دفعات بعد که رفتیم نماز جمعه، دیدم آن حرفی که ابتدا زدم:"آن پیر مرد دیوانه است"، بهترین تعبیر برای وصف اوست. در عرف امروز ِ امُ القرای اسلام، هرکس دم از شهدا و شهادت به معنای حقیقی اش بزند، دیوانه است. این راهیان نور و ... خیلی خوب است، اما بازهم به درد یک همچنین دیوانگانی نمیخورد. چرا که ... ... ....

به گزارش خبرنگار وبگردي باشگاه خبرنگاران،مهند حامد آخرين پست وبلاگش را به نوشتن خاطراتي از حاجي بخشي ،پرداخته است.

 

اکنون که همگی دوستان در فضای خاطره گویی از حاج بخشی هستند، حقیر نیز سعی کردم از قافله راویان عقب نمانده و خاطره اولین دیدارم با حاج بخشی را بنگاشم:

 

منزلمان شهرری بود. حدودا 12سال سن داشتم که برای اولین بار بدون خانواده به همراه یکی از دوستانم، دو نفری و از شهرری به خیابان انقلاب و محل نماز جمعه رفتیم. از در دانشگاه تهران وارد شده و به سمت زمین چمن و محل اصلی اقامه نماز روانه شدیم. تقریبا اواسط خطبه اول بود. خطیب نماز جمعه آن هفته آقای هاشمی بود و مثل اینکه هنگامی که ایشان خطیب بودند، در تفتیش افراد دقت بیشتری به عمل می آمد. ما در صف تفتیش بودیم، که دیدیم صدای داد و بیداد می آید. من هم که جولان! رفتم جلو ببینم چه خبر است. دیدم یک پیرمرد با لباس پلنگی به همراه یک اسلحه میخواهد وارد زمین چمن شود، مسئولان نماز جمعه ایرادی نگرفتند، اما مثل اینکه محافظان آقای هاشمی اجازه ورود نمیدادند. بعد دوستم که در صف مانده بود تا نوبتمان از دست نرود،پرسید: چه شده بود؟ گفتم: یک پیرمرد دیوانه است...بنده خدا را اذیت کردند، داد میزند.

 

بعد از نماز جمعه دیدیم نخیر! آن پیرمرد، کم الکی نیست. به هنگام خروج از دانشگاه تهران و در طول مسیر، مدام صلوات های بلند میفرستاد. شادی روح امام/شادی روح شهدا/سلامتی رهبر ... همه به او سلام میکردند. از یک جوان که به او سلام کرده بود، پرسیدم: این حاجی کیه؟ ... : بهش میگن حاجی بخشی، از قدیمی های جنگِ. مدام میگفت:"ماشالله...حزب الله"(شعاری که خیلی دوست داشتنی است). تا همین امروز هم نمیدانستم اسمشان ذبیح الله است.

 

دفعات بعد که رفتیم نماز جمعه، دیدم آن حرفی که ابتدا زدم:"آن پیر مرد دیوانه است"، بهترین تعبیر برای وصف اوست. در عرف امروز ِ امُ القرای اسلام، هرکس دم از شهدا و شهادت به معنای حقیقی اش بزند، دیوانه است. این راهیان نور و ... خیلی خوب است، اما بازهم به درد یک همچنین دیوانگانی نمیخورد. چرا که ... ... ....
خیلی از جانبازان و رزمندگان را میشناسم که از وقتی کاروانهای راهیان نور، با این وضعیت و این تعداد کثیر به آنجا میروند، حاضر نشدند یک لحظه هم به آنجا بروند، و یا در ایامی که اینان هستند به آنجا بروند. نه اینکه کسانی که میروند آدم های بدی باشند، بلکه به این دلیل که عاقل اند و هنوز برای عاشق شدنشان خیلی راه است.

یک بنده خدایی را میشناختم، به نام حسن. فرزند شهید بود. چند سال پیش که گناهان کمتری داشتم و توفیق حاصل میشد زیاد به بهشت زهرا(س) می رفتم، در هر موقع از هفته و روز که می رفتم، یک دفعه حسن را میدیدم که در بین قبور شهدا راه میرود و نوحه میخواند. یک هیئت داشتند، خودش مداح بود، صاحب خانه و یکی از دوستانش که مانند خودش دیوانه بود، سینه میزدند؛ یعنی سه نفر! و چه چیزها که از همین مجلس 3-4نفره شان نقل نکرده اند...

و من و تو چه میفهمیم اینها چه میگویند، چه میکنند، دغدغه شان چیست و ...؟ اصلا همان بهتر هم که ندانیم چه خبر است، و قطعا هم نمیدانیم، چرا که اگر می دانستیم، خود نیز به این دیوانگی مبتلا میشدیم. مگر حاجی بخشی و حسن و امثالهم نظریات ماکس وبر و کارل مارکس را بلد بودند؟ مگر فرق بین سنت و مدرنیته را درک میکردند؟ نه، قطعا درک نکردند و اصلا نتوانستند بکنند. اما از هزارتا دانشجو بیشتر حقیقت را فهمیدند و بیشتر بصیرت داشتند، چرا که دیوانه اند دوست عزیز. هیچ تعلقی به این دنیا ندارند. با ظاهری بهم ریخته هستند که من و تو میگوییم، چقدر بد است که مؤمن آراسته نباشد! باید لباس های اتو زده به تن کنیم. لباسمان نباید خاکی شود. یک همچنین آدمهایی قطعا نمیتوانند انسانهای خاکی را بفهمند.

جوان امروزی ای که همه همّ و غمش این است که بتواند به زور مدرک بگیرد تا یک جایی استخدام شود، تمام سختی ها را تحمل میکند تا یک خانه بخرد و ازدواج کند و زندگی اش را روز به روز بهتر کند، قطعا نمیفهمد امثال حاج بخشی که تمام زندگی و زن و بچه شان را وقف انقلاب کردند، چه کسانی بودند...

به قول استاد حاج سعید قاسمی: عزیزم تو برو همون خزعبلاتت رو بخون، کاری به این کارا نداشته باش.

مرتبط:
- الان شهدا و جنگ و مناطق جنگی هم یک بازی جدیدی شده برای یک قشر خاص...خواهشم از این دوستان این است که شهدا را صرفا با گریه و ... یاد نکنند، فضای جبهه ها را با نعره های حاج بخشی هم یاد کنند که هنوز هم یادش اطمینان به قلوب مادر شهدا میداد.

- مجانین را دریابید. به خدا یک روزی خواهد رسید که آرزو میکنیم یک نفر از آنها زنده باشد تا بتوانیم فقط چند دقیقه با او صحبت کنیم. حاج منصور ارضی، سعید قاسمی، حسین یکتا، حسین الله کرم، حسین سازور، حاج فرج الله مرادی، اسماعیل کوثری و بقیه کسانی که خود بهتر از بنده میشناسید. این افراد را از دست ندهیم...

- عکس/ حاج بخشی در جبهه ها

- کوی او

پ . ن:

1. باید دست وحید جلیلی عزیز را بوسید که جشنواره عمار را با این عظمت و شکوه برگزار کرد. با ایجاد این جشنواره ای که یک نسل جدیدی از سینماگران وارد میدان میشوند، نمیدانم چه ثواب عظیمی برای این کارِ آقا وحید نوشته میشود. هنیئاً لَه. همینطور همکاران محترم ایشان، علی الخصوص برادر عزیز و دوست داشتنی، محمد حسین بدری ؛ اینها واقعا انسان هایی هستند، توانا و گمنام که با گمنامی خود حال میکنند.

 

* * *

ذات هستی دم چو بر آدم دمید ... گوش آدم صوت یـازهـرا شنید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.