شاعر موجود عجیب و غریبی است که از روز تولد با یک تناقض ویژه در وجودش روبرو می‌شود و می‌جنگد و تا پایان عمر این جنگ ادامه خواهد داشت.

حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ غلامرضا طريقی متولد سال 1356 زنجان است. کار شعر را از سال ۱۳۷۴ با راهنمايی‌های «حسين منزوی» آغاز کرد. از آثار او می‌توان به «آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم»، «سفيد تو، سياه من، عروس زرد»، «هر لبت يک کبوتر سرخ است»، «خاطره‌هامو پس بده» و مجموعه ترانه «جهان غزلی عاشقانه است» اشاره کرد.

گفتگوی ما را با او می‌خوانید:

*جناب طریقی؛ برایمان بگویید شعر سرودن را به طور جدی از چه  سالی شروع کردید؟
از سال ۱۳۷۳، هر چند پیش زمینه‌هایی از نوشتن و علاقه به نوشتن در من بود؛ اما اولین شعرهایم را سال ۷۳ نوشتم.

*چه تعریفی از یک شاعر دارید؟
اتفاقا مهمترین مشکلات شاعر در جامعه ما از همین تعریف آغاز می‌شود. همه توقع دارند شاعر انسان فرهیخته‌ای باشد، پس نباید یک آدم مادی باشد. در حالیکه اگر چنین نباشد، زندگی‌اش نابود می‌شود. از نظر من شاعر موجود عجیب و غریبی‌ست که از روز تولد با یک تناقض ویژه در وجودش روبرو می‌شود و می‌جنگد و تا پایان عمر این جنگ ادامه خواهد داشت. موجودی است برگزیده که نه می‌تواند مثل دیگران راحت زندگی‌اش را بکند و نه می‌تواند در جامعه امروز بالکل از خیر زندگی روزمره بگذرد. 

موجودی است مظلوم که تمام هستی اش را صرف نوشتن دردهای خود و دیگران می‌کند. در نهایت روزی تحسین هم می‌شود اما هیچ کس به خود او نمی‌اندیشد.

*دغدغه شما چه چیزی بود که شما را به سمت شعر کشاند؟
به هر حال در وجود همه ما بویژه کسانی که با مقوله فرهنگ و هنر گره‌خوردگی دارند، از کودکی بی‌تابی‌های ناشناخته‌ای وجود دارد. من هم برای پاسخ دادن به این بی‌قراری ناشناخته راه‌های مختلفی می‌رفتم. از جمله کارهایی که آرامم می‌کرد، خواندن دیوان‌های شعر بود. همبن باعث شد رابطه من با شعر ویژه شود. چه بسا مثلا اگر شرایط آموختن موسیقی یا دیگر هنرها را از کودکی داشتم به سمت آن هنرها کشیده می‌شدم؛ اما شعر برایم جدی شد.

*چه سبک شعری را برای خود انتخاب کردید و چرا؟
من از ابتدا علاقه ویژه‌ای به غزل داشتم. با آشنایی با حسین منزوی نوع دیگری از غزل که فضای نوتری داشت، برایم جدی شد. به اصلاح می‌توان گفت غزل نئوکلاسیک. غزلی که شکل پیشین را دارد؛ اما محتوا و جهان‌بینی‌اش امروزی است.

*امروز شاعران ما با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند؟
درباره این سوالتان می‌توانم ساعت‌ها حرف بزنم. واقعیت این است که فرهنگ به طور اعم و شعر به طور اخص در جامعه امروز ما از نظر مسئولان جایگاه کمی دارد. دلیلش را می‌دانم و نمی‌دانم. در میان همه هنرها هم شعر مظلوم‌ترین آن‌هاست. بالاخره کسی که عمرش را صرف موسیقی و سینما و .... می‌کند از جایی با آموزش یا راه‌های مرتبط دیگر به درآمدزایی می‌رسد؛ اما شاعران چنین امکانی را هم ندارند. با وضعیت بدی که نشر دارد، عملا پرفروش‌ترین کتاب‌ها هم عایدی مالی چندانی برای شاعر ندارند. از طرفی دیگر مسئولان فرهنگی با کمترین بودجه بیشترین توقع را از اهل قلم دارند. همان بودجه‌های محدود هم البته در جاهای خاصی صرف می‌شود و فقط تعداد خاصی شاعر از آن بهره می‌برند. تعدادی که همه جا هستند. شاعری کاری تمام وقت است؛ اما ما حاضر شده‌ایم یک سوم وقت باشد و بقیه وقتمان به کار دیگری بگذرد. با این وجود شاعر به عنوان شاعر هیچ حمایت و پشتوانه‌ای ندارد. 

*با توجه به حضور شاعران نوقلم به عرصه ادبیات، آینده ادبیات را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟
بدون تردید آینده‌ای روشن خواهد بود. اما الزاما نسل من یا نسل بعدی به وجود آورنده آن نخواهند بود. ادبیات هیچگاه لطمه جدی نمی‌بیند. ممکن است در دوره‌هایی کم فروغ شود؛ اما دوباره اوج می‌گیرد. ما چون در این بازه زمانی زندگی می‌کنیم، گمان می‌کنیم که تاثیر ویژه‌ای خواهیم داشت. اما اینطور نیست. واقعیت این است که اگر ما کار ارزشمندی بکنیم به حافظه تاریخی سپرده می‌شویم، وگرنه به راحتی کنار گذاشته می‌شویم. در نهایت ممکن است از کل این قرن یکی دو شاعر آنقدر قدرت داشته باشند که خودشان را به تاریخ ادبیات تحمیل کنند. اما تنه اصلی ادبیات همیشه رو به جلو خواهد بالید.

*امروزه برخی شاعران حتی با استفاده از سوژه‌هایی مثل 5+1 و یارانه هم شعر می‌گویند. این امر از نظر شما درست است و چه تاثیری بر محتوای شعری می‌گذارد؟
به نظر من این بلایی است که اینترنت به جان شعر انداخته. خود من صفحه دارم و مخالف آن نیستم. اتفاقا صفحه‌های مجازی رابط شاعر و مخاطبند. اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که شاعر هر کاری می‌کند تا لایک بیشتری بگیرد. 

واقعیت این است که مخاطبان دنیای مجازی مثل دنیای حقیقی در یک سطح نیستند و تفاوت سواد و سلیقه دارند. واقعیت این است که اکثر مخاطبان با شعر عجین نیستند و فقط دنبال چیز بانمکی می‌گردند که لایک و اشتراک‌گذاری‌اش کنند. طبیعتا اینگونه شیرین‌زبانی‌ها مطلوب مخاطب عام است و باعث شهرت شاعر می‌شود؛ اما آیا شعر هم هست؟

وقتی شاعر درباره برنامه «ماه عسل» شعر می‌گوید، در لحظه مخاطب دارد؛ اما آیا چند ماه بعد نیز شعرش جذابیت خواهد داشت؟

شعر هنری است برای همه زمان‌ها نه یادداشتی برای یک روزنامه. برای اینکه مقیاسی داشته باشید می‌توانید، شعر دوره مشروطه را بخوانید. کسی که آن روزها درباره کمبود زغال و کم شدن نان در تهران شعر گفته همین کار را کرده. در آن سال‌ها شعرش بیشتر از ملک الشعرا هم شنیده شده؛ اما الان آن شاعر کجاست و ملک الشعرا کجا؟ با منتفی شدن آن موضوع نوشته آن شاعر هم ارزش احتمالی‌اش را از دست داده است. واقعیت این است که اکثریت شعر جوان ما دارد به کاریکاتوری از شعر دوره مشروطه تبدیل می‌شود. من معتقدم در نهایت شعر آسیبی نمی‌بیند؛ زیرا تاریخ ادبیات ما آنقدر غنی است که به راحتی چند قرن را مثلا به نام دوره بازگشت نادیده می‌گیرد و به مسیرش ادامه می‌دهد، چه رسد به یک یا دو دهه‌ای که ما در آن قرار داریم.

با این وجود دو لطمه اساسی به شعر زمان خودمان وارد می‌شود: اول اینکه مخاطب را به خوراک مسموم عادت می‌دهد. دوم اینکه تعدادی از شاعران جوان مستعد را به نابودی می‌کشاند.

فرض کنید در سینما و صنعت فیلمسازی ما صرفا به خاطر فروش بیشتر فلان فیلم، همه را سوق بدهیم به مسیری که اینگونه فیلم بسازند. از طرفی دیگر مخاطب را هم بیشتر با این نوع اخت کنیم تا نتواند فیلم خوب را ببیند و بفهمد.

خلاصه اینکه من نه به عنوان شاعر؛ بلکه به عنوان کسی که سال‌هاست با شعر زندگی می‌کند، بلاتشبیه می‌توانم مثل کسی که از اصول تغذیه سالم اطلاع دارد، مثلا بگویم غذاهای فست فود به این دلایل زیانبار است. اما نمیتوانم جلوی تولید کننده آن را بگیرم. در نهایت آسیب آن نیز به مصرف‌کننده می‌رسد و من ضرر نمی‌کنم. با این وجود حتی اگر چند نفر با تذکر من دنبال غذای سالم بروند، من به وظیفه خودم عمل کرده‌ام.

*چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت شعر فارسی پیشنهاد می کنید؟
اول اینکه راهکار دادن کار چندان درستی نیست. چون هیچ کس به تنهایی در اندازه‌ای نیست که بخواهد برای تعالی ادبیات راهکار ارائه بدهد. دوم اینکه راهکار فردی به بزرگی شفیعی کدکنی را هم عده زیادی نمی‌پذیرند، چه رسد به شاعری به نام من. فقط می‌توانم به مسئولان فرهنگی بگویم شرایط فعالیت‌های فرهنگی را بیشتر و بهتر فراهم کنید.

*از این مسیری که تا به امروز رفته‌اید راضی هستید یا نه؟
راضی هستم و نیستم. راضی هستم چون مسیری را که دلم انتخاب کرده، پیموده‌ام. و راضی نیستم چون می‌دانم پنج درصد توانایی‌ام تا امروز صرف شعر شده است. چه بسا اگر مسیرهای درست‌تری را انتخاب می‌کردم، امروز به نتیجه بهتری می‌رسیدم. امیدوارم از این پس با تمرکز بیشتری بتوانم به راهم ادامه بدهم.


گفتگو از: اکرم رضایی ثانی


برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید. 


انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار