شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
 درست هنگامي که همه مردم شهر، در يک بدهکاري به سر مي برند و هر کدام بر مبناي اعتبارشان زندگي را مي گذرانند؛ ناگهان، يک مرد بسيار ثروتمند وارد شهر مي شود. وارد تنها هتلي که در اين ساحل است مي شود، اسکناس 100 يورويي را روي پيشخوان هتل مي گذارد و براي بازديد اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا مي رود. صاحب هتل اسکناس 100 يورويي را برمي دارد و در اين فاصله مي رود و بدهي خودش را به قصاب مي پردازد. قصاب اسکناس 100 يورويي را برمي دارد و با عجله به مزرعه پرورش بوقلمون مي رود و بدهي خود را به مزرعه دار مي پردازد. مزرعه دار، اسکناس 100 يورويي را با شتاب براي پرداخت بدهي اش به تامين کننده خوراک بوقلمون و سوخت مي دهد.
تامين کننده سوخت و خوراک براي پرداخت بدهي خود اسکناس 100 يورويي را با شتاب به شهردار شهر که به او بدهکار بود مي دهد. شهردار هم اسکناس را با شتاب به هتل مي آورد زيرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگامي که دوست خودش را يک شب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرايه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد. حالا هتل دار اسکناس را روي پيشخوان گذاشته است. در اين هنگام فرد ثروتمند پس از بازديد اتاق هاي هتل برمي گردد و اسکناس 100 يورويي خود را برمي دارد و مي گويد از اتاق ها خوشش نيامده است و شهر را ترک مي کند در حالي که هيچ کس صاحب پول نشده و همه بدهي هاي خود را صاف کرده اند.

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار