کتاب «پنجشنبه فیروزه‌ای» اثر سارا عرفانی، رمانی امروزی و دینی است که سبک­‌های مختلف از زندگی انسانی را پیش روی هم قرار می‌دهد.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،کتاب «پنجشنبه فیروزه‌ای» اثر سارا عرفانی، رمانی امروزی و دینی است که سبک­‌های مختلف از زندگی انسانی را پیش روی هم قرار می‌دهد و شما را به هم ذات پنداری با آن مجبور می‌کند.

روایت دینی این رمان از ساختار‌های عادی و روزمره و قابل دسترس زندگی امروزی است، نه آثاری که به تمامی در مسجد و مکان­‌های مذهبی می‌گذرد، بلکه می‌توان گفت در زمره آثار آپارتمانی و لوکس و شبه ­‌روشن فکرانه است. شخصیت بسیار چشمگیر و جذاب این رمان، غزاله است. او دختری دانشجو، دم بخت با باور‌هایی به شدت مذهبی است، اما از افعال دخترانه نیز دور نیست. این شخصیت به شدت رئال و واقعی‌ست و مخاطب حس نمی‌کند که شخصیتی نچسب به بدنه رمان وصل شده و آن را در بستر جامعه پیدا می‌کند.

امروزه رمان دینی که در دل قصه‌اش به موضوع سبک زندگی به روش‌هایی کاملا اسلامی و ایرانی بپردازد؛ بسیار کم مورد توجه نویسندگان ایرانی بوده است. پنجشنبه فیروزه‌ای جدیدترین اثر سارا عرفانی را می­‌توان یک تجربه قابل اعتنا و قابل قبول در حرکت به سمت تولید چنین آثاری دانست. به تصویر کشیدن چهره، پوشش و حتی شرح لحن آن‌ها در کنار دیالوگ‌های به کار رفته توسط آن‌ها و نیز شیوه عکس‌العمل‌های جسمی آن‌ها در بیان برخی جملات و ری‌اکشن نشان دادن به آن‌ها یکی از نقاط قوت او در ترسیم شخصیت­‌های این رمان است.

پنجشنبه فیروزه‌ای با روایتی از یک دانشجو که اهل ادا در آوردن نیست و شخصی بسیار مهربان است، آغاز می‌­شود. اما رمان پس از این مقدمه وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو می‌­شود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شده­‌اند. اوج رفتار سارا عرفانی در نگارش این رمان و رو در رو قرار دادن سبک‌­های مختلف زیستی را در این بخش از رمان می‌توان جستجو کرد. نویسنده با زیرکی و در عین حال رعایت جنبه‌های مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی می­‌برد که در این سفر همراهند. او تصویری ظریف و زیبا از اندیشه و نگاه و زندگی مؤمنانه از زاویه یک دختر جوان در بستر رویداد‌هایی که داستان پیش پای او می‌­گذارد روایت می‌کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«یکی از دختر‌ها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوه‌ای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو می‌نویسی! هر چی نیگاه کردم دیدم کم مونده سرفه‌های استادم بنویسی.» خندید. پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریه‌ا‌ش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سؤال می‌ده.»
دختر گره‌ای به ابرو‌های پیوسته‌ش انداخت و گفت: «اتفاقاً همین خیلی منو ترسوند. برای همین گفتم جزوه تو رو امانت بگیرم کپی کنم، اگه اجازه می‌دی البته. بچه‌ها گفتن جزوه‌هات از بقیه کامل‌تره.»
پسر چند لحظه مردد ماند.
دختر بی‌معطلی گفت: «نگران نباش! امانت دار خوبی هستم.» سر کج کرد و منتظر ماند. چند بار پلک زد و نگاهش کرد. گفت: «تازه می‌خواستم بگم برای جلسات قبلی رو هم بیاری ازت بگیرم.»
دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون می‌رفت، برایش دست تکان داد. پسر هم دست تکان داد. ورق‌ها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. گفت: «باشه، بگیر!» دختر که فاتحانه ورقه‌ها را در کوله پشتی می‌گذاشت گفت: «ممنونم! کپی می‌کنم فردا می‌آرم. اگه تو‌ام لطف کنی بقیه‌شو بیاری خیلی عالی می‌شه.»
باشه. می‌آرم…
پسری که تا آن موقع کنارش نشسته بود بلند شد. با چشم به کوله او اشاره کرد و گفت: «اونم بی‌زحمت کپی کن فردا بیار. یادت نره.»
یادم نمی‌ره. برو خوش باش!
بعد نفس عمیقی کشید و به دختر گفت: «پس بوی ادکلن تو بود که از اول ساعت، تمام کلاس رو برداشته بود. درسته؟ الآن که اومدی نزدیکم متوجه شدم.»
ابرو‌های پیوسته دختر در هم رفت و یک قدم عقب گذاشت. گفت: «ببخشید… اذیتت کرد؟»
اصلاً! … اتفاقاً خیلی عالی بود. می‌شه گفت دیوانه کننده بود. معلومه فیک نیست. حتماً کلی به خاطرش پیاده شدی! ولی معلومه خوش سلیقه‌ای. آفرین!
لطف داری. اگه زنونه نبود می‌گفتم قابل نداره.
هر دو خندیدند…»

گفتنی است کتاب «پنجشنبه فیروزه‌ای» اثر سارا عرفانی توسط انتشارات نیستان راهی بازار کتاب شده است.

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.