به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شاید شما هم نام «روستای ایستا» را شنیده باشید، منطقهای در طالقان که اهالی آن سعی میکنند به همان سبکی زندگی کنند که ۲۰۰ سال پیش در ایران وجود داشته است، تمایل آنان به این نوع از زندگی باعث جدا شدن از محیط پیرامون شده و همین شایعات و بعضاً افسانههایی را درباره آنان به وجود آورده است، اما واقعیت این است که همه آن چیزی که در «ایستا» جریان دارد براساس یک بنیان فکری بنا شده که فهم آن چندان هم دشوار نیست.
اراضی که ایستا در آن بنا شده سالها پیش توسط چند نفر از اهالی تبریز انتخاب و برای یک زندگی به دور از تکنولوژی خریداری شده است، این منطقه که در سالهای اخیر به «روستای ایستا» هم معروف شده؛ مدتی است که توجهات زیادی را به خود جلب کرده و کنجکاویهای بعضاً نادرستی را هم به خود معطوف کرده که باعث نارضایتی آنها شده است؛ کنجکاویهایی که دیگر از کنجکاوی گذشته و تبدیل به مردمآزاری شده است.
اخیراً هم گزارشی تصویری که به نظر میرسد به صورت مخفیانه از این روستا گرفته شده در فضای مجازی منتشر شد که با واکنشهای منفی بسیاری روبرو شد تا حدی که مهراب رجبی، رئیس بنیاد البرزشناسی آن را نوعی نقض حریم خصوصی با زیرپا گذاشتن اخلاق حرفهای و توأم با دروغ و تناقض و مصداقی از مردمآزاری دانست.
برای اینکه بدانیم این ناحیه جمعیتی چرا و چگونه به وجود آمده و واقعیت زندگی که در آن جریان دارد چیست با یک البرزپژوه گفتگو کردیم، دکتر حسین عسکری که از نزدیک با اهالی ایستا گفتگو کرده میگوید که زندگی اهالی ایستا بر یک بنیاد فکری و فقهی قرار دارد که از ۲۰۰ سال پیش شکل گرفته است.
ایستا نام رسمی نیست
عسکری پیش از پرداختن به اینکه زندگی اهالی ایستا چگونه در جریان است میگوید: این منطقه به صورت رسمی نامی ندارد، اهالی طالقان به آنجا ترکآباد میگویند، چون ساکنین منطقه اصالتاً اهل تبریز هستند، برخی دیگر به دلیل اینکه برق در این منطقه وجود ندارد و اهالی برای روشنایی هنوز از فانوس استفاده میکنند به آن فانوس آباد میگویند، به این منطقه روستای منتظران هم گفته میشود، چون این اهالی خود را منتظران ظهور امام زمان میدانند.
وی در خصوص اینکه چطور نام ایستا بر روی این منطقه گذاشته شد خاطرنشان میکند: وقتی کتابی در خصوص این منطقه نوشتم نام «روستای ایستا» را برای آن برگزیدم و از آن روز در فضای مجازی این نام پذیرفته شد.
این پژوهشگر به گفت و گوی خود با اهالی این منطقه اشاره میکند و میگوید:، چون اهالی دوربین و ضبط صوت را در آنجا ممنوع کردهاند، من هیچ عکس و فیلمی را بنا به اخلاق پژوهش از آنان و روستای ایستا تهیه نکردم.
همه چیز از آراء میرزا صادق تبریزی شروع شده است
وی در ادامه در خصوص بنیان فکری و فقهی که منجر به شکلگیری این نوع از زندگی شده است میگوید: در دوره مشروطه فقیهی به نام «آیتالله میرزا صادق تبریزی» زندگی میکرد که از اصولیون بود، وی در اوایل مبارزات مشروطه به نفع مشروطیت مبارزه کرد، ولی بعدها از نظریات خود عدول نمود.
عسکری ادامه داد: این مجتهد که از نظر دانشی فقیه مسلم محسوب میشود، فرد خاصی بوده که توقف در تقلید را به وجود آورده است، به این صورت که بعد از رد مشروطه، محصولات متأخر به مشروطه مثل گمرک، مالیات، ارتش، گذرنامه، شناسنامه و نظام وظیفه را هم رد میکند، طوری که حتی به دلیل لزوم دریافت گذرنامه، رفتن به حج را هم لازم نمیداند.
