به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،در این شب که سابقه ای هفت هزار ساله دارد، ایرانیان رسومی را اجرا میکنند که هنوز تازگی دارد و حال انسان ایرانی را جا میآورد.
امید سلیمی بنی: خاموش کنید اون وای فای رو، شب چله س ها، بس نیست اینترنت بازی و غرق شدن توی دنیای تلگرام و اینستاگرام و پز دادن با عکسهای فیلترگذاری شده و جلوه ای که معلوم نیست واقعی است یا پز و فیگوری است توخالی جلوی دوربین موبایل. موبایلها خاموش، اینترنت قطع، بیایید برای یک شب هم که شده واقعا ایرانی باشیم، یلدا آمده، شبی که خورشید زاده می شود و از فردا، روزها هی بلندتر و بلندتر می شوند تا برسد به روزهای گرم و بی پایان تابستان که هی عرق بریزی و عرق بریزی و غصه سرمای الان را بخوری.
"هر چی لازمه از آجیل شبچره و هندوانه سرخ سرخ تا انار ساوه و عقدا رو بخر. پر کن توی کیف و زنبیل و اگه حالشو داشتی دست خانواده رو بگیر و برو پیش بزرگترها..." برویم، شب یلداست و قرار نیست یک شب، هزار شب شود. یادمان باشد سر راه، اگر دیوان حافظ نداریم، از کتابفروشی بخریم، چه ضرر دارد اشعار حافظ که تمثیل می کنند به قرآن ایرانیها، سر تاقچه باشد؟ اصلا هنوز تاقچه ای به این خانه ها مانده که از کوچکی و راه عمودی چند ده پله ای -شاید چند صد پله ای- شان، دل آدم می گیرد و تا پنجره شان را باز می کنی، بوی دود و فریاد بوق، خفه ات می کند و دیدار دیوارهای سیمانی همسایه ها، حالت را چنان می گیرد که ترجیح می دهی از همین آپارتمان، نمازخانه کوچکی بسازی تا اگر شد، معنی خانواده را زیر سقف 40-50 متری آن، مزه مزه کنی؟
پس بی خیال تخفیف آنلاین این همه فروشگاه کوچک و بزرگ اینترنتی و جوک و مزه هایی که مثل آبشار توی شبکه های اجتماعی سرازیر می شود، خاموش کنید آن "وای فای" ضد یلدا را.
هر چه باشد، یلدا، یلداست
این روزها خیلی می شنویم دل و دماغی نمانده تا آن باشیم که هستیم، یک ایرانی که با مواهب فرهنگی این تمدن بزرگ، حالش جا می آید. می شنویم دیگر حال و اوضاعی نمانده تا شب یلدا جمع شویم دور همدیگر، آجیلی مزه کنیم و قاچ هندوانه ای به یاد دوره زیبای کودکی و فال گرفتن از روی دیوان حافظ به نیش بکشیم. خیلی پیش آمده می گوییم کجا رفت آن یلدای 7هزار ساله که پیشینیان ما، برآمدن روزهای بلند و زاده شدن مهر (خورشید) را جشن می گرفتند و بوی بهار را از فاصله 100 روزه پایان سال، حس می کردند. راستی، یلدا مگر نه این است که وسط سرمای سیاه زمستان، یاد نوروز، دلمان را گرم کند؟ امید زنده و حتمی به آمدن روزهای گرم و آفتابی؟ پس چرا بعضی مان می گوییم دل و دماغی نمانده؟
یلدا، هنوز یلداست، هر چند پولمان نرسد برای همه کارتن خوابهای تهران، به اندازه یک وعده غذای گرم، کنار بگذاریم. یلدا، هنوز یلداست هر چند سر ماه، چک مان مانده و صاحبخانه، یک شب در میان، پیامک می زند که شرمنده، گرفتارم، اگر ممکن است همه اجاره های عقب مانده را یکجا بپرداز، چشم قربان، فقط بفرما با شهریه ترم آینده دخترم چه کنم؟
یلدا، هنوز یلداست هر چند آجیل متوسط کیلویی 50 هزار تومان یعنی دستمزد دو روز یک کارگر باشد و هنداونه را برخی از معدود کسبه خوش انصاف، بخواهند در بزنگاه یلدا کیلویی 5 هزار تومان آب کنند. اسم اینها را اگر بشود مشکل گذاشت، مشکل یلدا یا مشکل کسانی که شان یلدا را از هزاران سال پیش قدر دانستند، نیست، مشکل از ماست که توصیف آن روایت هابزی از جامعه طبیعی شده ایم: انسان، گرگ انسان! ولی باز هم هر چه نگاه می کنیم، یلدا، یلدا مانده، این ماییم که عوض شده ایم.
آرزوی خاموشی جعبه جادو
جستجوی ساده ای در گوگل، این پیر خردمند دنیای جدید، یک کرور روایت و تحلیل علمی و تاریخی درباره شب یلدا را جلوی آدم می ریزد، از این که یلدا از ابتدای پیدایش تاریخ خورشیدی ایرانیان، همراه این قوم بوده، بگیر تا اینکه یلدا را نه تنها در کشورهای پارسی زبان، بلکه در ممالک دوردستی مانند روسیه و آن سوی کره زمین هم پاس می دارند، همه و همه نشان می دهد یلدا شب خاصی است. ولی چه زمانی این پیر خردمند همه چیزدان، به شما می گوید یلدای بی تکلف خانه های قدیمی، زیر کرسی گرم، با دیوان حافظی در دست، برشی از هندوانه و چند دانه انار و مشتی آجیل ساده در مجمع مسی روی کرسی چه مزه ای داشت؟
کسی مزه یلدا را می داند که یک بار جرات کرده باشد در این شب طولانی، تفالی به دیوان حافظ بزند تا از خواجه شمس الدین محمد، بخواهد لمعه ای از دنیای اسرار را بازگو کند و آن وقت که این شعر آمد کیفش حسابی کوک شود:
بر سر آنم که گر ز دست برآید/ دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید
اینجاست که می توان از صمیم قلب آرزو کرد برای یک شب هم که شده، جعبه های جادو از نورافشانی باز بمانند. چرا نمی توان تلویزیون ها را خاموش کرد تا درباره "خودمان" صحبت کنیم؟ جواب شاید در این است که چیزی برای گفتن نمانده. متوسط صحبت کردن در خانواده ها بین زوجها روزی چند دقیقه شده؟ نسل های قدیم و جدید و آینده، حرفهای همدیگر را چقدر می فهمند؟ کدام مادر بزرگ و پدربزرگ، معنی "منشن" و "دیس لایک" را می فهمد؟ گیرم فلان هنرپیشه مهمان فلان مجری خوش صحبت و تکه پران تلویزیون شده، گیرم دلمان از متلک هایی که در تلویزیون به همدیگر و دیگران می گویند خنک می شود، ولی آیا اینها جای دو کلمه حرف حساب و دلچسب را در خانواده می گیرد؟
چله ایرانی بزرگ و کوچک
میدانیم نزد ایرانیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم میشود. در قدیم، هموطنان ما معتقدند بودند چله بزرگ از اول دیماه تا 10 بهمن ماه را در بر میگیرد و از 10 بهمن به بعد چله کوچک است. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.
ساکنان کهن ایران زمین در این شب جشن میگیرند و فدیه میدهند. فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده میشود و در آن خوراکیهای مرسوم شب یلدا چیده میشود. آنها در این شب دعای شکرانه نعمت میخوانند. خوراکیهای متنوعی میخورند که شامل گوشت و 7 میوه خشک شده خام (لورک) است.
چله خورون، رسم دیرین ایرانیها
در سراسر ایران زمین، جایی را نمییابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع تنقلات و خوراکیها به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه مصرف میشود. اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمیافتد، زیرا عده زیادی اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زندهداری میپردازند و بعضی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت میکنند. آنها در این شب سفرهای میگسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه و قاب عکس حضرت علی (ع) را جای میدهند. انواع و اقسام آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلوا شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و به خصوص هندوانه خوراکیهای این شب را تشکیل میدهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) میخورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا)، هندوانه، سبزه، مغز گردو، نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اتاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس ازگیل در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب میخورند.
روایتی از مردم کرمان درباره شب یلدا هست که شنیدن دارد. مردم خونگرم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند. به این میگویند یلدای واقعی!
منبع: خبر آنلاین
انتهای پیام/