حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان - مریم محمدی: علیاصغر شیرزادی متولد 1323، نویسنده و منتقدی است که برنده جایزه بیستسال ادبیات داستانی انقلاب فارسی شده است. داستانهایش از یک سادگی پیچیده در فهم ادبی پیروی میکنند.
او در تمامی آثار خود به دنبال انسان میگردد و شأن تلف شده او را فریاد میزند. از جمله آثار او میتوان به «غریبه و اقاقیا»، «هلال پنهان»، «نشسته در غبار»، «طبل آتش»، «دوان دوان میآیم» و... اشاره کرد. گفتگوی کوتاه ما را با او میخوانید:
آقای شیرزادی شما چرا نویسنده شدید؟
واقعیت این است که نوشتن من را انتخاب کرد نه من آن را. من در هنرستان صنعتی درس میخواندم، در محلهای در شهر شیراز. نوجوان که بودم رویای دریانورد شدن را داشتم. از طرفی کتابهای اکشن هم میخواندم و این باعث شده بود تا به سمت ورزش بوکس گرایش پیدا کنم. اما یه اتفاق و درگیری در محله و دیدن آن صحنه و نوشتن داستانی از آن و خواندن در کلاس درس، تمجید معلم را در پی داشت و هدایتگری من به سمت کتاب خواندن و نوشتن سوق داد. در واقع مدیون آن معلم هستم که در آن زمان این استعداد را در من کشف کرد و کتابهایی چون «دشمان» آنتوان چخوف و «خوشههای خشم» را برای من آورد.
اولین بار کی دست به قلم شدید و به چاپ رسید؟
در همان ایام نوجوانی بود که به اصرار آن معلم نازنین، 17 ساله بودم و داستانی را نوشتم برای شرکت در یک سابقه. آن داستان برگزیده شد و در سه شماره یک مجله ادبی به چاپ رسید. این شروع فعالیت من در عرصه نوشتن به شکل حرفهای بود.
اولین کتاب شما که به چاپ رسید با چه عنوانی و چه سالی بود؟
«نشسته در غبار» اولین کتاب من بود که در سال 1364 به انتشار رسید. البته قبل از انقلاب نوشته شده بود، منتهی فضای آن زمان این امکان را برای چاپ کتاب فراهم نکرد، تا اینکه پس از انقلاب اسلامی و تغییر رویکرد فرهنگی این کتاب چاپ شد.
شما علاوه بر کار نویسندگی، روزنامه نگر هم هستید. این روزنامهنگاری چه اثری را بر نوشتههای شما دارد؟
خب، نویسندگان بزرگ دنیا از جمله مارکز و همینگوی هم روزنامهنگار بودند، من فکر میکنم روزنامهنگار مؤلف که قدرت نویسندگی دارد، پس از مدتی راه خود را برای نوشتن پیدا میکند. میتواند استعداد خود را در مسیری که میخواهند هدایت کند و واقعیت را نه بازتولید که بازآفرینی کند. خوراک ذهنی را به مخاطب بدهد که آن را یک درجه بالا ببرد. از این رو احساس میکنم این تجربه روزنامهنگاری به من قدرت تحلیل وقایع را داد، به شکلی که توانستم زوایا و لایههای پنهانی جامعه را بشناسم و در کتابهای خودم آنها را مورد توجه قرار بدهم.
ارزیابی شما از نسل امروز و جوان نویسنده چیست؟
به نظرم ما با یک نسل متفاوتی در عرصه نویسندگی مواجه هستیم، نسلی که کولهبار پیشداوری روی شانههایشان نیست، با واقعیتهای زندگی به شکلی مستقل روبرو میشوند، نه خوشبین هستم و نه بدبین، بلکه واقعبین هستم و معتقدم این روند نویدبخش یک شکوفایی بزرگ است. البته اگر که دولت و سایر نهادهای فرهنگی برای آنها مانعتراشی نکنند و سرعت حرکت آنها را کند نکنند.
توصیهای هم برای این نویسندگان جوان دارید؟
باید بگویم برای یک نویسنده سؤالی قریحه و استعداد، برنامهریزی مستمر برای مطالعه لازم است. در کنار آن در جهت اصلاح هرچه بهتر و بیشتر ارتباط خود با جامعه قدم بردارند.
امروز یک مشکل بزرگ در عرصه فرهنگی جامعه ما، تیراژ پایین کتابها و سرانه پایین مطالعه است. شما چه تحلیلی از آنها دارید؟
به نظرم فکر کردن و نیاز به آن در جامعه تعطیل شده است.
لایههای کثیری از جامعه تنها به پول فکر میکنند و اگر زمانی خواندن و مطالعه ارزش محسوب میشد، الان دیگر اینطور نیست به دلیل همین کتاب نخواندن هم، خب تیراژ کتابها پایین میآید.
در مورد لزوم پژوهش قبل از نوشتن برای یک نویسنده چه نظری دارید؟
مسئله پژوهش قبل از نوشتن مسئله مهم و قابل توجهی است. نویسنده اگر موضوعی را خوب نشناسد و تجربه نکرده باشد، از شخصیتهای داستانیاش شناخت نداشته باشد، با چه ابزاری میتواند اثری را خلق کند.
با خیالپردازی!؟
بله میتواند اما اگر خیال پردازی هنرمندانه داشته باشد. مثلاً کتابی هست به اسم «نشان سرخ دلیری» شاهکار ادبی «استیون کرین». نویسنده این کتاب به طرز فوقالعادهای خیالپرداز بود. این کتاب یکی از آثار ادبی برجسته جهانی است که به نوعی شاهکار ادبیات جنگی است. کرین نویسندهای که اصلاً جنگ را ندیده بود و بوی باروت هم به او نخورده بود. اما چنان این کتاب را زیبا و اثرگذار نوشته بود که کسی باورش نمیشد او تجربه حضور در جنگ را نداشته باشد. اگر نویسندهها این خیالپردازی هنرمندانه را داشته باشند، بله میتوانند در نوشتن قصهها بدون پژوهش هم موفق باشند.
نظر شما در مورد ممیزی کتاب و شرایط آن در جامعه چیست؟
به شخصه معتقدم ممیزی را باید مبتنی بر عرف جامع قرار داد.جامعه را معیار دهیم، به جای مردم تصمیم نگیریم. بگذاریم آنها خود تشخیص بدهند که خوب و بد چیست. البته شرایط امروز ممیزی کتاب به نظرم نسبت به سالهای قبل ضابطهمندتر و بهتر شده و این نویدبخش اتفاقات مثبتی است.
به عنوان سؤال آخر، دیدگاه و نظر شما درمورد کلاسهای آموزش نویسندگی چیست؟
من به هیچ عنوان به کلاسهای آموزشی نویسندگی اعتقادی ندارم. برگزاری این کلاسها را با نگاهی تجاری و سودجویانه می دانم، با کارگاههای آموزشی موافقم، چراکه هدف در آنها فقط آموزش است و اساتید با تجربه در آن حاضر هستند. من بر لزوم آموزش برای نویسندههای جوان تأکید دارم اما آنها باید تکنیکهای داستاننویسی را در بستری درست و اصولی بیاموزند.
انتهای پیام/