این البرزپژوه ادامه میدهد: تبریزی از لحاظ سیاسی تا اندازهای حکومت قاجار را مشروع میدانست، در همین راستا در سال ۱۲۹۲ طی یک تلگراف از محمدعلیشاه میخواهد تا از مشروطه جلوگیری کند، چون معتقد است مشروطه برای از بین بردن اساس شیعه آمده و حتی به مشروطهخواهان مشروعه یعنی شیخ فضلالله نوری هم نقد وارد میکند.
عسکری میگوید: میرزا صادق تبریزی سال ۱۳۰۷ در راستای آراء خود، مردم تبریز را علیه نظام وظیفه میشوراند به همین دلیل در سال ۱۳۰۸ رضا شاه وی را به سنندج تبعید میکند و بعد از بازگشت از تبعید تا زمان فوت یعنی سال ۱۳۱۱ در قم در انزوا زندگی میکند.
وی عنوان میکند که امام خمینی (ره) هم در قم با این مجتهد دیدار کرده و در چند جا از وی تمجید میکند، در هر حال نوعی ویژگیهای اخلاقی، دانشی و شجاعت در وی بوده که این توقف را به وجود آورده است.
طرفداران میرزا صادق از تبریز به تنکابن و بعد طالقان مهاجرت کردند
عسکری در خصوص اینکه سرنوشت تفکر میرزا صادق تبریزی پس از فوت به کجا میرسد هم میگوید: از سال ۱۳۱۱ تا سال ۱۳۶۶ تفکر وی در تبریز و قم وجود داشت و افرادی به رساله سیدصادق عمل میکردند و به صورت تئوری به آن پایبند بودند و گاهی دور هم جمع میشدند تا اینکه سال ۱۳۶۶ یعنی اواخر جنگ یکی از اینها عنوان میکند که تا کی قرار است به صورت نظری به آراء میرزا صادق تبریزی عمل کنند و چرا به صورت عملی آن را اجرا نکنند.
وی ادامه میدهد: بنابراین سال ۱۳۶۶ حدود ۱۳ خانوار از تبریز به تنکابن مهاجرت میکنند تا در آنجا روستایی را براساس آراء سید صادق تبریزی ایجاد کنند، این افراد سه سال در تنکابن زندگی میکنند، اما به دلیل سازگار نبودن با آب و هوای آنجا زمینهایی را در طالقان خریداری و در سال ۱۳۶۹ به طالقان مهاجرت میکنند.
عسکری در خصوص اینکه چرا این افراد طالقان را به عنوان مکانی برای ایجاد نوع زندگی خود انتخاب کردند هم اعلام میکند: اول اینکه احادیثی در منابع روایی شیعه درباره منزلت طالقان وجود دارد، دوم اینکه اصلاحات ارضی در طالقان صورت نگرفته، چون اینها اصلاحات ارضی را نوعی غصب میدانند و سوم نوع آب و هوا و کوهستانی بودن طالقان است، چون معتقدند در آخرالزمان باید به کوه پناه برد، حاصل سخن این است که برای این افراد طالقان شأن مذهبی آخرالزمانی دارد و اینها در منطقه مقدس آخرالزمان ساکن شدهاند.
وی میافزاید: براساس آراء تبریزی، سه بزنگاه انحراف در جهان وجود دارد یکی سقیفه بنی ساعده دوم انقلاب فرانسه و سوم مشروطیت، چون هر سه این وقایع با نوعی انتخابات عجین شده است، به همین خاطر موضوعاتی که در این سه بزنگاه انحرافی مثل دموکراسی، مجلس، تفکیک قوا، علم، تکنولوژی و ... شکل گرفته را روا نمیدانند و معتقدند در مشروطه جایگاه امام زمان هم غصب شده است؛ البته اصل اضطرار را قبول دارند مثلا زمانی بنا بر همین اصل از تراکتور استفاده کردند یا اینکه ماشین هم سوار میشوند مثلاً وقتی میخواهند به تبریز بروند یک نیسان اجاره و پشت آن مینشینند.
جای تکنولوژی در پارادایم فکری اهالی ایستا خالی نیست
وی اضافه میکند: تکنولوژی در این روستا وجود دارد، مثلاً زمینی که در ابتدا خریده بودند خاک نداشت و توانستند به اندازهای خاک ایجاد کنند که برای کشاورزی مناسب شود یا یک نوع بخاری دارند که با هیزم کار میکند و از آن هم برای گرما هم برای آشپزی و هم پختن نان استفاده میکنند یا اینکه در حوزه سوارکاری و اسب سواری فناوریهایی دارند که مختص خودشان است، در طب سنتی، آهنگری و دامپروری هم در پارادایم و چارچوب فکری خود نوآوریهایی دارند.
وی به یکی از اعتقادات آنان در خواندن نماز اشاره میکند و میگوید: میرزا صادق تبریزی در روزهای جمعه نماز یومیه را با تأخیر میخواند، چون معتقد بود در این روز شاید امام زمان ظهور کند و بنابراین میتوان نماز را با امام خواند، اهالی ایستا این موضوع را به تمام روزها تعمیم دادند و نماز را با کمی تأخیر و البته به صورت انفرادی میخوانند و نماز جماعت ندارند.
عسکری در خصوص اینکه قانون چگونه در این روستا حاکمیت دارد و یا اینکه آیا اصلاً قانونی وجود دارد، تصریح میکند: قانون به صورت قانون برگرفته از فقه شیعه و با رویکرد اخباری در این روستا وجود دارد و اینگونه نیست که در خلا و در وضعیت بی قانونی باشند و البته تاکنون جرمی هم از آنان مشاهده نشده است.
وی در خصوص نوع غذاهای مصرفی در این منطقه هم عنوان میکند: این افراد، تغذیه ارگانیک دارند و از هر چیزی نوع خوب آن را انتخاب میکنند، چون متمول هستند و حتی اسبهای اصیل عرب با قیمت میلیاردی دارند بنابراین فقیر نیستند آنان اگرچه پول را قبول ندارند، اما از باب اضطرار امور مالی خود را با واسطه انجام میدهند.
عسکری در خصوص پوشاک مورد استفاده اهالی ایستا هم میگوید: پوشاک سنتی دارند و البته از پارچه ایرانی استفاده نمیکنند، چون در خصوص کارخانههای نساجی ایران دیدگاه خاصی دارند.
سواد برای اهالی ایستا در حد خواندن قرآن و رساله کفایت میکند
وی ادامه میدهد: آنان سواد را به اندازهای کافی میدادنند که بتوانند قرآن و رساله میرزا صادق تبریزی را بخوانند، البته کتابهای چاپ سربی را نمیخوانند و کتابهای چاپ سنگی و خطی را میخوانند؛ کتاب در این منطقه کم است و خیلی اهل کتاب خواندن هم نیستند.
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: مسکن خود را هم با کمترین تکنولوژی ساختهاند، زمان را به صورت سنتی تشخیص میدهند و در حوزه درمان از طب سنتی استفاده میکنند مگر اینکه بیماری به حالت مرگ باشد که البته پیش هر دکتری هم نمیروند.
وی ادامه میدهد: هیچ کس تاکنون زنهای آنان را ندیده است و اینکه در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته اند و برخی نسبت به زندگی آنان کنجکاو شدهاند آنان را ناراضی کرده است.
هیچ اجباری برای زندگی در ایستا وجود ندارد
عسکری با بیان اینکه اهالی ایستا به اصل آزادی برای انتخاب این نوع از زندگی معتقد هستند و هر کدام از اهالی میتواند هر لحظه از آنان جدا شود و به تبریز برود، میگوید: اهالی ایستا به شیوه ۲۰۰ سال پیش ایران زندگی میکنند، غذاهای خوبی میخورند و به همین دلیل به سرطان مبتلا نمیشوند و سکته هم نمیکنند، داروهای گیاهی را هم خوب میشناسند.
وی در خصوص اینکه گفته میشود زندگی اهالی ایستا رازآلود است هم میگوید: شایعات زیادی در مورد آنان وجود دارد که بسیاری از آنان درست نیست این اهالی زندگی معمولی دارند و افرادی معمولی هستند و زندگی سادهای دارند، رازآلودگی در مورد زندگی آنان از بیرون شکل گرفته و چنین شایعاتی در مورد آنان درست نیست.
وی در پایان عنوان میکند: اهالی ایستا اموات خود را به قم و تبریز میبرند و روستا قبرستانی ندارد، زبان آنان ترکی است و البته فارسی هم بلد هستند، برخی مواقع مهمان میپذیرند برخی مواقع هم نه و البته زنان را اصلاً به محدوده خود راه نمیدهند.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/