به گزارش
خبرنگار سیاستخارجی باشگاه خبرنگاران باتوجه به اینکه در مقطع زمانی کنونی در منطقه غرب آسیا تحرکاتی ایجاد شده و جریانهایی با نام اسلام دست به جنایات هولناکی میزنند و تصاویری را میآفرینند که هر انسانی از دیدن آنها متاثر شده و در دنیایی از اندوه فرو میرود به طوری که در نهایت با این سوال مواجه میشود که ریشهی شکل گیری چنین اعمال و حرکتهایی چیست و در پشت پرده این اقدامات چه چیزی نهفته است؟ و برای توقف و جلوگیری از ظهور این جریانها چه کسانی و چگونه باید کمک کنند؟
بر همین مبنا و به ابتکار ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران اولین کنفرانس بین المللی جهان علیه خشونت و افراطی گری از سوی وزارت امور خارجه در آذرماه 1393 برگزار خواهد شد که در آن با دعوت از کشورهای مختلف دنیا به بررسی ریشههای شکل گیری خشونت در خاورمیانه، نقش همکاریها و سازمانهای بین المللی
، جایگاه آموزش، هنر و ادبیات در ترویج صلح و نفی خشونت و موضوعاتی دیگر از این قبیل در سطوح علمی و موشکافانه پرداخته خواهد شد.
در همین راستا ما نیز بر آن شدیم تا در گزارشهای مختلفی به بررسی شکل گیری مفهوم خشونت در منطقه غرب آسیا، جریانهای تکفیری و موضوعات مربوط به این معضل شکل گرفته در منطقه بپردازیم. پیرامون تحول مفهومی خشونت و ریشه های فکری جریانهای افراطی از قبیل داعش
میتوان چندین نظر را مورد قرار داد، اما در هر صورت کالبد شکافی خشونتهای گسترده دنیای امروز نشان از آن دارد که ریشه این خشونتها عاملی فراتر
از مسائل روحی و روانی یک فرد است بلکه این امر مشروعیت خود را از عقاید و
باورهایی میگیرد که ریشه در امری جمعی دارند و از باورهایی نشات میگیرد که هرگونه
خشونت عقیدتی را در این شکل امری مقدس میپندارد.
در این میان چالشها و نزاعهاي سياسي، عقيدتي و اجتماعي که به نام اسلام و مسلمانان به جهانیان القا میشود سبب شده است كه دهها پرسش در جامعه ديني به وجود آيد و گروهی تمامی تلاش خود را برای معرفی اسلام به عنوان دين خشونـت انجام دهند گروهی که خود را پرچمداران تسامح و صلحطلبی ميدانند در حالی که آنها در عمل خشن ترین رفتارها را در جوامع ضعیفتر بروز میدهند.
اما همانگونه که هر مفهومی در بسترهای متفاوت شکلی خاص به خود میگیرد، خشونت نیز در بستر زمانی و مکانی متفاوت ماهیت متفاوتی به خود گرفته است، همانگونه که خشونت در دنیای پیشامدرن و مدرن نیز ماهیت کاملا متفاوتی به خود گرفته است، به طوریکه این مفهوم در دنیای پیشامدرن ماهیت فیزیکی داشته اما در دنیای جدید ماهیتی تکنولوژیک یافته است .
این تحول مفهومی را در عملکرد گروه موسوم به داعش به خوبی مشاهده میکنیم، چرا که آنها در این مدت با ادامه جنگ نرم و حضور بسیار گسترده در رسانههای مجازی، سعی کردهاند موجی از وحشت را به راه انداخته و در ضمن آن، نیروهای جدیدی را برای عملیاتهای خود در منطقه جذب نماید.
اما بحث در رابطه با زمینه های سیاسی و اجتماعی شکلگیری جریانهای تکفیری به شکل خاص را میتوان از جهتی به بعد از فروپاشی شوروی و نظام دو قطبی که در جنگ سرد حاکم بود نسبت داد، طوری که تضاد آمریکا و شوروی سابق امروزه به شکلی دیگر از تضاد تبدیل شده است، اما نکتهای که ثابت مانده است این است که آمریکا در ادامه روندهای قبلی خود همچنان نیاز به دشمن جدید دارد چرا که این کشور برای حضور خود در منطقه خلیج فارس، غرب آسیا و همچنین دیگر کشورها نیاز به توجیه دارد.
این توجیه در دوران جنگ سرد براساس خطر صلح و خطر کمونیست صورت می گرفت اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این خطر برای آمریکا کمرنگ شد و روسیه تنها به جمهوریها و مشکلات همسایگان خود مشغول شد و در نهایت قدرت سیاسی و اقتصادی آن بسیار کمتر از قبل بود.
در این میان نکتهای که حائز اهمیت است این است که با وقوع چنین تغییراتی هیچ دشمنی بهتر از اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی برای ایالات متحده تا آن زمان وجود نداشته است، حتی جریانهای رادیکال اسلامی مانند طالبان از طرف آمریکا حمایت می شدند، اما از این دوران به بعد که دشمنی به نام شوروی وجود ندارد، خود اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی دشمن آمریکا شد؛
ایالات متحده برای توجیه مداخلات خود در کشورهای دیگر نیاز به بزرگ نمایی دشمن خود پیدا میکند، مسایلی مانند اسلام هراسی یا هلال شیعی مطرح شد، و همچنین جلب توجه افکار عمومی جهان پس از حادثه برجهای دو قلو در این کشور در راستای بزرگ جلوه دادن خطر اسلام سیاسی بود و بر این مبنا تلاش شد که اسلام به شکلی معرفی شود که دیگران از این دین بترسند.
به بیان دیگر باید بر این نظر صحه گذاشت که اگر کشوری مانند آمریکا صادقانه به دنبال از بین بردن تروریسم بود باید زمینههای به وجود آمدن گروه های اسلام گرای رادیکال را از بین میبرد نه اینکه به شکل صوری با آنها مبارزه کند.
"دیوید کرک پاتریک" نویسندهای که در بغداد مستقر است در این خصوص می نویسد: روشن است که مرام بی رحمی این گروه ریشه در فرقه وهابیت عربستان دارد که از قرن هیجدهم توسط سرکرده قبیله سعود بة نام محمدبن عبدالوهاب با برداشت و تفسیر تلخ و تند خود از اسلام، پایه و اساس دولت عربستان را تشکیل دادند.
در حال حاضر به رغم عدم تمایل عربستان سعودی تفکر وهابیت توسط خلیفه خود خوانده، ابوبکر البغدادی ریشه اعتقادی و رفتاری گروه تروریستی داعش را بوجود آورده است .باید این نکته را در نظر داشت که پرتعدادترین مبلغان اسلام در غرب، از طرف
عربستان سعودی تامین مالی می شوند، بنابراین نوع اسلامی که در مساجد اهل
سنت در کشورهای اروپایی و حتی آمریکا تبلیغ می شود، عمدتا اسلام سعودی است،
اسلامی که جذابیت زیادی ندارد و مبتنی بر یک قرائت خاص، یعنی قرائتی خاص از متون مقدس اسلامی است.
گروه تروریستی داعش اصول هدایتی خود را بطور روشن از جنبش وهابی اسلام اهل سنت می گیرند، آنها در مدارس خود از کتابهای وهابی عربستان سعودی استفاده می کنند، نوارهای ویدیویی نشان میدهد که این گروه در مناطق تحت اشغال خود چگونه از مطالب و دست نوشتههای وهابی استفاده میکنند.
مساله مهمی که در رابطه با این گروه مطرح است و می تواند مبنای همکاری منطقه ای و بین المللی برای مبارزه با چنین گروه هایی باشد، ارتکاب جنایت علیه صلح و امنیت بین المللی است که همچنان نیز ادامه دارد.
که در هر صورت اگر اقدامات این گروه تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی محسوب شود، چنانکه در حال حاضر مشاهده میشود، طبق ماده 39 منشور ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل، باید برای رفع آن اقدامات لازم از جمله اقدام نظامی صورت گیرد.
اما آیا اقداماتی که تا کنون صورت گرفته است و نمود آن به عنوان ائتلاف جهانی ضدداعش ظهور پیدا کرده است، توانسته به عنوان مانعی در برابر این گروه عمل کند؟
مسلما بدون وجود یک همگرایی جامع میان کشورهای نظام بین الملل و ضرورت دست یافتن به این نکته که برای نابودی چنین گروههایی به صورت ریشهای و واقع بینانه باید عمل کرد، هرگونه اقدامی به تنهایی منجر به شکست خواهد بود و حتی اگر در مقطعی موفق هم عمل کند، تنها رو بنا را از بین برده و لایه زیرین شکل گیری این گروهها و ریشهای که موجب پروراندن آنها شده است همچنان باقی خواهد ماند.
گزارش از سوگند سلیمانیانتهای پیام/