حوض خون عنوان کتابی است که از پای کار بودن زنان مقاوم اندیمشکی در دوران جنگ سخن می‌گوید.

نقش زنان در جنگ تحمیلی برکسی پوشیده نیست. با مردانگی تمام، مردانشان را به میدان نبرد می‌فرستادند و خود نیز از خط مقدم گرفته تا پشتیبانی و کمک در پشت جبهه‌ها از هیچ چیز دریغ نکردند.

بهترین توصیف در بیانات رهبر انقلاب به چشم می‌خورد که  گفتند« اگر زنان حماسه جنگ را نمی­ سرودند و در خانه ­ها جنگ را یک ارزش تلقی نمی­­ کردند، مردان اراده و انگیزة رفتن به جنگ را پیدا نمی­ کردند و خیل عظیم بسیجی ­ها به سمت جبهه روانه نمی­ شد. آری آوای دفاع از وطن را نخست زنان در خانه‌ها سرودند».

زنان؛ آینه تمام نمای ایثار و فداکاری در هشت سال دفاع مقدس

«حوض خون» تصویری متفاوت از زن ایرانی در شرایط بحرانی را ارائه می‌دهد. این کتاب، خاطرات و روایت‌های ۶۴ نفر از بانوان اندیمشکی درباره فعالیتشان در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس است که به سرپرستی فاطمه‌سادات میرعالی این کتاب تدوین و به همت انتشارات «راه یار» به چاپ رسید و کمتر از یک سال، حالا به چاپ دوازدهم خود رسیده.

حوض خون دریای مجاهدت‌های خاموش زنان در جنگ تحمیلی

کتاب حوض خون اولین تجربه بانو میرعالی است.

رختشور خانه بیمارستان شهید کلانتری؛ سوژه ای ناشناخته اما پرمغز

 نویسنده کتاب «حوض خون» می‌گوید: ما فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی در بسیج دانشجویی انجام می‌دادیم و هر زمان که قصد داشتیم تولید محتوایی در خصوص فرهنگ غنی اندیمشک منتشر کنیم، محتوایی قوی در دست ما نبود همیشه مجبور بودیم برای تولید محتوا به سایت‌ها مراجعه کنیم.

فاطمه‌ سادات میرعالی گفت:  این سوژه در ابتدا شناخته شده نبود. ما در رصد‌ها  و کار‌های میدانی به دنبال سوژه‌ای از دفاع مقدس  از مردم  اندیمشک  بوده و نگاهمان این بود که  واکاوی رویداد فرهنگی و اجتماعی انجام دهیم.

نویسنده کتاب حوض خون گفت: یک بُعد رصد‌های گروه، نقش پشتیبانی زنان در جنگ  و کلان پروژه مد نظر  ما نیز بیمارستان شهید کلانتری   یکی از قطب‌های درمانی در دوران دفاع مقدس بوده.

فاطمه‌سادات میرعالی نویسنده کتاب حوض خون

او می‌گوید: تقریبا همه چیز از برگزاری کنگره شهدا در سال ۹۳ شروع شد. البته پیش از ۹۳ دفتر پژوهشی شهید جواد زیوداری در این مورد  کار‌های ابتدایی و اولیه را انجام داده بود و همان موقع من هم با این سوژه به نحوی درگیر بودم، اما هنوز به یک شکل‌دهی و ساختار اصلی که بعد‌ها صورت گرفت و منتج به تالیف کتاب حوض خون شد، نرسیده بودم.

بانو میرعالی گفت: به نحوی با کلیت این راویان یا خانم‌هایی که خاطرات شان بعد‌ها محور کتاب شد، آشنا بودم و در دفتر شهید جواد زیوداری چندین مصاحبه و گفتگو با برخی از آن‌ها داشتیم، اما ایده اصلی شکل گیری کتاب از سال ۹۴ و در پی فعالیت‌هایم در همین دفتر پژوهشی اتفاق افتاد.

او گفت: بعد‌ها به مرور و البته در پی پژوهش‌هایم متوجه شدم که هر کدام از سوژه‌های جنگ می‌توانند یک روایت مجزا و فراتر از حد انتشار در مجله داشته باشند، بعد از این بود که به ایده کتاب حوض خون رسیدم و موضوع زنان رخت شوری که در دوران جنگ و در منازل یا همین بیمارستان شهید کلانتری مشغول فعالیت بودند به عنوان یک پروژه جدا کار شود که نتیجه آن کتاب حوض خون شد.  

به گفته نویسنده کتاب حوض خون، فعالیت‌های زنان در رختشوی‌خانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک موضوعی بکر و جذاب بود؛ همین موضوع باعث شده بود تا خوانندگان این کتاب مطالب و موضوعات این کتاب را در فضای مجازی منتشر کنند و قبل از اینکه کتاب رونمایی شود، این کتاب به چاپ سوم رسید.

رخشور خانه بیمارستان دکتر کلانتری اندیمشک

فاطمه سادات میر عالی  در خصوص جذابیت این سوژه گفت: در موقعیت بحرانی خانم‌هایی که عزیزانشان در دل جنگ و خط مقدم بودند و خود زیر موشک باران، کاری را انتخاب می‌کنند که بر زمین مانده و در آن موقعیت بیمارستان‌های صحرایی و بیمارستان‌های شهر نیازمند پتو، لباس و ملحفه تمیز بودند.

او می‌گوید: در واقع این خانم‌ها ابتدا به صورت غیر متمرکز و به شکل داوطلب و بعد‌ها به بیمارستان می‌رفتند .

نویسنده کتاب حوض خون گفت: این خانم‌ها به صورت خودجوش و داوطلبانه، اما مدیریت شده  پای کار آمده و پتو‌ها، البسه و ملحفه های رزمندگان را در منازل شان می‌شستند که در نتیجه این اقدامات سال ۱۳۶۲ بیمارستان شهید کلانتری رختشور خانه‌ای را در خود بیمارستان احداث می‌کند که به محل فعالیت دائمی و متمرکز این خانم‌ها تبدیل می‌شود.  

از لطافت زنانه تا رویارویی با تکه های جامانده از شهدا

به گفته او در موقعیتی قرار می‌گیرند که با آن روح لطیف زنانه و دخترانه مدام با تکه‌های گوشت جا مانده از پیکر‌های شهدا  و خون به جای مانده از رزمنده‌ها با لباس‌ها سر و کار دارند.

رختشور خانه بیمارستان دکتر کلانتری اندیمشک

خانم میرعالی گفت: این مجاهدان وقتی غرق در کار می‌شدند و به رختشور خانه می‌آمدند دیگر منیت و خودی در کار نبود همه به معنای واقعی ما شده بودند.

نویسنده کتاب حوض خون شناسایی ۶۴ بانوی اندیمشکی را حاصل جستجو  و تحقیقات میدانی دانست به صورتی که وقتی بانوان شناسایی می‌شدند اسم کسانی را که در آن زمان آنجا رخت می‌شستند می‌گفتند با جستجو و  تحقیقات میدانی  شناسایی می‌شد.

او گفت: ۶۴ نفر ذکر شده در کتاب حوض خون گوشه کوچکی شاید  یک چهارم بانوان حاضر در آن روزهای رختشور خانه بودند.

خدمت به رزمندگان فراتر از مرزها

بانو میرعالی می‌گوید: زمانی که برای مصاحبه با یکی از بانوان رفته بودم در حین قدم زدن در مسیر گفت: «بمان». فکر کردم که شاید راه رفتن خسته‌اش کرده است و قصد دارد کمی استراحت کند. اما رو کرد به من و گفت: «تو را به حضرت زینب (س) قسم می‌دهم کاری کنی تا من بروم سوریه، من قبلاً برای زیارت به سوریه رفته‌ام، خیابان‌ها را می‌شناسم ...». خندیدم و گفتم: «پس برای چه می‌خواهی بروی سوریه؟!». همان طور که چادرم در دستش بود، دوباره من را قسم داد و گفت: «کاری کن که من به سوریه بروم. من ناراحتم که رزمنده‌ها آنجا می‌جنگند، اما من نشسته‌ام و نمی‌توانم کاری برایشان بکنم».

نویسنده‌ای که متولد سال ۱۳۶۹ است و هیچ تجربه‌ای از جنگ ندارد، می‌گوید: در ۶ سالی که درگیر نگارش و تحقیقات این کتاب بودم با این آدم‌ها زندگی کردم با پیگیری و پرسش تصویر سازی دقیقی از موضوع با کمک زنان در ذهنم ایجاد می‌شد.

فاطمه سادات میرعالی دلیل مجهول ماندن برخی بانوان را داشتن اسم‌های مستعار مانند ننه ابراهیم (که سال ۹۲ آسمانی شد)  عنوان کرد.

علت  پنهان ماندن سوژه‌های ناب دفاع مقدس چیست؟

او از مشکلات نپرداختن به  سوژه‌های ناب دفاع مقدس گفت و اولین بُعد پنهان ماندن این سوژه‌ها را  به راوی‌ها نسبت داد.

