به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شاید هدف این چرخه رسیدن به این نتیجه نباشد، اما این سؤال به وجود میآید که آیا هدف از این شلکن و سفتکنها در چرخه تولید، عرضه و مصرف شیشه، تنها کنترل بازار پرآسیب اعتیاد است؟
چند ساعت حضور در پاتوقهای این روزهای معتادان راحتترین کاری است
که میتوان برای بهدستآوردن قیمتهای شیشه و سایر مواد انجام داد.
واقعیترین آمار را همین معتادان و پاتوقداران کف خیابانهای تهران و
حاشیه اتوبانهای شلوغ دارند. آنها آخر خط رسیدهاند و خیلی چیزها برایشان
سیاه و سفید شده است و به همین اندازه میتوانند خطر هم داشته باشند. چه
اینکه هم سرپاتوقدار برایمان خطونشان کشید و هم از شانسمان مأموران مواد
مخدر رسیدند و در یک معرکه تکراری معتادان را دستبسته روی خاک سرد
غلتاندند و ترساندند و بردند.
من و چند نیروی داوطلب گروههای مردمی زودتر آنجا را ترک کنیم. قبل از اینکه به پاتوق بعدی برسند و شب و تاریکی، اوضاع را تغییر دهد سؤال و جوابمان را تمام کردیم. همه مشغولند و خیالشان راحت است. پاتوقدار قبل از ورود به محدوده دادوبیدادش را بلند میکند و هشدارش را میدهد، اما وقتی گونی غذا و لوازم را در دست چند نفر از بچههای گروه داوطلبها که آشنا هستند میبیند، هم راه میدهد. سؤالمان به قیمت شیشه و دلایل افزایش آن برمیگردد. پاتوقدار یکی از پاتوقهای حاشیه اتوبان چمران قیمت را ٨٠،٩٠ هزار تومان برای هر گرم میگوید. مشمای کوچکی را از جیب کوچک شلوار لیاش درمی آورد و تکههای ریز شیشه را روی کاغذ لرزان مشتریاش میریزد و ادامه میدهد: «بالاخره بالاوپایین میشه، همین یه نرخ که نیست.
الان چند ماهی میشه گرون شده و تو همین قیمتا مونده». «الان خیلیها دوا (هروئین) میزنن، این چنوقته بیشتر هم شده». فینفین ادامهداری دارد و پابهپا میشود. یکی از آدمهایش از سرازیری دیواره بزرگراه علامتی میدهد و او به همان طرف میرود، اما گویا خبر خاصی نیست و دوباره برمیگردد. استرس زیادی ندارد و دلیلش فاصله نزدیک او با آخر خط است. پاتوقدار میداند ماجرای او با آنهایی که اینجا هستند فرق دارد، پس تنها اوست که اسلحه حمل میکند و تنها اوست که حواسش جمعجمع است.
برداشت او از علت افزایش شیشه را میپرسم و میگوید: «آشپزخانههای
اسلامشهر و شهریار رو که داغونکردن، حسابی اوضاع خراب شد، تا بیان دوباره
جاومکان درست کنن بالاخره بازار کم میاره و گرون میشه دیگه». بعد هم اضافه
میکند: «خودشون گرون میکنن خانوم. دنبال اینن که گرون بشه، نکشن و دوا
بکشن، وگرنه واسه من یکی که فرقی نداره». خانم مددکار همراهم به دنبال
حرفزدن با بیماران همیشگی است تا شاید از میان آنها یکی دیگر آماده ترک
اختیاری و آمدن به کمپ شده باشد. کمک میکند با تعداد بیشتری صحبت کنم.
بیشترشان پایپبهدست، سرشان به هم گره خورده و جلوی باد را میگیرند. آنها
هم همان قیمت پاتوقدارشان را میگویند. چند نفری که فویل و فندکبهدست
دوره نشستهاند. میگویند هنوز کارشان به شیشه نکشیده و با همین «دوا»
(هروئین) کارشان را راه میاندازند. یکیشان میگوید خیلی وقت است افرادی
را میبیند که شیشه و دوا را با هم مصرف میکنند، اما همینطوری؛ یعنی بدون
سرنگ و تدخینی.
پاتوق «آنجلس» زیرپلهای بلند سعادتآباد از شانس من
یک عصر خلوت را میگذراند. میهمانانش میگفتند از بس مأمور میآید، بقیه
پخش شدهاند در پاتوقهای دیگر. لقمههای سیبزمینی و تخممرغ سرد روی دست
مددکاران مانده و از جمعیت حاضر در پاتوق بیشتر است. چند تا، چندتا دور هم
حلقه زدهاند. ورود ما حساسیت دارد اما پاتوقدار علامت مثبت را میدهد و
کنارشان مینشینیم. آتش ضعیفی روشن کردهاند و شاخه درختان باغهای
بیسروصاحب و رهاشده این محله را میسوزانند.
پاتوقدار اخلاقش سر جایش نیست و حوصله ندارد. مخصوصا که آمار دادهاند احتمال دارد دوباره مأمور بیاید. باید سریع سؤال بپرسیم و برویم. جواب روشن نمیدهد و فقط میگوید: «این آشپزخونهرو میبندن چند تا دیگه باز میشه، آشپزخونهزدن که کاری نداره». بعد هم پایش را کمی فراتر میگذارد و حرفهای بالاتر از سطح خودش میزند و میگوید: «شنیدم مواد اولیهاشرو گرونکردن، بعدم داعش الان تو مرزاست، موادهزار تا صاحاب پیدا کرده». قبل از اینکه صدای فریاد ایست، ایست مأموران بیاید، قیمت را صد تا ١١٠ میگوید. چند جوان با اسلحه حمله میکنند و از شیب باغهای زمین پشت برجهای آتیساز سرازیر میشوند. مددکار میگوید با ما کاری ندارند، بشین تا بدانند با آنها نیستی! همین هم میشود؛ همه پخشوپلا میشوند و تنها چند نفر که جان فرار ندارند، روی زمین ماندهاند. مأمورها که برمیگردند توضیح میدهیم که از یک گروه مددکاری هستیم، اما رفتار آنها چندان همکارمنشانه نیست و حرفهایی را نثارمان میکنند. مددکار میگوید چند ساعت دیگر اینجا دوباره پر میشود و اینهایی هم که میبرند فردا دوباره برمیگردند. نکته جالب در این پاتوقها حضور اتباع افغان و افرادی بود که شکلی از آلونک و چادر را برای خودشان درست کرده بودند و حتی وقتی مأمورها آمدند نه آنها ترسیدند و فرار کردند و نه مأمورها با آنها کاری داشتند.
در پاتوقهای بیریای مرکز شهر آدمها، قیمتها و حالوهوا و
درودیوار با پاتوقهای شمال شهر فرق زیادی دارد، اما درد، همان درد است.
هرندی که این روزها به یمن برنامههای مسئولان شهری معروفترین معتبرترین و
بیدردسرترین پاتوق تهران شده، فقط یک فروشنده ندارد. از چند نفر آمار
قیمت را میگیرم و قیمتها بسیار پایینتر از پاتوقهای قبلی است. اینجا
قیمت به ٥٠ و ٦٠ تومان در هر گرم هم میرسد و پاتوقدار میگوید: «اینها
بیبرو برگرد مشتری خود منن، قیمت کمتر میدم تا سراغ فروشندههای دم دست
دیگه نرن». بعد هم از شنیدههایش میگوید: «وزارت بهداشت پیشسازا رو گرون
کرده، پیداکردنشون سخته، تازه هر روز هم یه آشپزخونه رو هوا میکنن. جالبه
که میدونن کی آشپزخونه داره اما سراغش نمیرن، صبر میکنند موادش رو که
تولید کرد، بعد میگیرنش و موادش رو میگیرن».
شمشیر دولبه مقاومت و شائبه منفعت
بارها تجربه شده که در زمان افزایش قیمت شیشه،
آسیب اعتیاد بیشتظر شده است. وزارت بهداشت واردات و عرضه برخی از مواد که
بهعنوان پیشساز مورداستفاده قرار میگیرد را ممنوع میکند و در ادامه این
مواد گران و دور از دسترس میشوند و درنتیجه مواد گران تولید میشود و
در عین حال مواد شیمیایی و صنعتی مثل چسب مایع، مایع لولهبازکن، اسید
باتری و سایر مواد صنعتی در تولید شیشه مورداستفاده قرار میگیرد. در همین
یک مورد بارها از زبان فروشندهها و معتادان و حتی فعالان مددکاری حوزه
اعتیاد شنیدهایم که برخی افراد مجموعه وزارت بهداشت از ممنوعیت و محدودیت
همین مواد شیمیایی منفعت زیادی میبرند و هر چند وقت یک بار این اتفاق
میافتد.
حذف دردسر مسافت و افزایش قیمت
در گذشته و البته هنوز هم بسیاری از مواد مخدر آماده وارد کشور
میشده و میشود. با وجود این مدتهاست که لابراتوارها که حالا دیگر همه
آنها را به آشپزخانه میشناسند داخل کشور ایجاد شد. از آنجایی که فرمول
ساخت این مواد صنعتی چندان سخت نیست، ایجاد این آشپزخانهها هم سختی و زمان
زیادی لازم ندارد و هر روز زیاد میشوند. ماجرا این است که پیش از این با
واردات انواع پیشسازها، این آشپزخانهها در تهران و شهرستانهای اطراف چون
کرج، اسلامشهر یا شهریار مواد مخدر صنعتی را تولید میکردند اما
درحالحاضر بسیاری از این آشپزخانهها به استانهای مرزی بهویژه در غرب
کشور منتقل شده تا در همانجا مواد تولید و پخش شود. با این محاسبه
فروشنده، هزینههای تولید خود را روی قیمت میآورد و شرایط بازار را هم
تغییر میدهد.
آیا اینقدر پیشرفت کردهایم؟
اظهارات مختلف مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر در کنترل بازار
مواد مخدر، اعترافهای ضمنی به بالاوپایینکردن قیمتها، پیشبینیها و
آیندهپژوهیها درباره پایان دوران یک مخدر و تبلیغ برای ورود مواد مخدر
جدید، دسترسی به ایجاد موج تهاجم از خردهفروشان گرفته تا ترانزیتهای بزرگ
بینالمللی و... این سؤال را ایجاد میکند که آیا واقعا مسئولان مختلف
مرتبط با مواد مخدر در ایران پس از چندین دهه مقاومت در برابر اعتیاد و
ترانزیت مواد مخدر، امروز دیگر قاعده بازی را یاد گرفتهاند و میدانند
دارند چهکار میکنند؟ آیا تمام اقدامات صورتگرفته درمورد معتادان و
قوانین و دستورات به سمت کنترل این پدیده است یا نتایجی که میبینیم، نتایج
عکس این تصمیمات است؟ و مهمتر اینکه اگر اینقدر پیشرفت کرده باشیم که
بتوانیم با ابزارهای مختلف و استفاده از راههای متفاوت، قیمت مواد مخدر را
کنترل کنیم، حتما صفر و صد بسیاری دیگر از مسائل را میتوانیم کنترل کنیم.
تصویر خرابههای پر از سرنگ برمیگردد؟