌های پرجنب و جوش ماه رمضان به حساب می‌آمد که اگر ماه از سی کمتر بود و تقویم‌ها آن را بیست و نه روز گفته بودند از هنگام آفتاب زردی تا یک ساعت از شب رفته روی بام‌ها و گلدسته‌ها و بلندی‌ها، سر به سوی جنوب غربی آسمان کرده، به دنبال ماه می‌گشتند که این ماه دیدن نیز باید با مشاهده جماعت و چند عادل محل انجام گرفته باشد. این نیز از دو حالت خارج نمی‌توانست باشد که یا ماه را اجماع دیده، فردا را عید می‌گرفتند یا اختلاف تقاویم و ابر و مه و بارندگی مانع رؤیت آن شده موکول به رسیدن خبر و تلگراف از کربلای نجف می‌گردید که سحر را باز برخاسته نیت روزه می‌کردند و چنانچه خبری نرسیده بود، خود تلگراف به علمای اعتاب مقدسه کرده، استفسار و کسب تکلیف می‌کردند.»

چشم‌انتظار تلگراف از کربلا

استقبال از عید فطر در تهران قدیم جذابیتی به اندازه استقبال از بهار و نوروز داشت و اغلب سعی می‌کردند بهترین آداب و مراسم‌ها را در این روز همه خانواده‌ها داشته باشند. «احمد مسجدجامعی»، عضو سابق شورای اسلامی شهر تهران، در اشاره به خاطرات دوران کودکی اش در ماه مبارک و درباره حال و هوای رویت هلال ماه شوال در میان خانواده‌ها تعریف می‌کند: «شب‌های عید فطر، نوبت میزبانی ما بود که علاوه بر سور و سات معمول، اخبار رؤیت و رؤیت نشدن هلال هیجان خاصی به محفل می‌بخشید و یکسره تلفن اشغال بود و از قم و نجف و سایر بلاد اخبار رد و بدل می‌شد. گاهی تلگرافی هم روی همان کاغذ‌های قدیمی می‌رسید که مثلاً رؤیت ماه به تأیید یکی از بزرگان دین رسیده است. در آن سال‌ها شیوه کنونی اطلاع از رؤیت هلال، مرسوم نبود و هر یک از مؤمنان به فتوای مرجع خود عمل می‌کرد و این بر اهمیت و هیجان این اتفاق می‌افزود.»

او همچنین با یادی از طعم ماندگار شیرینی‌پنجره‌ای‌های ویژه شب عید فطر که در خانه‌شان طبخ می‌شد، ادامه می‌دهد: «البته طبخ شیرینی منزل ما هم در خانه بود و مادر فرش «اتاق کوچیکه» را جمع می‌کرد و بساط شیرینی‌پزی را در آنجا دایر می‌ساخت و بوی شیرینی فضا را حلاوت دیگری می‌بخشید. گاهی هم عمه خانم به کمک می‌آمد و دو تایی این کار را به سامان می‌رساندند. ما هم برای احترام به روزه‌دارها، علنی شیرینی‌ها را نمی‌خوردیم، بلکه یکی‌یکی کش می‌رفتیم و در صندوقخانه لب و دهانمان را پاک می‌کردیم. در بین آن‌ها من شیرینی نان‌پنجره‌ای را ترجیح می‌دادم.»

طهرونی‌ها چگونه از پایان ماه رمضان خبردار می‌شدند؟

نحوه محاسبه فطریه در تهران قدیم

بعد از نوید و مژده رؤیت هلال ماه شوال نوبت به کنار گذاشتن فطریه قبل از آخرین افطار ماه رمضان توسط پدر یا بزرگ‌تر خانواده می‌رسید. جعفر شهری دراین‌باره نوشته است: «قبل از افطار شب اول ماه، هرکسی باید فطریه خود را که یک من نان گندم، جو، برنج (آنچه که خود مصرف می‌کرد) بود به مستحق‌رسانیده یا معادل قیمتش پول پرداخته یا از مال خود جدا کرده کنار بگذارد و این نیز به این صورت‌ها انجام می‌گرفت که هر آینه دسترسی به مستحق منظور نبود، فطریه را که اگر گندم بود برای هر نفر شش عباسی (یک ریال و دو دهم ریال) و اگر جو بود ۴ عباسی و اگر برنج بود دو قران (۲ ریال) تا ۲ قران و نیم کنار گذارده یا اگر پول موجود نبود، از اشیای غیرضروری اتاق چیزی مانند لاله، کاسه بشقاب و... را نیت کرده، پیش خود گرو می‌گذاشتند و پس از پرداخت فطریه که در نخستین فرصت باید انجام می‌گرفت از گرو خارج می‌ساختند.»

شهری در بخش دیگر کتابش به افراد مستحق دریافت فطریه اشاره می‌کند: «این فطریه در درجه اول به فامیل مستحق و بعد به همسایه و آشنای مستحق و بعد از آن‌ها به مستحق شرعی که کر و کور و ناقص‌العضو باشد تعلق می‌گرفت و هر آینه فطریه‌دهنده خود مستحق شرعی و عرفی بود و قادر به پرداخت نبود، نقد و جنس فطریه خود را میان خود و زن و بچه دست‌گردان کرده به مصرف می‌رساند و اگر مستحق، مردی بی‌کس و بی‌اهل و عیال بود از دست راست به دست چپ خود داده دو مرتبه از دست چپ خود گرفته، خویش را بری‌الذمّه می‌نمود.»

افطار روز عید با خاک تربت

مرحوم شهری در مورد مراسم عید فطر که در هر محله جداگانه انجام می‌شد، می‌نویسد: «با رؤیت هلال ماه نو و اعلام عید فطر از سوی مراجع یکی از مهم‌ترین کار‌ها آماده شدن امام جماعت برای ادای فریضه نماز عید فطر بود. برای برپایی نماز عید فطر اهالی هر محله پای برهنه با ذکر الله‌اکبر و الحمدلله راهی خانه امام جماعت مسجد محل می‌شدند در میان برای اضافه شدن و اطلاع بقیه از رؤیت ماه نو مکبری الله‌اکبر، بعد از هر ۴‌الله‌اکبر یکبار (الله اکبر، الله‌اکبر، لا اله‌الاالله والله‌اکبر، و لله‌الحمد علی ما هدانا و له‌الشکر علی ما اولانا) می‌گفتند تا امام جماعت آماده شود. البته قبل از این حضور جمعی در همان روز عید بعد از نماز صبح یک عده‌ای بزرگان و معتمدان محل امام جماعت حمام می‌بردند و دست و پا و ریش و سبیل او را حنا می‌بستند. در ادامه این مراسم امام جماعت هم برای همراهی با مردم عمامه از سر بر می‌داشت و پا برهنه پرچمدار با ذکر و تکبیر گفتن دیگران را به شرکت در نماز عید فطر دعوت می‌کرد.»

البته این بیرون آمدن امام جماعت از خانه هم آدابی داشت. امام جماعت موقع بیرون آمدن از خانه خنجری به پر شال یا شمشیری از روی عبا مانند کسی که به جنگ یا جهاد می‌رود همراه داشت در حالت نیمه دو و شتابان به سمت مصلی خارج از شهر می‌رفت و بقیه هم به دنبالش برای ادای فریضه نماز عید فطر می‌دویدند. در پایان هم با خاک تربت، خرما مویزی افطار می‌کردند از راه دیگری به جز مسیر اولیه امام جماعت را تا رسیدن به خانه همراهی می‌کردند.»

منبع: همشهری آنلاین

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
محمدمعظمی
۲۳:۱۵ ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱
سلام من ۳۰سالمه یک سرباز ولایت که سال ۹۷ قطع نخاع شدم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۰۹ ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۱
جالب بود