نام احزاب برای این جنگ از صف آرایی گروه‌های متعدد و متنوعی از دشمنان در برابر سپاه اسلام ناشی شده و از آنجا که مسلمانان برای دفاع از شهر خندق حفر کردند لذا نام خندق هم به این جنگ اطلاق می‌شود.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ غزوه خندق یا احزاب که در ۱۷ شوال سال پنجم هجرت، برابر با سال ۶۲۷ میلادی در مدینه میان سپاهیان مسلمان و سپاهیان مکه تحت رهبری ابوسفیان درگرفت.

نام احزاب برای این جنگ از صف آرایی گروه‌های متعدد و متنوعی از دشمنان در برابر سپاه اسلام ناشی شده و از آنجا که مسلمانان برای دفاع از شهر خندق حفر کردند لذا نام خندق هم به این جنگ اطلاق می‌شود.

وقتی پیامبر بنی‌ نضیر را به دلیل خیانت از مدینه اخراج کرد، آنان راهی خیبر شدند و دیگر یهودیان و ابوسفیان و قریش را به جنگ با رسول خدا برانگیختند.

ابوسفیان از پیشنهاد آنان برای هم‌پیمانی در دشمنی و جنگ با رسول خدا استقبال کرد و یهودیان و قریش با یکدیگر هم‌پیمان شدند. با توجه به کثرت سپاه و تجهیز لشکریان کفر و از دیگر سوی محاصره طولانی و نبودن آذوقه کافی در شهر مدینه شرایط برای مسلمین بسیار سخت بود.

در حالیکه سپاه کفر پشت خندق مانده بود و نمی توانست به شهر وارد شود اما سه تن از پهلوانان جنگ‌آور با اسب از روی خندق پریدند که یکی از آنها عمروبن عبدود بود. شخصی که در وصف قدرت بدنی او ذکر شده که قادر به بلند کردن یک بچه شتر تنها با یک دست و استفاده از آن بعنوان سپر و شمشیر زدن با دست دیگر بود.

او پس از رجز خوانی سه بار مبارز طلبید که هر بار امام علی اعلام آمادگی کرد و رسول خدا در نهایت اجازه نبرد امام علی را صادر کرد.
امام علی اورا به اسلام دعوت و از جنگ منع کرد که وی نپذیرفت. جنگ سختى در گرفت. عمرو در يك فرصت مناسب ضربت‏ سختى بر سر على عليه السلام فرود آورد.

على عليه السلام ضربت او را با سپر دفع كرد ولى سپر دو نيم گشت و سر آن حضرت زخمى شد، در همين لحظه على عليه السلام فرصت را غنيمت‏شمرده ضربتى محكم بر او فرود آورد و او را نقش زمين ساخت.گرد و غبار ميدان جنگ مانع از آن بود كه دو سپاه نتيجه مبارزه را از نزديك ببينند. ناگهان صداى تكبير على عليه السلام بلند شد. اما پیش از آنکه امام علی کار عمرو را  تمام کند، وی پس از فحاشی به مادر امام علی(ع) به صورت ایشان آب دهان انداخت که امام علی از کشتن او دست برداشت و پس از فروکش کردن خشم کار او را یکسره کرد.

حفر خندق ایده چه کسی بود؟

سلمان فارسی گفت ما در ایران هرگاه از سوی سواران دشمن احساس خطر می‌کردیم، دور خود خندق می‌کندیم. مردم مدینه باتوجه به تجربه شکست در جنگ احد به دلیل مخالفتشان با رأی پیامبر، ماندن در شهر را برگزیدند و پیشنهاد سلمان را برای حفر خندق پذیرفتند. حفر خندق تا آن زمان در بین اعراب رایج نبود و باعث شگفتی مسلمانان و مشرکان شد.

چه کسانی در حفرخندق همکاری کردند؟/ آیا پیامبر هم خندق کند؟

رسول خدا برای تشویق مسلمانان به حفر خندق، خود نیز در این کار شرکت کرد. یهودیان بنی‌قریظه که در آن زمان هم‌پیمان پیامبر بودند، ابزار زیادی مانند بیل و کلنگ و تیشه و زنبیل، برای حفر خندق به مسلمانان امانت دادند. کندن خندق شش روز طول کشید و بچه‌ها و نوجوانان نیز در حفر خندق شرکت کردند. هر ده نفر می بایست چهل ذراع حفر می کرد حفر هر قسمت به قبیله‌ای واگذار شده بود  که هر قسمت درهایی داشت و از هر قبیله، فردی مأمور پاسداری از آنها بود.

معجزه پیامبر با یک مشت خرما

دختر یکی از اصحاب به نام "بشیر بن سعد" مقداری خرما برای پدرش می برد رسول خدا دختر را صدا زده و خرماها را که دستهای آن حضرت را پر نمی‌کرد، از او گرفت و روی پارچه‌ای ریخت، سپس همه را برای غذای چاشت دعوت کرد ،تمام کسانی که مشغول حفر خندق بودند اطراف آن پارچه نشسته و شروع به خوردن کردند.
دختر بشیر می گوید: من ایستاده بودم و با کمال تعجب دیدم که همگی از آن خرما خوردند و رفتند و باز هم در آن پارچه خرما بود!

شاعر ترسو و شجاعت زن قهرمان

مردان در خارج شهر مشغول حفر خندق بودند، و در شهر بجز زنان، کودکان، پیرمردان و از کارافتادگان وجود نداشت. در این حال قبیله بنی قریظه تصمیم به خیانت گرفته بود و برخی از مردانشان برای  دستبرد به داخل شهر می‌آمدند. زنان و کودکان در قلعه حسان بن ثابت شاعر معروف جمع شده بودن ولی این شاعر جرات مبارزه با مرد یهودی را نداشت. صفیه دختر عبد المطلبعمه که ترس حسان را دید از قلعه بیرون رفت و با یک عمود (گرز) او را کشت.

اهمیت جنگ خندق (احتمال نابودی اسلام)

این نبرد سومین رویارویی مسلمانان و بت‌پرستان مکه و از نبردهای مهم تاریخ اسلام است. جنگ احزاب، چنانكه از نامش پيداست، نبردى بود كه در آن تمام قبائل و گروههاى مختلف دشمنان اسلام براى كوبيدن‏ اسلام متحد شده بودند. بعضى از مورخان نفرات سپاه‏ كفر را در اين جنگ بيش از ده هزار نفر نوشته ‏اند، در حالى كه تعداد مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمی‌كرد.

در این جنگ احتمال نابودی اسلام بسیار بالا بود به طوریکه رسول الله(ص) دست به دعا برمی‌دارد و می‌گوید: خداوندا! تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاده و اگر اینها از بین بروند، دیگر کسی باقی نمی‌ماند که تو را عبادت کند.

جنگ خندق در قرآن

در سوره احزاب آیات 8 تا 14 به این جنگ پرداخته شده است. 
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد نعمت‏ خدا را بر خويش يادآور شويد، در آن هنگام كه لشگرهاى(عظيمى) به سراغ شما آمدند، ولى ما باد و طوفان سخت و لشگريانى كه آنان را نمی‌ديديد بر آنها فرستاديم (و به اين وسيله آنها را در هم شكستيم) و خداوند به آنچه انجام می‌دهيد، بيناست. 

به خاطر بياوريد زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين شهر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را به ياد آوريد كه چشمهااز شدت وحشت‏خيره شده بود و جانها به لب رسيده بود و گمانهاى گوناگون به خدا می‌برديد!در آن هنگام مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند. 
به خاطر بياوريد زمانى را كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود، می‌گفتند خدا و پيامبرش جز وعده‏ هاى دروغين به ما نداده‏اند. 
نيز به خاطر بياوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند:اى اهل يثرب! (مردم مدينه) اينجا جاى توقف شما نيست،به خانه‏ هاى خود بازگرديد و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت می‌خواستند و می‌‏گفتند خانه‏ هاى ما بدون حفاظ است،در حالى كه بدون حفاظ نبود، آنها فقط می‌خواستند (از جنگ) فرار كنند! 

آنها چنان ترسيده بودند كه اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدينه بر آنان وارد می‌‏شدند و پيشنهاد بازگشت‏به سوى شرك به آنها مى‏كردند، می‌پذيرفتند و جز مدت كمى براى انتخاب اين راه درنگ نمی‌‏كردند. 

چگونه یک ضربه از عبادت انس و جن برتر می شود؟ 

پيامبر گرامى، فداكارى حضرت على را در آن روز چنين ارزيابى كرد: «ارزش ضربتى كه على در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جهانيان برتر است.» 

حال شاید این سوال برای عده ای مطرح شود که چگونه یک ضربه از عبادت انس و جن برتر می شود؟ 

كسانى كه از ريزه كاري‌هاى اين نبرد واوضاع رقتبار مسلمانان واز ترسى كه بر آنان در اثر غريدن قهرمان نامى قريش مستولى شده بود آگاهى كاملى ندارند وبه اصطلاح «دستى از دور بر آتش دارند» نمى‏توانند به ارزش واقعى نقش امام علی پی ببرند. كافى است كه بدانيم اگر حضرت على -عليه السلام به ميدان دشمن نرفته بود در هيچ يك از مسلمانان جرات مبارزه با دشمن متجاوز نبود، وبزرگترين ننگ براى يك ارتش مبارز اين است كه به نداى مبارز طلبى دشمن پاسخ مثبت ندهد وترس روح وروان سپاهيان را فرا گيرد. حتى اگر دشمن از نبرد صرف نظر مى‏كرد وپس از شكستن حلقه محاصره به زادگاه خود بازمى گشت، داغ اين عار، براى ابد بر پيشانى تاريخ دفاعى اسلام باقى مى‏ماند. 

اگر حضرت على - در اين نبرد شركت نمى‏كرد و يا كشته مى‏شد قريب به اتفاق سربازانى كه در دامنه كوه «سلع‏» گرداگرد پيامبر بودند واز غرشهاى قهرمان عرب مثل بيد مى‏لرزيدند، پا به فرار گذارده، از كوه سلع بالا رفته و می‌‏گريختند. چنانكه عين اين جريان در نبرد احد ونبرد حنين، كه سرگذشت آن در تاريخ منعكس است، رخ داد وجز چند نفر انگشت‏شمار كه در ميدان نبرد استقامت ورزيدند واز جان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دفاع كردند، همه پا به فرار گذاشتند و پيامبر را در ميدان تنها نهادند. 

اگر امام علی در اين مبارزه شكست مى‏خورد، نه تنها سربازانى كه در دامنه‏كوه سلع به زير پرچم اسلام ودر كنار پيامبر قرار داشتند فرار مى‏كردند، بلكه سربازان مراقبى كه در طول خط خندق در فاصله‏هاى كوتاهى موضع گرفته بودند، سنگرها را رها مى‏كردند و هر كدام به گوشه اى پناه مى‏بردند. 

اگر حضرت على در اين نبرد جلوی تجاوز قهرمانهاى قريش را نمى‏گرفت‏ يا در اين راه كشته مى‏شد، عبور سربازان دشمن از خط دفاعى خندق آسان وقطعى بود وسرانجام موج سپاه دشمن متوجه ستاد ارتش اسلام مى‏شد وتا آخرين نقطه ميدان مى‏تاختند ونتنيجه آن جز پيروزى شرك بر آيين توحيد وبسته شدن پرونده اسلام نبود. 

به همین جهت رسول اکرم به مناسبت اين اقدام بزرگ امام على در آن روز به وى فرمود: «اگر اين كار تو را امروز با اعمال جميع امت من مقايسه كنند، بر آنها برترى خواهد داشت; چرا كه با كشته شدن عمرو، خانه ‏اى از خانه‏ هاى مشركان نماند مگر آنكه ذلتى در آن داخل شد، و خانه ‏اى از خانه‏ هاى مسلمانان نماند مگر اينكه عزتى در آن وارد گشت‏»





انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.