به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ وقتی خبر دادند که یکی از تروریست های پاریس، در یکی دو ماه گذشته لابه لای مهاجران از سوریه خودش را به پاریس رسانده تا با جلیقه انفجاری خودش را و زن ها و بچه ها و مردهای دیگر را متلاشی کند، ذهنم ایستاد. متوقف شد و فکر کردم به مسیر طولانی که طی کرده. از سوریه به یونان. روی قایقی که با مکافات از غرق شدن نجاتش داده اند.
از آنجا به بوسنی رفته. به مجارستان. به اتریش تا خودش را به پاریس برساند و همه این مدت در این سفر پررنج به این فکر می کرده که به سلامت به مقصد برسد و آنجا خودش و دیگران را بکُشد! چه ایمان و اراده ای ممکن است یک انسان را به این درجه برساند که در این مسیر طولانی پایش نلرزد، ایمانش ترک برندارد، پشیمان نشود و کماکان به مرگ فکر کند. به کُشتن ...
شب گذشته ال کلاسیکوی دیگری برگزار شد. بارسلون در یک بازی بی حرف و حدیث 4 بر صفر رقیب اش را شکست داد.
در لحظاتی از بازی دوربین های تلویزیونی شانگهای چین و لبنان را به تصویر کشید، جایی که مردم و سربازان در حال تماشای بزرگترین رقابت باشگاهی دنیا بودند. نشانهای از تاثیرگذاری و عمق نفوذ فوتبال. همین دو شهر کفایت می کند که بدانیم فوتبال یک فراورزش است.
شانگهای در قلب بهشت ماسکه کمونیسم و لبنان جایی که نامش با جنگ، ترور و انفجار گره خورده است و بیروت اش زمانی « عروس خاورمیانه» بود. عروسی هنوز زیبا اما زخم خورده و رنجور از جنگ!
پس از انفجارهای پاریس که در حاشیه دیدار فرانسه – آلمان رخ داد به نظر زامبی ها به این درجه از هوشیاری رسیدند که زمین فوتبال بهترین جا برای قدرت نمایی است.
هیچ جایی به اندازه یک مسابقه فوتبال چشمها را خیره نمی کند، آدمها را گرد هم نمی آورد. به همین دلیل آنها تهدیداتشان را حول مسابقات فوتبال پایهگذاری کردند. امری که با لغو چند مسابقه مهم به نظر به تحقق آن هم نزدیک شدند. یکجور قدرت نمایی برای به چالش کشیدن قدرت امنیتی کشورهایی که سالهاست نماد امنیت و آرامش هستند. خرده میگیرند که چرا مردم جهان در مقابل دو فاجعه تروریستی در پاریس و مالی دو واکنش متفاوت نشان داده اند.
پاریس با انبوهی از همدلی و اشک و حیرت همراه شد و مالی در میان موج خبرها گم شد. نقدی همراه با سرزنش. شاید بتوان پاسخ این پرسش را در یک ترکیب ساده داد. انفجارهای پاریس « خشونت در یک جغرافیای امن» بود و آنچه در مالی و چند شهر خاورمیانه رخ داد تنها تکرار یک تراژدی است. طبیعی به نظر می رسد که انفجارهای نخست بسیار بیشتر جلب توجه کند.
از شب گذشته هواداران بارسلون و رئال برای هم کُری می خوانند. برندگان فخر می فروشند و بازنده ها به دیدارهای آینده وعده میدهند و اینکه در چنین شرایطی است که هواداری معنی می دهد و رئال را «ذورقی شکسته اما هنوز طلایی» میدانند.
برگزاری این دیدار اما در هاله ای از ابهام بود. حتی یک روزنامه فوتبالی در ایران به جای « ال کلاسیکو» تیتر زد:«ال کلاشینکف»! - [ شکل درست کلمه البته کلاشنیکف است]. اشارهای به فضای امنیت حاکم بر بازی.
احمد شاملو در شعری می سراید: « و عشقت پیروزی آدمی است/ هنگامی كه به جنگ تقدیر می شتابد/ و آغوشت/اندك جایی برای زیستن/اندك جایی برای مردن/و گریز از شهر/كه به هزار انگشت/به وقاحت/ پاكی آسمان را متهم می كند...». جشن دیشب فوتبال پیروزی آدمی بود وقتی به جنگ وحشت رفت و فوتبال اندک جایی بود برای زیستن.
آرزوی یک جهان بی جنگ، بی خشم و بی گلوله شاید در کوتاه مدت یک خیالپردازی بزرگ باشد اما یک رویای واجب است که همه باید دنبال کنیم. خواه در زمین فوتبال، خواه در سالن پرشور کنسرت موسیقی، خواه در تاریکی سالن های سینما ...
این بزرگترین ال کلاسیکوی آدمی با خودش است که کاش در آن پیروز شود. با هرنتیجه ای. فقط پیروز شود. 1 صفر یا 4 بر صفر
منبع:عصر ایران
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/