همزمان با سالروز تخریب قبرستان بقیع، شما می توانید اشعار ویژه این روز را در گزارش زیر بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ستم و ظلم هایی که وهابیون بر مسلمانان روا داشته‌اند، ماجرای یک دوره حکومتی خاص نیست، همچنین تخریب قبور بقیع را نمی توان تنها یک خراب کردن آرامگاه و بناهای مذهبی قلمداد کرد. وهابیون دوبار یکی در سال ۱۲۲۰ و دیگری در سال ۱۳۴۴ قمری با بدعت شمردن بنای بر قبور و زیارت، به تخریب اماکن و بقعه‌های بقیع پرداختند.با تخریب بقیع اعتراضات شدیدی از مسلمانان از جمله مردم ایران را به دنبال داشت و به همین منظور بسیاری از شیعیان هر ساله در هشتم شوال به عنوان «یوم الهدم» این روز گرامی می دارند و به مرثیه خوانی و یادآوری حادثه بقیع تخریب بقیع می پردازند.

به همین مناسبت شاعران کشورمان، اشعار بسیاری را پیرامون این روز سروده‌اند؛ که در ادامه این گزارش شما می توانید به این ابیات رجوع کنید:

اشعار ویژه به مناسبت تخریب قبرستان بقیع

شعر سید هاشم وفایی به مناسبت سالروز تخریب بقیع

ای مدینه جلوگاه کبریا‌
ای تجلی گاه انوار خدا‌
ای مدینه‌ای تو مشکوی بهشت
عطر خاکت خوشتر از بوی بهشت‌
ای زمینت لاله زار اهلبیت‌
ای امین و راز دار اهلبیت‌
ای حریمت قبله گاه اهل دل‌
ای نسیمت با رگ جان متصل‌
ای به گِردَت کعبۀ دل در طواف
خفته در تو اسوۀ شرم و عفاف
در تو خورشید نبوت خفته است
درتو ناموس ولایت خفته است
«نقش هستی نقشی از ایوان توست»
«آب و باد و خاک سرگردان توست»
ای گلستان گل و آلاله‌ها‌
ای نیستان تمام ناله‌ها‌
ای وصیتنامۀ درد علی
نخل هایت دست پرورد علی‌
ای مدینه جانِ جان ما توئی
آیه‌های صبر را معنا توئی
ناله‌های مرتضی در گوش توست
هستی او خفته درآغوش توست
لب گشا از محنت زهرا بگو
از غم و درد علی با ما بگو
فاش کن آن گوهر ناسفته را
راز‌های گفته و ناگفته را
گرکه عمری سخت پابند توام.
چون «وفائی» آرزومند توام

شعر مهدی رحیمی به مناسبت سالروز تخریب بقیع

باید اینجا حرم درست کنند
چار تا مثل هم درست کتتد
با امام حسن سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
با طلا دور مرقد سجاد
بیتی از محتشم درست کنند
به تولای باقر و صادق
صحن دارالقلم درست کنند
نزد ام البنین نمادی از
مشک و دست و علم درست کنند
"دودمه" نه در این مکان باید
شاعران "چاردم" درست کنند
با کریمان "کریم خانی"ها
قطعه‌ی "آمدم" درست کنند
دورگنبد چهار گلدسته
ولی از داغ خم درست کنند
کاش هرجیز را نمی‌سازند
کوچه را دست کم درست کنند

اشعار ویژه به مناسبت تخریب قبرستان بقیع

شعر مجید تال به مناسب سالروز تخریب بقیع

از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه‌های بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته‌ها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان…
…به خدا زود می‌روم نزنید
زائری داد زد که نا مردان
تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
کاش در‌های صحن وا بشود
شوق در سینه‌ها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمه حسین حسین
این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین
طرحی ازعلقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود
این بقیعی که این چنین خاکی است
رشک پروانه‌های افلاکی است
در هوایش ستاره می‌سوزد
سینه با هر نظاره می‌سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می‌سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می‌سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
که در اینجا دوباره می‌سوزد
این حرم مثل خیمه‌ی زینب
که در اوج شراره می‌سوزد
سال‌ها بعد قدری آن سو‌تر
چند قرآن پاره می‌سوزد

اشعار ویژه به مناسبت تخریب قبرستان بقیع

شعر غلامرضا سازگار به مناسبت سالروز بقیع

ای اهل دل را جنّه الاعلا مدینه
باز آمدم آغوش خود بگشا مدینه
آغوش بگشا کز رضا باشد سلامم
بر تربت گمگشتۀ زهرا مدینه
آغوش بگشا تا ز باب جبرئیلت
آیم حضور خواجۀ اسری مدینه
آغوش بگشا تا کنم با چشم گریان
گمگشتۀ سادات را پیدا مدینه
آغوش بگشا تا کنار قبر زهرا
گریم به یاد گریۀ مولا مدینه
آغوش بگشا تا پر پرواز گیرم
گردم به دور قُبّه الخضرا مدینه
آغوش بگشا تا کنم تشییع در شب
با شیر حق تابوت زهرا را مدینه
آغوش بگشا تا به دیوار بقیعت
صورت گذارم با تن تنها مدینه
آغوش بگشا تا بسوزم در بقیعت.
چون شمع سوزان در دل شب‌ها مدینه
آغوش بگشا تا کنار چار قبرت
از اشگ گردد دیده ام دریا مدینه
آغوش بگشا تا ستون توبه ات را
گیرم به بر با گریه و نجوا مدینه
آغوش بگشا تا به قبر حمزه گریم
بر غربت انسیّه الحورا مدینه
آغوش بگشا تا بگریم در دل شب
مثل علی در دامن صحرا مدینه
آغوش بگشا و بگو از خانۀ وحی
دود از چه رو شد بر فلک بالا مدینه
آغوش بگشا و بگو حامّی حیدر
افتاد پشت در چرا از پا مدینه
«میثم» سؤالی دارد از تو پاسخش ده
زهرا کجا و سیلی اعدا مدینه؟

اشعار ویژه به مناسبت تخریب قبرستان بقیع

شعر حبیب الله چایچیان به مناسبت سالروز بقیع

در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟
چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع
نور چشمان رسول و پور دل بند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع
خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عبا
یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع
همدم دل دادگان و محرم محراب راز
هست زین العابدین، بنگر چه‌ها دارد بقیع
حاصل آیات قرآن، باقرِ علم رسول
وارث فضل و کمال انبیا دارد بقیع
صادق آل محمّد، ناشر احکام حق
دین و دانش را، رئیس و پیشوا دارد بقیع
در نظر آید، زمین بر چرخ سنگینی کند
بس که خاکش گوهر سنگین بها دارد بقیع
گر چه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ
همچو ایوانِ نجف نور و صفا دارد بقیع
راز‌ها گوید به گوش شب در این جا کهکشان
رمز‌ها از خلقت ارض و سما دارد بقیع
سایه‌ها نجوا کنان بر مدفن این چارتن
کرده شب گیسو پریشان یا عزا دارد بقیع؟
سر به دیوارش زند هر کس از این جا بگذرد
در سکوتش ناله‌ها و گریه‌ها دارد بقیع
چار معصومند و دورند از حریم جدّشان
شِکوه‌ها از دشمنانِ مصطفی دارد بقیع
آن دو غاصب در جوار مدفن پاک رسول
دور از او جسم امامان را چرا دارد بقیع؟‌
می‌کند محکوم، ظالم را به هر دور زمان
گفته‌ها با زائران آشنا دارد بقیع
بشنو از این قبر‌ها بانگ انا المظلوم را
تا که مهدی باز آید، این ندا دارد بقیع
تا شود ثابت که نور حق نمی‌گردد خموش
گر چه ویران شد، جلال کبریا دارد بقیع
نالهٔ امّ البنین با اشک زهرا همدم است
در غبارِ غم، جمال کربلا دارد بقیع
چون (حسان) این جا بود، شب ها، مسیر فاطمه
تا که نامحرم نیاید، انزوا دارد بقیع

اشعار ویژه به مناسبت تخریب قبرستان بقیع

شعر غلامرضا سازگار به مناسبت سالروز بقیع

اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است‌
ای زائرین،‌ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صد‌ها چراغ راه دارد
نقش از قدم‌های رسول الله دارد‌
ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد‌
ای جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغ‌ها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید.
چون پا به جای پای زهرا می‌گذارید
این جا مراد از قبّه الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید زدیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا
آتش گرفته خانۀ زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست، چون ابر
خورشید در این کوچه‌ها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد
پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است.
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی بیاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست، چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گل‌های پرپر گشته، اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبر‌ها را یک به یک دیدیم،
اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد راز‌ها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینۀ عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار