به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش، گروهک تروریستی «داعش» خبر کشته شدن یکی از فرماندهان مشهور عراقی را در اخبار و فضای مجازی منتشر کرد. شایعه شهادت «ابوعزراییل» مبارزی که حتی نامش هم لرزه به تن داعش می انداخت، دل خیلی از مسلمانان و آزادیخواهان دنیا را آزرد اما این خبر دروغ، زیاد دوام نیاورد و انتشار کلیپی از ابوعزراییل و همرزمش ابوحر به این شایعات پایان داد.
برای پیگیری این موضوع با ابوعزراییل به گفت و گو نشستیم. آن هم در زمانی که او و همرزمانش در فلوجه سرگرم تار و مار کردن داعشی ها بودند. این شما و این هم اولین مصاحبه ایرانی با «ایوب فاتح حسن ربیعی»
خبر شهادت شما و ابوحر، مدتی قبل یکی از جنجالی ترین و پرخواننده ترین اخباری بود که منتشر شد. خودتان این خبر را چه زمانی شنیدید؟
نگویید «خبر»، بگویید «خیال پردازی دشمن»، بگویید آرزوی داعشی ها، درست زمانی که مجبورشان کرده بودیم با تحقیر از فلوجه فرار کنند خبر دادند که ابوعزراییل را کشته اند، این خبر دروغ را یکی از همرزمانم در جبهه جنگ به من داد.
راستش را بخواهید من به خاطر مسئولیتی که روی دوشم است نمی توانم زیاد ارتباط تلفنی و اینترنتی بگیرم. اما آن روز بعد از اتمام عملیات وارد اینترنت شدم و دیدم داعش اعلام کرده است که من و «ابوحر» را کشته است، خیلی خنده دار بود، فقط قهقهه زدم.
فکر می کنید چرا چنین شایعه ای را منتشر کردند؟
با انتشار این خبر، نیروهای داعشی که این روزها مجبور به فرار و دفاع شده اند، روحیه می گیرند، با خودشان می گویند ابوعزراییل کشته شد و ما می توانیم بقیه را هم از مقابل مان برداریم. اما به آنها اعلام می کنم به یاری و لطف خداوند، ابوعزراییل تا جان تک تک شما را نگیرد، قصد شهادت ندارد.
بعد از انتشار این فیلم، ویدئویی از شما در فضای مجازی ترکید، درباره این ویدئو بگویید.
من امانشان ندادم که بخواهند با این دروغ ها، روحیه نیروهای مدافع حرم و ارتش عراق و گردان های امام علی (ع) و... را پایین بیاورند. همراه با ابوحر یک ویدئو از خودمان در صحت و سلامت کامل گرفتیم.
من در این ویدئو گفتم که حکومت علی (ع) همیشه باقی است و شماها هلاک خواهیدشد و سقوط خواهید شد. داعشی ها کارشان منحرف کردن افکار مردم و دروغ گفتن است، از ابتدا با بریدن سر و شکنجه اسرای بی دفاع سعی داشتند رعب و وحشت در دل مردم بیندازند، می خواهند ما را بترسانند اما نمی دانند مولای ما علی (ع) است و ما را از سر بریده، ترسی نیست، آنها با این چیزها نمی توانند روحیه نیروهای ما را پایین بیاورند، آنها حتی جرات ندارند با من رو در رو صحبت کنند، اگر حرفی دارند بیایند رو در روی ابوعزراییل بزنند نه این که پشت ابوعزراییل آرزوهایشان را فریاد بزنند.
چرا «ایوب فاتح حسن ربیعی» به «ابوعزراییل» معروف شده است؟
«عزراییل» فرشته مرگ است و من زمانی که دیدم مردم بی گناه و بی دفاع به دست داعشی ها کشته می شوند، به اسارت گرفته می شوند و سرهای بریده شان زیر پای این خدانشنانس ها می افتد دستم را روی زانوهایم گذاشتم ومولایم علی (ع) را بلند صدا زدم و عزمم را جزم کردم تا فرشته مرگ تک به تک آنها باشم. به من می گویند ابوعزراییل و تا جان داعشی ها را نگیرم آرام نمی نشینم. می خواهم به یاری خدا شکار داعشی ها را ادامه بدهم.
چگونه وارد جبهه جنگ با داعش شدید؟
من در کشورم، شغل و زندگی شخصی خودم را داشتم، می دانستم که داعش به شدت در حال جنگ با ارتش عراق است، ماجرایی که برایتان تعریف می کنم بر می گردد به حول و حوش سال 2014.
بعد از این که فتوای مرجعیت را شنیدم و متوجه شدم مرجعیت تاکید کرده است که نیروهای بسیج مردمی در عراق به کمک نیروهای ارتش بروند و در مبارزه با داعش قد علم کنند تصمیم خودم را گرفتم و وارد بسیج مردمی عراق شدم. همیشه منتظر چنین موقعیتی بودم.
و خیلی زود به عنوان فرمانده گردان های امام علی (ع) معرفی شدید.
بله، من مهارت هایی در تیراندازی و استراتژی های جنگ داشتم به همین خاطر وارد موقعیت حرفه ای تری شدم.
همیشه شما با لباس هایی دیده می شوید که روی آنها «کتائب امام علی (ع)» ثبت شده است، از کتائب امام علی (ع) برایمان بگویید.
این گردان ها در همه سرزمین هایی که داعش به آنجا هجوم آورده است حضور دارند و علیه داعشی ها می جنگند، افرادی با ملیت های مختلف در این گردان ها حضور دارند. هدف همه این افراد مبارزه با ظلم داعش است.
نام شما همراه با نام عملیات های موفقیت آمیز زیادی شنیده شده است. از جمله عملیات صلاح الدین، در چه عملیات های دیگری حضور داشتید.
اگر بخواهم نام ببرم که طولانی می شود اما در همین حد بگویم که در عملیات های تکریت، صلاح الدین، بیجی و... حضور داشتم که در خیلی از این مامویت ها، پیروزی نصیبمان شد.
از خطرناک ترین لحظه هایتان در جنگ علیه داعش برایمان بگویید.
هیچ وقت آن روز را از یاد نمی برم، من همراه نیروهایم در تکریت علیه داعش مبارزه می کردم، در منطقه ای به نام «آمرلی» شهری در شهرستان «توز» در استان «صلاح الدین» که در شمال کشور عراق و در فاصله اندکی از ایران قرار دارد.
عملیات آن گونه که ما تخمین زده بودیم جلو نرفت، مهماتمان بسیار کم بود و بهترین نیروهایم در این عملیات شهید شدند، ما مانده بودیم و یک ماشین، ناگهان دیدم داعشی ها هر لحظه به موقعیت ما نزدیک و نزدیک تر می شوند. از آنجا که دیگر نه نیرویی برایمان مانده بود و نه اسلحه ای، با خودم گفتم که ایوب دیگر کارت تمام است و شهید خواهی شد.
خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمکم کن زنده بمانم تا نسل اینها را منقرض کنم، در چشم برهم زدنی ماشین های ارتش عراق را دیدم که به سمت ما آمدند و به ما ملحق شدند و موفق شدیم از آن موقعیت نجات پیدا کنیم.
این اتفاق چه سالی رخ داد؟
سال 2014 بود.
شیرین ترین خاطره ای که در ذهنتان دارید؟
خاطره؟ تا دلتان بخواهد از دوران جنگی ام خاطره دارم. اما بگذارید در همین حد برایتان بگویم که هر وقت همراه با نیروهایم در عملیاتی پیروز می شویم خاطره ای شیرین در ذهنم ثبت می شود. عملیات های آزادسازی ای که تاکنون در آنها شرکت داشته ام برایم زیباترین و شیرین ترین خاطره ها را ساخته است.
راستش را بخواهید هر زمان که می بینم مردمم در امنیت هستند و همراه با نیروهایم توانسته ایم آرامش را به عراق برگردانیم لبخند به لبانم می آید.
در تصاویری شما در کنار سردار سلیمانی حضور دارید. آشنایی شما از چه زمانی با سردار کلید خورد؟
من از سالی که وارد جنگ با داعش شدم، سردار قاسم سلیمانی را می شناسم.
نظرتان درباره این سردار ایرانی چیست؟
او مرد شریف و بسیار شجاعی است، من به این موضوع اعتقاد دارم.
شما در عملیات های زیادی، در کنار مستشاران نظامی ایرانی حضور داشته اید، نظرتان درباره جوانان مدافع حرم که برای دفاع از مردم بی گناه از ایران به سوریه و عراق می روند چیست؟
مردم ایران و رزمنده های ایرانی که برای کمک به ما در جبهه ها حضور دارند دل شیر دارند، در این سال ها، ایرانی های زیادی روی دلبستگی هایشان به دنیا خط کشیدند و به مناطق جنگی عراق و سوریه آمدند.
این کار، کار هر کسی نیست، ایرانی ها بسیار باهوش و شیردل هستند. من علاقه خاصی به ایران دارم و همچنین به جوانان ایرانی که آنقدر به آرمان هایشان معتقدند که مرز و خاک نمی شناسند و به کمک حق می آیند. من مطمئن هستم که به زودی روزی می رسد که مردم سوریه و عراق دست در دست ایرانی ها، به هلاکت رسیدن و سقوط داعش را جشن می گیرند.
چندی پیش در صفحه اجتماعی تان نوشته بودید که عاشق ایرانی ها هستید. نوشتن این جمله دلیل خاصی داشت؟
بله، من باور دارم که ایرانی ها شیعیان وفادار امام علی (ع) هستند و من به همین خاطر خیلی دوستشان دارم. در فضای مجازی، ایرانی های زیادی از من حمایت می کنند و برایم دعای خیر می کنند. یادتان نرود که ما شیعه های عراق با شیعه های ایران یک گروه هستیم علیه داعش.
تاکنون به ایران سفر کرده اید؟
بله، مدتی پیش من همراه با دوستان ایرانی ام به شهر مشهد مقدس آمدم. سعادت نصیبم شد به پابوس امام رضا (ع) بروم. نمی دانید چه حالی داشتم وقتی نگاهم به ضریح مقدس این امام روشن شد، اما باید زود به موقعیت جنگی ام بر می گشتم به خاطر همین نتوانستم ایران را خوب بگردم و فقط فرصتی نصیبم شد تا خیلی سریع مکان های دیدنی ایران را ببینم و به کشورم عراق برگردم.
در خیابان های کشور ایران، مردم شما را می شناختند؟
بله، تا دلتان بخواهد عکس سلفی با جوانان ایرانی گرفتم، مردم ایران خیلی خونگرم هستند، من فرقی بین مردم و کشورم و مردم ایران ندیدم.
اگر مایل باشید کمی مصاحبه را به سمت زندگی شخصی شما ببریم. خیلی از طرفدارانتان در کشور ما دوست دارند درباره زندگی خصوصی شما اطلاعاتی داشته باشند.
مشکلی با این قضیه ندارم. می توانیم درباره زندگی خصوصی من هم صحبت کنیم. راستش را بخواهید من مصاحبه های بسیار کمی با جراید و خبرنگارها داشته ام و این اولین مصاحبه من با یک خبرنگار ایرانی است. به خاطر همین است که اطلاعات نادرست درباره من در فضای مجازی زیاد دیده می شود. برای مثال یک بار در مطلبی خواندم که ابوعزراییل بیش از 40 سال سن دارد در صورتی که من 37 ساله هستم.
اهل کدام شهر هستید؟
من بزرگ شده شهر بغدادم.
از خانواده تان برایمان بگویید.
یک پسر به نام محمدرضا و سه دختر دارم.
اعضای خانواده تان در کدام شهر زندگی می کنند؟
در بغداد ساکن هستند.
آخرین باری که اعضای خانواده تان را دیدید چه زمانی بود؟
من دو روز پیش خانواده ام را ملاقات کرده ام، گاهی اوقات زمان دیدار با خانواده ام که فرا می رسید برای دیدنشان لحظه شماری می کنم. اما وقتی به خانه می رسم از جبهه با من تماس می گیرند و من مجبور می شوم به خط مقدم برگردم، در حالی که هنوز یک دل سیر فرزندان و اعضای خانواده ام را ندیده ام، البته این درست ترین و صحیح ترین کار است. وقتی می جنگم باید شش دانگ حواسم به جنگ و استراتژی های جنگی باشد و من سعی می کنم دلتنگی برای اعضای خانواده ام باعث نشود تا دشمن سوءاستفاده کند.
فرزندان و همسرتان از این که شما مجبور هستید در میان آتش و گلوله بجنگید و موقعیت بسیار پرخطری دارید گلایه نمی کنند؟
گاهی خیلی دلتنگم می شوند، من هم دلتنگی های خودم را دارم. اما من می جنگم تا آنها و دیگر فرزندان مملکتم در امنیت زندگی کنند و آنها این موضوع را به خوبی درک می کنند و برایم دعا می کنند، گلایه ای نیست.
نیروهای شما خیلی درباره بدن ورزیده و آماده شما تعریف می کنند، از چه زمانی ورزش را در زندگی تان شروع کردید؟
از زمانی که به یاد دارم همیشه ورزش می کرده ام. از دوران نوجوانی. اما ورزش حرفه ای را از سال 2008 آغاز کردم.
ورزش مورد علاقه تان چیست؟
بادی بلدینگ.
بعد از سال 2014 که وارد جبهه شدید، جنگ علیه داعش به شما فرصت ورزش هم می دهد؟
گهگاه، برخی اوقات با یکی از دوستانم به نام «علی» که مربی رشته بادی بلدینگ و بدنسازی است تمرین هایم را جلو می برم، تا فرصتی برای استراحت به دست بیاورم ورزش می کنم.
قهرمان و الگوی زندگی تان کیست؟
حضرت عباس بن علی (ع).
چرا؟
نمی توانم برایتان دقیق توضیح دهم فقط می توانم بگویم به نظرم این بزرگوار شبیه ترین سبک زندگی را به مولای مان امام علی (ع) داشته است.
آیه مورد علاقه تان در قرآن کریم کدام آیه است؟
آیه 169 سوره مبارکه عمران. در بیشتر زمانی که در جبهه هستم این آیه را زمزمه می کنم و همین آیه باعث می شود روحیه ام بهتر شود و اعتماد به نفس بالاتری داشته باشم.
ای پیامبر، هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
البته بگذارید بگویم که خواندن همه سوره های قرآن من را دلشاد می کند.
در برخی از نشریات و خبرگزاری های بین الملی از شما به عنوان «رامبوی عراقی» یاد کردند. برایمان جالب است بدانیم اسلحه مورد علاقه شما چیست.
اسلحه ای به نام «ام 16». این اسلحه با نام رسمی تفنگ کالیبر معروف است. این سلاح های خودکار و نیمه خودکار مجهز، ساخت شرکت کلت است و تحت امتیاز ارتش ایالات متحده آمریکا. دقت و نواخت تیر (تعداد شلیک در دقیقه) در این اسلحه بالاتر از تفنگ هایی مانند «ز 3»، «اف ان فال» و «کلاشینکف» است. من اسلحه «ام 16» را دوست دارم چون بسیار با دستانم رفیق است.
منبع: مجله همشهری سرنخ
انتهای پیام/