به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ماموران در تحقیقات میدانی پی بردند یک پدر و پسربچه برای خرید به مغازه عطاری مرد جوان مراجعه کرده اند که پدر به بهانه خرید یک سری داروی گیاهی که بیرون مغازه داخل سطل بوده است صاحب مغازه را بیرون کشیده و پسر بچه زمانی که داخل مغازه بوده از این فرصت استفاده و اقدام به خالی کردن پولهای دخل مغازه کرده است.
تیم پلیسی در این مرحله با توجه به این که مغازه عطاری هیچ دوربین مداربستهای نداشت در گام نخست به سرنخی از دزدان دست پیدا نکردند و تحقیقات میدانی ادامه داشت که ماموران در جریان سرقت مشابه دیگری قرار گرفتند.
ماموران در این مرحله پی بردند که این پدر و پسر در سناریوی بعدی شان به یک سوپرمارکت رفته و به بهانه خرید زغال صاحب مغازه را به بیرون کشیده اند و پسر بچه اقدام به برداشتن پولهای دخل مغازه کرده است.
نخستین سرنخ
در این شاخه از تحقیقات ماموران به بررسی تصاویر دوربین مداربسته سوپرمارکت پرداختند و تصویر مرد جوان و فرزندش به دست آمد که در تجسسهای اطلاعاتی ماموران به سراغ آلبوم مجرمان سابقه دار رفتند و مشخص شد این دزدان تازه کار هستند و تا به حال سابقهای نداشتند.
ماموران درگام بعدی تصویر پدر و پسر بچه را در اختیار تیمهای گشتی پلیس قرار دادند و با توجه به این که سرقتها در یک محله صورت گرفته بود گشتهای پلیسی به صورت محسوس و نامحسوس وارد عمل شدند.
دستگیری دزدان
ردیابیهای پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران به رفتارهای مرد جوانی که همراه فرزندش در پیاده رو خیابان در حال راه رفتن بود مشکوک شدند و آنها را به صورت نامحسوس تحت نظر قرار دادند.
در این مرحله ماموران با توجه به شباهت پدر و پسربچه همراهش به تصاویر دوربین مداربسته احتمال دادند که همان دزدان نامرئی هستند و منتظر ماندند تا این پدر و پسر برای سرقت وارد عمل شوند.
ماموران در کمین بودند که مرد جوان همراه فرزندش وارد مغازه عطرفروشی شد و لحظاتی بعد مرد جوان همراه فروشنده از مغازه خارج شدند که در این صحنه ماموران با اطمینان از شیوه و شگرد سرقتها دست به کار شدند و با ورود به مغازه توانستند پسربچه را که در حال سرقت دخل مغازه بود دستگیر کنند و پدرش نیز که بیرون مغازه بهت زده شاهد صحنه دستگیری پسرش بود به دام افتاد.
پسر ۱۳ ساله در اعترافاتش گفت: من مدرسه میرفتم و درس میخواندم تا این که پدرم از من خواست کمکش کنم، ابتدا نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم و وقتی درباره دزدی حرف زد ابتدا شوکه شدم، ولی اصرارهای پدرم باعث شد تا در این سرقتها همراهی اش کنم.
وی افزود: من میترسیدم، ولی پدرم از من حمایت میکرد و از راز سرقت هایمان کسی اطلاعی نداشت و مادرم فکر میکرد همراه پدرم به پارک میروم.
گفتگو با پدر
حسن ۴۰ ساله که یک سال در زندان است وقتی به دادگاه آمد هنوز باور نداشت که باعث بدبختی زندگی خودش و پسرش شده است. وی عامل این بدبختیها را بیکاری خود میداند.
سابقه داری؟
نه
شغل؟
در یک کارخانه کار میکردم که بیکار شدم.
چرا؟
کارخانه ورشکسته شد و همه کارمندان شرکت به اجبار اخراج شدند و من هم یکی از کارمندان آن جا بودم.
چرا سرکار نرفتی؟
دیگر کاری برای من نبود و هرجا که میتوانستم سرکشی کردم، اما شغلی با در آمد خوب که بتوانم هزینه زندگی ام را تامین کنم پیدا نکردم.
به همین خاطر دزدی کردی؟
بله، هیچ راهی نداشتم و هزینههای زندگی روز به روز وضعیت را بدتر میکرد و، چون از چند نفر پول قرض گرفته بودم دیگر فرصت کافی برای پس دادن پولها نداشتم به همین دلیل تصمیم به سرقت گرفتم.
چرا پای پسرت را به ماجرا باز کردی؟
هیچ شیوه و شگردی به ذهنم نمیرسید و چند بار خودم تصمیم گرفتم دزدی کنم، اما میترسیدم و نمیدانستم چه کاری باید بکنم.
چطور این شیوه به ذهنت رسید؟
یک بار به یک مغازه سوپرمارکتی رفتم و فروشنده برای آماده کردن سفارشم به بیرون از مغازه رفت و دیدم چه فرصت خوبی برای سرقت دارم، ولی نیاز به همدست داشتم و به هیچ کسی اعتماد نداشتم.
چرا از پسرت کمک خواستی؟
چون تنها کسی که در زندگی ام به او اعتماد دارم فرزندم است.
پسرت پذیرفت؟
گفتن این ماجرا به پسرم سخت بود، چون از همان دورانی که دست چپ و راستش را تشخیص داد میگفتم که هیچ وقت راه خلاف را انتخاب نکند و به فکر دزدی نیفتد، چون آخر و عاقبت این کارها بدبختی است و حالا هم خودم به همان عاقبتی که میگفتم گرفتار شدم.
پسرت مانع کارت نشد؟
پسرم شوکه شد و با گریه میگفت که این کار را نکنیم، ولی وقتی دید چهره من هر روز ناراحتتر از روز قبل بود پذیرفت.
چقدر پول به دست آوردید؟
نمیدانم، ولی خوشحالم که خیلی زود دستگیر شدم.
از پسرت خبر داری؟
او ابتدا به کانون اصلاح و تربیت منتقل شده بود که آزاد شد و خودم هم در زندان هستم.
همسرت چه واکنشی به کارتان داشت؟
او نمیدانست من و پسرم دزدی کردیم و وقتی دستگیر شدیم خیلی تلاش کرد که ما به زندان نرویم، اما دیگر دیر شده بود و امیدوارم مرا پس از آزادی از زندان بپذیرد.
حرف آخر؟
نان خشک بخورید، اما دزدی نکنید، چون فقط باعث بی آبرویی و بدبختی میشود.
بنا بر این گزارش، این پدر به دو سال زندان، ردمال و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و پسرش نیز به سه ماه زندان با احتساب ایام بازداشتی که آن هم ۳ ماه بود محکوم شد و آزاد ماند که این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد.
تحلیل کارشناس
سرقت خانوادگی ثمره شکست حرمتها
دکتر قربانعلی ابراهیمی جامعه شناس و استاد دانشگاه
والدین در تعلیم و تربیت فرزندان نقش موثری به عهده دارند و این موضوع کارکرد اصلی خانواده به شمار میرود وقتی این کارکرد اصلی در خانواده از سوی پدر و مادر رنگ میبازد قطعا باید شاهد اتفاقات هولناک و جرایم خرد و کلان در خانواده باشیم که به تدریج به درون جامعه کشیده میشود.
زندگی در کلان شهرها، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، چشم و هم چشمی، حسادت، توقعات بالا و فشارهای اقتصادی در برخی خانوادههایی که به لحاظ فرهنگی غنی نیستند متاسفانه در برخی موارد سرقتهای خانوادگی و بزهکاری تیمی در خانواده را رقم میزند. در خانوادههای پرجمعیت که به لحاظ مالی در فشار فقر قرار دارند ارزشها و هنجارهای اجتماعی کم رنگتر و حرمت در این خانوادهها شکسته میشود، زیرا در نظام خانوادگی این قبیل افراد شیوههای مدیریت رفتاری، تعلیم و تربیت و رفتارها اصول درستی ندارد و فرزندان با عقده حقارت وارد جامعه میشوند.
پدران و مادرانی که در تربیت و تامین هزینههای فرزندان خود عاجز هستند قطعا برای هنجارهای اجتماعی و رفتاری ارزش قائل نیستند و تصمیم میگیرند برای معیشت و گذران زندگی شان فرزندان خود را درگیر مسائل اقتصادی کنند و به همین علت در برخی سرقتها دیده میشود که به صورت خانوادگی مرتکب سرقت و جرایم میشوند.
اغلب این خانوادهها حاشیه نشین هستند و فرزندان شان در شرایط نامناسب رشد میکنند و به علت این که مادران نیز مجبورند برای تامین هزینههای زندگی دست به دستفروشی و مشاغل کاذب بزنند این فرزندان در محیط خانواده سالم پرورش پیدا نمیکنند و، چون در محیط بزه پرورش یافته اند به صورت خانوادگی با پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده خود به جرم و سرقت روی میآورند. بیگانگی با فرهنگ و فروریختگی قدرت خانواده و کاهش شأن والدین سبب میشود فرزندان آنها طوری بار آیند که سرقت را شغل اصلی خود میدانند، زیرا کارکرد خانواده ضعیف شده و معنویات نیز در این افراد دیده نمیشود. در جوامعی که به خاطر فقر مسائل اقتصادی پررنگ و ذهنیت مادی در همه افراد حاکم میشود در نتیجه در ذهن افراد فقیر مادیات پررنگتر جلوه میکند و آنها برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود زودتر مرتکب جرم و بزه میشوند.
رقتهای تیمی و خانوادگی ثمره کم رنگ شدن تعالیم درست در نظام آموزش است که از خانواده به درون جامعه تزریق میشود و علاوه بر سرقت مشاهده میشود که روابط مختلف نامتعارف فرهنگی و اجتماعی در جامعه رشد پیدا میکند. ضعف فرهنگی و تربیتی در برنامه ریزیها سبب شده که بیشتر شاهد جرایم خانوادگی باشیم.
منبع:خراسان
انتهای پیام/