شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
در يونان باستان، سقراط به دانش زيادش مشهور بود و احترامي والا داشت. روزي يکي از آشنايانش، آن فيلسوف بزرگ را ديد و گفت:«سقراط آيا مي داني من چه چيزي درباره دوستت شنيدم؟» سقراط جواب داد:«يک لحظه صبر کن، قبل از اين که چيزي به من بگويي، مايلم که از يک آزمون کوچک بگذري، اين آزمون، پالايش سه گانه نام دارد.» آشناي سقراط:«پالايش سه گانه؟»

سقراط:«درست است، قبل از اين که درباره دوستم حرفي بزني، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنيم و ببينيم که چه مي خواهي بگويي. اولين مرحله پالايش حقيقت است. آيا تو کاملا مطمئن هستي که آن چه درباره دوستم مي خواهي به من بگويي حقيقت است؟» آشناي سقراط:«نه، در واقع من فقط آن را شنيده ام و...» سقراط:«بسيار خوب، پس تو واقعا نمي داني که آن حقيقت دارد يا خير. حالا بيا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالايش خوبي. آيا آن چه که درباره دوستم مي خواهي به من بگويي، چيز خوبي است؟»

آشناي سقراط:«نه، برعکس...»

سقراط:«پس تو مي خواهي چيز بدي را درباره او بگويي، اما مطمئن هم نيستي که حقيقت داشته باشد. با اين وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کني، زيرا هنوز يک سوال ديگر باقي مانده است:مرحله پالايش سودمندي. آيا آن چه که درباره دوستم مي خواهي به من بگويي، براي من سودمند است؟»

آشناي سقراط:«نه، نه حقيقتا.»

سقراط نتيجه گيري کرد:«بسيار خوب، اگر آن چه که مي خواهي بگويي، نه حقيقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا مي خواهي به من بگويي؟»

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار