به گزارش خبرنگار
حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ وقتی جغد طلاق بر بام خانهای نشست و غبار غربت و تنهایی فضای غمگین آشیانهای را در خود گرفت، جوجههای بیپناه و سرگردان در جستجوی پدر و مادر خویش بیقراری میکنند. گاه به دامان مادر میآویزند تا لانه را ترک نگوید و گاه پدر را صدا میزنند تا رهایشان نکند، چرا که آنها هنوز در آستانه پروازند، هنوز دهان گرسنگی خود را برای غذای محبت والدین گشودهاند و هنوز گرمای آغوش مادر را میطلبند و زمزمه صدایشان دشت سرسبز زندگیشان را پر کرده است، ولی اکنون این جغد طلاق است که بر سرشان فرود آمده و کابوس تنهایی و اندوه را بر چشمان آنها نشانده است.
دکتر علی باجلان روانشناس خانواده گفت: طللاق همچون مشکلات دیگر نشانه و علائمی دارد که به مرور زمان خود را در زندگی زناشویی نشان می دهد تا اینکه آن ها به مرحله ای خواهند رسید که طلاق را تنها راه حل موجود می دانند و دیگر به عواقب پس از آن نمی اندیشند.
ازدواجهای به ظاهر آگاهانه
با نگاهی اجمالی به آمار ازدواج و طلاق در دهههای گذشته و عصر حاضر در مییابیم که هرسال نسبت به سال گذشته تعداد ازدواجهایی که به طلاق می انجامد، رو به افزایش است.
دکتر علی باجلان روانشناس بیان کرد: امروزه ازدواجها نسبت به گذشته به نظر آگاهانهتر و عاقلانهتر شدهاند و افراد دیگر مثل گذشته بدون شناخت و به اجبار حاضر به ازدواج با دیگری نیستند.
جوانان با حضور فعال در جامعه، شرکت در سخنرانیهای گوناگون و مطالعه کتابهای مختلف سطح اطلاعات خود را بالا بردهاند و برای ازدواج خود ملاک و معیارهایی را انتخاب نمودهاند و به نسبت این معیارها همسر آینده خود را انتخاب میکنند و زمانی را به عنوان دوران آشنایی سپری میکنند و در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند. اما دیگر جویای آموزشها و مهارتهای لازم برای زندگی کردن نمیشوند و فکر میکنند همه چیز را بدست آوردهاند و دیگر خوشبخت هستند.
وی افزود: همیشه باید از کسانی بترسیم که فکر میکنند که میدانند، ولی نمیدانند و به اصطلاح خود را عقل کل میدانند. اما عدهای هم هستند که تمام جوانب را رعایت میکنند و انتخابی درست و شایسته هم دارند، ولی چون مهارت لازم برای زندگی را نمیدانند به مشکل بر میخورند. از هر 4 ازدواج، یکی به طلاق منجر میشود که این آمار روز به روز در حال افزایش است. زندگی کردن مهارت میخواهد و کسانی خوشبخت هستند که مهارت لازم را کسب کرده باشند.
عدم دانش مهری پررنگ در ازدواج
این روانشناس خانواده در خصوص علل طلاق عنوان کرد: یکی از علل طلاق نداشتن دانش و مهارت زندگی کردن است، به طور مثال نمیدانند چطور با هم صحبت کنند و وقتی که مشکلی ایجاد شود، نمیدانند چگونه آن را حل و فصل کنند. خودمحوری افراد هم میتواند موجب بزرگ شدن مشکلات و لج و لجبازی آنها و در نهایت طلاق شود، به گونهای که هرکسی میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و اعتقادی به مشورت کردن هم ندارد.
باجلان ادامه داد: گاهی باورهای غلط افراد در مورد ازدواج ممکن است مشکلساز شود، مثلا برخی افراد ازدواج را حلال مشکلات خود میدانند و یا فکر میکنند دوست داشتن یکدیگر برای رسیدن به خوشبختی کافی است و گاهی نیز عادتهای اخلاقی مثل پرخاشگری، دروغ، لجاجت، اعتماد به نفس پایین، مشکلات اقتصادی، عدم بلوغ هیجانی و عقلانی، منفیگرایی و انتخاب نادرست میتواند یک ازدواج به ظاهر موفق را به طلاق بیانجامد.
آژیر طلاق به صدا در می آید
دکتر علی باجلان در خصوص علائم هشداردهنده طلاق میگوید: وقتی زوجین زمان کمی را برای هم اختصاص دهند، روزهای مهم زندگی مثل تولد و ازدواج را فراموش کنند، تجربیات و خاطرات جدید و مشترک با هم ندارند و خاطرات آنها به دوران عقد یا اوایل ازدواج آنها برگردد، مهارت ارتباط موثر و صحبت کردن با هم را نداشته باشند و اغلب صحبتهای آنها به مشاجره و دعوا ختم شود و با تکرار این مشاجرهها تصمیم به سکوت میگیرند و هرکدام به سویی میروند، از لحاظ عاطفی و ابراز احساسات ضعیف باشند، از لحاظ روابط زناشویی مشکل داشته باشند، هرکدام در پی کسب و افزایش دارایی خود باشند، چرا که اعتقاد به پایداری و دوام این ازدواج ندارند و شروع به پسانداز کردن برای خود میکنند، همه این نشانهها از علائم هشداردهنده طلاق در خانواده است.
خیالتان از طلاق آسوده میشود
این روانشناس خانواده در خصوص راهکارهای رهایی از طلاق اظهار کرد: با مشاهده هر یک از علائم هشداردهنده طلاق در خانواده، اولین کاری که زوجین باید انجام دهند، این است که فهرستی از نیازها و خواستههای برآورده نشده خود را برای دیگری فراهم کنند و از آن در جهت بهتر شدن زندگی استفاده کنند، زمان بیشتری را باهم بگذرانند و با انجام فعالیتهای مشترک که عامل مشاجره در آن وجود ندارد، مثل فیلم، زمان بیشتری در کنار هم باشند. در طول روز چندین بار با هم تماس بگیرند و یا پیامک عاشقانه بدهند.
زوجین باید یکسری مهارتها را یاد بگیرند تا بتوانند زمانی که عصبانی هستند، مسائل را به گونهای بیان کنند که به مشاجره ختم نشود که این مهارت میتواند از طریق مطالعه و یا روانشناسی کسب شود.
6 ماه؛ دوران طلایی رسیدن به آرامش
باجلان در مورد مشکلات پس از طلاق تصریح کرد: هر شکستی یکسری مسائل و مشکلات برای فرد به همراه دارد که طلاق نیز برای طرفین رفتارهای شبه افسردگی ایجاد میکند که شدت آن بستگی به سن ازدواج و رابطه آنها دارد که هرچه بیشتر باشد، شدت افسردگی و عوارض آن نیز بیشتر است. برای روبرو شدن با یک مشکل، 5 مرحله پیش روی ما قرار دارد، مرحله اول مرحله انکار است که فرد نمیخواهد بپذیرد که این اتفاق برای او افتاده است. مرحله دوم چانهزنی و معامله کردن با خدا است که اگر این اتفاق نیفتد، فلان کار را میکنم و مرحله سوم خشم است که فرد میگوید چرا برای من این اتفاق افتاده است و فرد در مرحله چهارم فاز افسردگی را میگذراند و نهایتا مرحله پنجم پذیرش مشکل است که طی شدن همه این مراحل به اعتماد به نفس و عزت نفس، واقعگرایی و عقلگرایی فرد در مدیریت این دوران بستگی دارد که برای افراد گوناگون متفاوت است.
ازدواج پس از طلاق؛ آری یا خیر؟
باجلان در خصوص شرایط ازدواج پس از طلاق بیان کرد: وقتی فرد عزیزی را از دست میدهد با مرور زمان احساسات و هیجانات روز اول کاهش مییابد. در مورد طلاق نیز همین هیجانات و احساسات ناخوشایند وجود دارد.به همین دلیل وقتی فرد با این احساسات درگیر است، نمیتواند تصمیم عقلانی و درستی بگیرد و ممکن است بعد از گذراندن این دوران به این نتیجه برسد که تصمیم او اشتباه بوده است. این زمان برای افراد از 6 ماه تا چند سال ممکن است به طول انجامد.
فرزند، قربانی ردیف اول طلاق
این روانشناس خانواده در خصوص بچههای طلاق میگوید: بیشترین آسیب در طلاق شامل حال فرزندان میشود که اگر سن آنها خیلی پایین باشد، چون از نظر عقلانی هنوز به رشد کافی نرسیدهاند، احساس میکنند که خود موجب طلاق بودهاند و خود را سرزنش و تحقیر میکنند و در نتیجه وارد فاز افسردگی، گوشهگیری، اضطراب و پرخاشگری میشود و گاهی به موادمخدر روی میآورند، اما باید در نظر داشت که گاهی زندگی با یک والد آسیب و مضررات کمتری از زندگی با هردو است، در اینجا تنها راهحل همان طلاق است.
ساختن زندگی به بهای سوختن در آن
باجلان در پایان در مورد شرایط پس از طلاق گفت: گاهی اوقات زنان از ترس به دوش کشیدن تمام بار زندگی و مستقل زندگی کردن و همچنین خطرات و آسیبهای زیادی که ممکن است پس از طلاق او را تهدید کند، حاضر به زندگی کردن با هر شرایط و هر خفتی باشند، یعنی نوعی همزیستی دارند. این همزیستی میتواند آسیبهای زیادی را به زنان و حتی فرزندان وارد سازد و این کار از دید روانشناسان ناپسند و غیر معقول میباشد.
گزارش از میترا پوررمضان
انتهای پیام/