
باشگاه خبرنگاران جوان - حسین اصغری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر در کانال تلگرامی خود با عنوان کافه تاریخ در پستی به مناسبت سالروز شهادت آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنتالهدی به دست صدام نوشت:
بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شهید صدر از مرجعیت آیتالله خویی حمایت کرد. گروهی از شاگردان و مرتبطین با امام خمینی در نجف، این اقدام شهید صدر را به معنای رد مرجعیت امام خمینی از سوی ایشون تفسیر کردند و میگفتند: چرا مرجعیت امام را مطرح نکرد؟ چرا بعد از شروع درس حکومت اسلامی توسط امام، شهید صدر هم این مباحث را مطرح نکرد و همان درسهای خودش را داد؟
سید صادق طباطبایی در خاطراتش میگوید:
«این انتقادات را با شهید صدر در میان گذاشتم و ایشان پاسخهایی دادند. از جمله در رابطه با درس ولایت فقیه امام فرمود که هیچکدام از اساتید حوزه حاضر نشدند جزوات درس امام را در کلاسهای خود توزیع کنند و فقط من بودم که گفتم هم جزوات را پخش کنند و هم خودم در آن جلسه، پرانتزی را باز کردم و به بحث ولایت فقیه پرداختم.
بعد از ظهر فردا به دیدار امام رفتم و گفتم شما که اجازه نمیدهید افراد در حضورتان با بیاحترامی از مراجع نام ببرند، چه رسد به اینکه بخواهند اسائه ادب یا غیبت کنند، پس چرا عدهای از منسوبین به شما درباره بعضی افراد که با آنها اختلاف سلیقه دارند اتهاماتی را مطرح میکنند و از جمله درباره سیدمحمدباقر صدر و امام موسی صدر این مطالب گفته میشود؟
امام خیلی متاثر شدند. درحدی که احساس کردم نباید این مطلب را به ایشان میگفتم. امام سکوت کرد و چیزی نفرمود و حالت نگرانکنندهای در چهرهشان بوجود آمد و جلسه آن روز ادامه پیدا نکرد. قرار بود مطالبی را بگویند که به فردا موکول شد. خداحافظی کردم و رفتم.
شب منزل یکی از دوستان بودم که آقای کروبی شتابان آمد و با حالت استفسار پرسید که شما به آقا چه گفتید؟
پرسیدم مگر چه شده؟
گفت: بعد از صحبتهای شما، آقا بهقدری ناراحت بود که برای اولینبار نماز مغرب را در جماعت چهار رکعت خواند...!
امام فردا یا پسفردای آن روز در جلسه درس خود، درباره این مسئله صحبت کرد و تذکراتی به آقایان داد.»
شهید صدر اولین مرجع تقلیدی بود که با صراحت اعلام کرد عضویت در حزب بعث عراق حرام و به منزله یاری ظالم و کافر و دشمنی با اسلام و مسلمین است.
وقتی سید مصطفی خمینی (پسر ارشد امام) از دنیا رفت، شهید صدر هم به بیمارستان رفت، هم در تشییع جنازه شرکت کرد و هم در مجلس ترحیم. خودش هم به احترام فرزند مرحوم امام، کلاس درسش را تعطیل کرد و مجلس ختم برگزار کرد.
رژیم بعث عراق به دستور صدام برای این عالم، حصر خانگی ایجاد کرد بهطوری که ۱۵ روز آب و برق و تلفن خونهشان را قطع کردند و فشار گرسنگی و تشنگی فوقالعاده بالا رفته بود.
۱۶ فروردین ۱۳۵۹ بود که با حمله به منزل شهید صدر، ایشان و خواهرشان را که در دوران بازداشت برادرش به رهبری نهضت مشغول بود دستگیر و به بغداد منتقل کردند و سه روز بعد در ۱۹ فروردین هر دو نفر آنها زیر شدیدترین شکنجهها به شهادت رسیدند.
نعمانی (از شاگردان صدر) میگوید:
«آنچه از شاهدان عینی دریافتم، این است که جنایتکار خیرهسر صدام تکریتی، خود سید شهید و خواهر گرامیاش را پس از شکنجههای فراوان و با بدترین شیوه به قتل رساند. سید شهید را با بندهای آهنی بسته بودند و صدام جنایتپیشه بر سر و صورت وی میکوبید و میگفته است «تو مزدور ایرانیها هستی و میخواهی برای آنان در عراق انقلاب اسلامی برپا کنی».
شهید بنتالهدی با برادر عزیز در یک اتاق بودهاند. شهید بنتالهدی، در گوشه اتاق، بهخاطر شکنجههای زیاد، بیهوش بوده و هرآنچه در پیرامونش میگذشته متوجه نبوده و پس از این مراحل صدام جنایتپیشه، با تیر به زندگی آن دو عزیز خاتمه میدهد.»
نیروهای امنیتی رژیم بعث تحت تدابیر شدید امنیتی، پیکر شهدا را در وادیالسلام نجف دفن کردند و بعد اموال شهید صدر را مصادره و منزلش را ویران و خانوادهاش را به کاظمین منتقل کردند.
امام خمینی به مناسبت این شهادت، در دوم اردیبهشت ۱۳۵۹ پیامی صادر و سه روز عزای عمومی اعلام کردند.