به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در روزهای پایانی اسفند سال گذشته، زن 60 سالهای با حضور در شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر تهران با ارائه دادخواستی خواستار آن شد که دادگاه وضع نسبی او را با یک مرد 85 ساله مشخص کند.
این زن به قاضی گفت: پس از تولدم، والدینم مرا در یکی از محلههای تهران رها کردند و به شیرخوارگاه منتقل شدم. چند روز بعد هم دختر دیگری که خانوادهاش رهایش کرده بودند، به آن شیرخوارگاه منتقل شد و نام هر دویمان را زهره گذاشته بودند. در شش سالگی، دو خانواده سرپرستی ما را بهعهده گرفتند. از آن زمان دیگر از او خبری نداشتم و فقط میدانستم ساکن رشت است. سالها بعد من ازدواج کرده و صاحب فرزند و نوه شدم، اما در حسرت دیدار والدینم ماندم.
وی اضافه کرد: با گذشت 60 سال، دو هفته پیش زمانی که برای دریافت کارت هوشمند ملی به دفتر پیشخوان دولت رفته بودم، متصدی آنجا پس از بررسی مدارکم متوجه شد با نام و فامیلی من یک کارت ملی در شهرستان رشت صادر شده و بههمین دلیل برای من کارت ملی صادر نمیشود. ماجرا را از اداره ثبتاحوال جویا و متوجه شدم زنی با نام و فامیلی مشابه من، در یکی از روستاهای شهرستان رشت زندگی میکند. برای رفع این مشکل به ملاقاتش رفتم و همانجا بود که متوجه شدم او همان زهره، دوست دوران کودکیام است که با هم در شیرخوارگاه بودیم. نکته جالب شباهت نام خانوادگی افرادی بود که سرپرستی ما را بهعهده گرفته بودند.
زن 60 ساله تصریح کرد: پس از گفتوگو با زهره متوجه شدم او چند ماهی است که پدرش را پیدا کرده است. زمانی که تصویر او را نشانم داد، شوکه شدم. از نظر چهره شباهت زیادی به آن مرد داشتم و احساس میکردم او پدر من است.
بعد از آن با پیرمرد و فرزندانش ملاقات کردم، من شبیه آنها بودم و حتی برخی رفتارهایم مانند دختران پیرمرد بود. آنها نیز با دیدن من شوکه شده بودند، باورشان نمیشد من اینقدر به آنها شبیه هستم.
وی اضافه کرد: پیرمرد میگفت 60 سال پیش بهدلیل مشکلات مالی، مجبور شده همسرش و چهار فرزندش را ـ که یکی از آنها دختر نوزادی بوده ـ تنها بگذرد و از دست طلبکاران فرار کند. او چند سال بعد که بازگشته، پی برده همسرش فوت کرده و سه نفر از فرزندانش را اقوام نگهداری میکردند و همسرش چند هفته پس از ناپدید شدن وی بهدلیل فقر مالی مجبور شده دخترشان را در خیابان رها کند. در این سالها در جستوجوی دخترش بوده که او را پیدا نکرده تا این که چند ماه پیش و بهطور اتفاقی یکی از کارکنان شیرخوارگاه را پیدا کرده و پس از گفتوگو با وی متوجه شده زهره در رشت زندگی میکند که اکنون او را یافته و گمان میکرده دخترش است، اما از زمانی که مرا دیده احتمال میدهد من دخترش باشم. چند روز پیش توانستم پرستاری را که از ما در شیرخوارگاه نگهداری میکرد پیدا کنم و در گفتوگو با وی متوجه شدم من دختر این خانواده هستم؛ چون مرا در همان خیابانی که پیرمرد میگفت، یافته و به شیرخوارگاه آورده بودند، اما دوستم بعد از آنکه مادرش زایمان کرده او را در بیمارستان رها کرده و رفته است.
اکنون میخواهم از طریق آزمایش دیانای نسبت من و پیرمرد مشخص شود و از این بلاتکلیفی خلاص شوم.
دوستم نیز برای آزمایش به تهران آمده است.
بهروز مهاجری، دادرس شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع قضایی صدر تهران این دو زن 60 ساله و پدری را که نمیداند کدامیک از این زنان دخترش است به پزشکی قانونی معرفی کرد تا از آنها آزمایش دیانای انجام و هویت دختر واقعی مرد 85 ساله مشخص شود.
منبع:جام جم