نویسنده کتاب حوض خون یکی از سختی‌های این کار را راضی کردن این بانوان برای بیان خاطراتشان عنوان کرد نه اینکه دوست نداشته باشند از گذشته و خاطرات بگویند، آن‌ها هنوز هم همان روحیه را دارند، اما آن چه باعث عقب نشینی آن‌ها می‌شد، این بود که می‌گفتند ما این کار‌ها را برای رضای خدا انجام دادیم و گفتن خاطرات، از ثواب و اجر کار می‌کاهد.

زنان اندیمشکی در حال پهن کردن ملحفه ها

خانم میرعالی در خصوص دیگر مشکلات پنهان ماندن سوژه‌ها گفت: ما جنگ را در خط مقدم و عملیات‌ها می‌بینیم، ولی متاسفانه به پشتیبانی‌ها و عقبه جنگ دقت نمی‌شود.

نویسنده کتاب حوض خون می‌گوید: کار‌های صورت گرفته در زمینه دفاع مقدس محدود بوده و شاید یکی از مشکلاتش این است که  بیشتر سعی کردیم به کار‌های تکراری و از پیش مطرح شده رجوع کنیم.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب حوض خون

خانم میرعالی  در خصوص احساسش در تقریظ رهبر انقلاب می‌گوید: بار مسئولیتش سنگین‌تر شده و حضرت آقا در تقریظ گفتند که احساس شرم می‌کنند در مقابل زحمات  بانوان. من با تمام وجود احساس شرم کردم از اینکه نگاه حضرت شایسته بانوان و کار آنان است، شکی نیست، ولی در خور خودم نمی‌دانم، چون می‌توانستم توانمند‌تر در این سال‌ها کار کنم و تاثیرگذار باشم.

تقریظ رهبر انقلاب ‌بر کتاب «حوض خون»

او گفت: این تقریظ مرا هوشیارتر کرد تا در تبیین جهاد اسلامی بیشتر تلاش کنم.

به گفته نویسنده کتاب حوض خون همه موفقیت این کتاب مرهون خون شهدایی است که برای این آب و خاک جنگیده اند.

فاطمه سادات میر عالی می‌گوید: یکی از ویژگی‌های این کتاب پرداختن به ۳ بعد شخصیتی  بانوان است یعنی هم حضور آن‌ها در جامعه بیان می‌شود و هم مادر بودن و همسر بودن و هم بُعد شخصی و فردی آنها.

او گفت: در ادامه فعالیت‌های تاریخ شفاهی در حال انجام دو پروژه دیگر هستم که قهرمان هر دو کتاب نیز بانوانی اند که در دوران دفاع مقدس سختی‌های فراوانی به جان خریده اند؛ یکی از آن‌ها همسر یک جانباز اعصاب و روان است که در دوران جنگ پرستار و امدادگر بوده  و دیگری مربوط به سقوط «نفت شهر» ایلام در روز‌های ابتدایی جنگ و ستاد جنگ زده‌ها در شهر ایلام است که بانویی قهرمان در حال رسیدگی به این آواره‌های جنگی است.

بیمارستان شهید کلانتری در انتظار بازدید کاروان‌های راهیان نور

۵ اسفند پارسال اولین نسخه کتاب «حوض خون» به چاپ رسید و با استقبالی که از این کتاب شده حالا به چاپ یازده و دوازده خود در کمتر از یک سال رسیده که این نشان از علاقه نسلی جوان به یادگاری‌های دفاع مقدس است.

 بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک که سال‌ها متروکه مانده و رها شده بود، با انتشار کتاب «حوض خون» و تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب، به یکی از یادمان‌های اردو‌های راهیان نور امسال تبدیل شده است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Germany
7891
۰۷:۲۰ ۲۸ فروردين ۱۴۰۱
فتار رییس حراست اسبق مرکز بهداشت شرق اهواز و رییس انتقال خون فعلی اهواز با من بدلیل اینکه دخترم که زیر سن تکلیف بود دو بار به فاصله زمانی پانزده دقیقه به او گفته بود: سلام اقای مهندس. محکوم به تبعید شدم به شهرستان ملاثانی بعد از ملاثانی اخراج شدم. رییس دادگاه تخلفات اداری دانشگاه جندی شاپور اهواز با اینکه بنیاد جانبازان مخالفت کتبیر دو مرحله با جابجایی من از محل کارم در اهواز را اعلام کرده بود رای به اخراجم از خدمات دولتی داد. جانباز 50 درصد و اسیر هفت ساله هم هستم. سه سال هر روز صبح منزل را با بچه خواب قفل میکردم و به ملاثانی میرفتم. اخرش اخراج. منتشر نشه کار سخت میشه. اعصاب خورده دل پره درده. الان دخترم هجده سالش شده. میخوام ببینه و بخونه اون رییس. و رییس جمهور.