يکي از ملوک عرب رنجور بود و در حالت پيري اميد از زندگاني قطع کرده بود که سواري از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه به دولت پادشاه گشوديم و دشمنان اسير شدند و سپاه و رعيت آن طرف جملگي مطيع فرمان گشتند. پادشاه آه سردي کشيد و گفت: «اين مژده براي من نيست بلکه براي دشمنان من يعني وارثان مملکت است.»
گلستان سعدي
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید