دروغگویی در رفاه و پیام های غیرمستقیم در سختی
فؤاد إبراهیم، نویسنده و محقق سعودی در مقاله ای در این باره نوشت: این روزها هیچ کس بهتر از آل سعود نمی تواند آنان را درک کند، زیرا آداب و رسوم بسیار خاص و عجیب بر روابط خاندان سلطنتی حاکم است به این معنی که آنان در شرایطی که در رفاه هستند در دروغ گفتن به یکدیگر مهارت دارند و در سختی ها نیز استاد تبادل پیام های غیرمستقیم هستند.
ترس از سرنوشت مشترک چیزی است که آنان را به یکدیگر نزدیک می کند و میل به قدرت به هر شکلی، آنان را از هم جدا می کند و این بازی «خاص» بین خاندانی حاکم است که با وجود همه این عجایب، انتقال آسان قدرت در آن استثناء به شمار می آید.
در سرزمین سکوت، بیماری پادشاه خبری معمولی نیست زیرا عربستان رازهای زیادی را در مورد کشمکش طولانی بر سر قدرت بین خاندان حاکم در دل خود جا داده است.
در این میان در آخرین روز از سال 2014 و چند دقیقه پس از انتشار خبر انتقال پادشاه به بیمارستان پایگاه های اینترنتی و صفحات اجتماعی از خبرهای مربوط به وضعیت جسمانی پادشاه پر شد و فعال سعودی که با نام مجتهد معروف است، با افشای اخبار محرمانه، موضع گیری ها صفحه خود را خالی کرد و به این ترتیب آتش جنگ گمانه زنی را در فضای مجازی در خصوص سرنوشت پادشاه شعله ور ساخت.
بازار داغ شایعه فوت پادشاه
به هر حال این اولین بار نیست که جنگ شایعه ها با تیتر فوت پادشاه در عربستان شعله ور می شود ،زیرا در اواخر ماه مارس 2014 نیز شایعه های مشابهی منتشر شد مبنی بر اینکه پادشاه به دلیل ناتوانی در انجام وظایف از تخت سلطنت کناره گیری کرده و امیر سلمان به جای او نشسته است.
اما یک منبع مسئول نزدیک به پادشاه این خبر را تکذیب کرده و در واکنش به ناتوانی پادشاه در اداره امور کشور اعلام کرد: « ملک عبدالله همچنان با نهایت شایستگی و اقتدار قادر است سکان کشور را در دست داشته باشد».
شرایط تفویض اختیارات پادشاه در صورت ناتوانی موقت یا دائمی از انجام وظایف
باید یادآوری کرد که ماده 11 اساسنامه هیئت بعیت این است که در صورتی که این هیئت دلایل کافی در خصوص بیماری پادشاه و ناتوانی از انجام وظایف خود داشته باشد یک کمیته پزشکی را مامور تهیه گزارشی پزشکی میکند و چنانچه این گزارش نشان دهد که پادشاه به طور موقت قادر به انجام فعالیتهای خود نیست، هیئت مزبور صورت جلسه ای در اثبات این موضوع تهیه کرده و اختیارات پادشاه را به ولیعهد منتقل می کند اما در صورتی که گزارش پزشکی نشان دهد که ناتوانی پادشاه در انجام وظایف دائمی است، این هیئت بیعت با ولیعهد به عنوان پادشاه را خواستار می شود.
کاملا روشن است که سدیری ها به این ماده متوسل شده اند تا گروه حامی ملک عبدالله را بر این اساس به حل و فصل مجبور کنند که این هیئت بیعت است که مرجع مورد اجماع خاندان حاکم به شمار می آید نه دستورات پادشاه.
این در حالی است که هیئت بیعت در صورت فوت همزمان پادشاه و ولیعهد مرجع به شمار می آید و این اساسنامه در زمان حیات امیر سلمان یا همان ولیعهد سابق صادر شد.
امیر سلطان در اکتبر 2011 فوت کرد و به این ترتیب پادشاه براساس اساسنامه مارس 1992 اختیارات او را به جانشین او تفویض کرد به این معنی که چند نفر را به عنوان ولیعهد تعیین کرد از جمله اینکه در همان سال امیر نایف را به عنوان جانشین امیر سلطان به ولیعهدی انتخاب کرد و پس از فوت او در ژوئن 2012 بلافاصله امیر سلطان به ولیعهدی رسید.
این دو از سدیری ها بودند و به نظر امیر سلمان تصمیم پادشاه مبنی بر انتخاب آنان به ولیعهدی با اساسنامه هیئت بیعت تعارض نداشت اما سدیری ها اصرار دارند که این اساسنامه به عنوان مرجعی برای رویارویی با دیوان پادشاهی در نظر گرفته شود.
در اشاره ای گذرا باید یادآور شد که نقطه تلاقی بین اساسنامه هیت بیعیت و دستور ویژه پادشاه برای تعیین ولیعهد ولیعهد این است که بر اساس اساسنامه مزبور چنانچه پادشاه و ولیعهد به شکل موقت بیمار شوند، قدرت به هیئت بیعت منتقل می شود اما اگر دستور ویژه پادشاه ملاک قرار بگیرد قدرت به مقرن تفویض می شود و اینجاست که می توان پی برد چرا سدیری ها اصرار دارند معاینات پادشاه به بررسی توانایی ذهنی او محدود شده و مشخص شود آیا توانایی تکیه زدن بر تخت پادشاهی را دارد یا خیر و در نتیجه تصمیم گرفته شود که در قدرت بماند یا کناره گیری کند.
دیوان پادشاه راه سدیری ها برای امتیازگیری در شرایط کنونی را سد کرد
به هر حال بیانیه دیوان پادشاهی که چهار روز پیش صادر شد راه سدیریها را برای سوء استفاده از بیماری پادشاه و امتیاز گیری در این خصوص سد کرد به این معنی که این نخستین بار است که دیوان پادشاهی به صراحت و به سرعت از بیماری پادشاه و درمان او سخن می گوید و در متن بیانیه آن نیز اعلام شد ملک عبدالله به ذات الریه مبتلا است و به طور موقت برای تنفس از لوله تنفسی استفاده می شود و استفاده از آن نیز با موفقیت همراه بوده است.
و نکته قابل ملاحظه اینکه چندان ضرورتی نداشت که دیوان پادشاهی وضعیت ملک عبدالله را به شکل شفاف و علنی اعلام کند، زیرا وی در فوریه سال گذشته در حالی با باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا دیدار کرد که استفاده از لوله تنفسی کاملا مشخص و عیان بود، بدون اینکه این موضوع پیش از آن اعلام شود.
بنابراین در واقع بیانیه دیوان پادشاهی در مورد بیماری پادشاه و درمان او، برگه برنده دیگری را نیز از هیئت بیعت سلب کرد که مربوط به تشکیل کمیته پزشکی برای ارزیابی وضعیت ملک عبدالله بود تا بر اساس آن معلوم شود که آیا او قادر است در قدرت بماند یا خیر؟
به عبارت بهتر پافشاری بر انتشار اخبار مربوط به وضعیت پزشکی پادشاه در واقع یک اقدام و تدبیر پیشگیرانه بود، زیرا سدیریها در نظر داشتند اخبار دیگری را در این خصوص منتشر کنند، اما دیوان پادشاهی با صدور بیانیه در صدد برآمد جلوی شایعات را بگیرد و مهم تر از آن به رقیب خود یا همان سدیری ها این پیام را بدهد که بیماری پادشاه نیازمند کناره گیری او از قدرت نیست و وضعیت جسمانی او ثبات پیدا کرده است.
نکته قابل ملاحظه اینکه این بار جنگ شایعه پراکنی به طور علنی بین دربار پادشاهی و سدیری ها برملا و روشن شد که کسانی که از کناره گیری پادشاه و یا حتی مرگ او سخن می گویند، درواقع در گروه سدیری ها و از حامیان آنان هستند و در مقابل کسانی که تمام این اخبار را تکذیب می کنند از دیوان پادشاهی هستند و هدف روشن است: حل و فصل منصفانه با سدیریها و جلوگیری از وقوع هرگونه اتفاق نامعلوم.
سناریوهای انتقال قدرت در عربستان
اما می توان گفت که سناریوهای انتقال قدرت در عربستان محدود و معلوم به نظر می رسد و بدترین آن در زمان ملک سعود رخ داد هنگامی که خاندان حاکم به چند دسته تقسیم شدند و قدرت با توسل به زور و دخالت بیگانگان و از همه بیشتر آمریکایی ها به نفع فیصل تمام شد، تا جایی که روحانیون برای پایان دادن به این کشمکش به نفع فیصل وارد عمل شدند.
اما در مراحل دیگر احتمال کناره گیری از قدرت وارد نیست زیرا ملک فهد در سال 1982 به پادشاهی رسید و تا سال 2005 در قدرت بود تا اینکه در اثر سکته مغری توان ذهنی و جسمی خود را از دست داد و نتوانست وظایف مربوط به حکمرانی را در اختیار داشته باشد با این وجود تا آخرین روز زندگی همچنان پادشاه باقی ماند.
در شرایطی که اکنون ملک عبدالله در آن به سر می برد و با در نظر گرفتن نقشه کاملا دقیق برای فراهم کردن شرایط مناسب به قدرت رسیدن پسرش متعب و تعیین تعدادی از فرزندانش در پست های حساس مانند امیر مکه، ریاض و معاونت وزیر خارجه و همچنین نگرانی از اینکه در صورت فوت پادشاه سدیری ها تمام آنچه گروه حامی پادشاه رشته کرده اند، پنبه کنند، سه سناریو وجود دارد:
اول: باقی ماندن پادشاه در تخت سلطنت تا پایان عمر و سپس روند عملیات انتقال قدرت بر اساس سنت موجود.
در این سناریو قدرت گرفتن امیر متعب پس از امیر مقرن تضمین نشده است زیرا این موضوع جز اختیارات پادشاه آینده است و در اینجا شکی نیست که سلمان یا همان ولیعهد کنونی کسی را از میان حامیان پادشاه به عنوان نائب دوم انتخاب نخواهد کرد بلکه چه بسا شخص انتخابی او یکی از سدیری ها باشد.
دوم : کناره گیری پادشاه از سلطنت با این ضمانت که متعب ولی ولیعهد شود با همان شرایطی که در مورد مقرن لحاظ شده بود.
این سناریو قابل قبول و نجات دهنده به نظر می رسد، اما آنچه سدیری ها را در مورد پادشاهی مقرن و ولیعهدی متعب نگران می کند، این است که در این صورت شانس سدیری ها تقریبا از بین می رود.
سوم: در پیش گرفتن همان شیوه ای که قطر به کار گرفت یعنی کناره گیری پادشاه و ولیعهد و تعیین مقرن به عنوان پادشاه و متعب به عنوان ولیعهد و محمد بن نایف یا یک نفر دیگر از سدیری ها به عنوان معاون دوم .
اما کسانی که منتظر هستند قدرت از پادشاه بدون هیچ بهایی به سلمان منتقل شود، باید مدتها منتظر بمانند همچنین کسانی که به هیئت بیعت چشم امید دارند باید بدانند که انتظار آنان طولانی خواهد شد زیرا هدف پادشاه از تشکیل هیئت بیعت فقط به تاخیر انداختن تعیین معاون دوم برای خود بود، اما پس از معامله تقسیم قدرت بین او نایف هیئت بیعت درو اقع دور زده شد و نایف به عنوان معاون دوم و سپس ولیعهد انتخاب شد بدون اینکه به هیئت بیعت مراجعه شود.
تکاپوی سدیریها برای سرعت بخشیدن به انتقال قدرت
بی تردید سدیری ها در صدد هستند پیش از اینکه پادشاه سلامت خود را بازیابد، به روند انتقال سلطنت سرعت دهند، زیرا در صورت سلامتی پادشاه فرصت برای عزل و نصب های جدید فراهم می شود و به نظر می رسد چیزی که بیش از همه سدیری ها را نگران می کند، اقدام ملک عبدالله به صدور فرمان های غیرمنتظره باشد که در نهایت منجر به خروج سدیری ها از معادله قدرت شود و به این ترتیب روندی را که وی از سال ها پیش و با تضعیف آنان با استفاده از عزل و نصب ها آغاز کرد، تکمیل کند، از همین رو سدیری ها به ارائه پیشنهادهای مربوط به حل و فصل مشکلات به دیوان پادشاهی ادامه می دهند و بر معاینات پزشکی پادشاه اصرار دارند تا بر اساس آن تصمیم گیری شود.