به گزارش حوزه ادبیات
باشگاه خبرنگاران، بازیچهای که خاکها به هوا میدهد و چشمها را پر از گرد و غبار ناشی از مقابله دو ابر قدرت شعر فارسی همچون علیرضا قزوه و محمدرضا عبدالملکیان با یکدیگر میکند.
این شعر است که در پایان زخمی به عمق همه تاریخ خواهد خورد، شعری که خانهاش را از دست میدهد و در کشاکش یافتن منزلگاهی برای زدودن خستگی بیخانمانی روی به بیگانه میآورد، شعری که خرد میشود در گذر زمان تا به عنوان کودکی سر راهی بپذیرندش و در خانهشان جایش دهند.
گفتنی است، که خانهای جز کشورهای تشنه نصب کردن هویت شعر و شاعری فارسی زبانان برای کودک خسته پای ادبیات ما تصور نمیشود، للههایی مهربانتر از مادر که چون دیوی خونخوار زبان برگردن نازک بچه ادبیات میکشند.
للههایی که به مرور کودک ادبیات فارسی را به یغما برده و همچون نقشه جغرافیایی ایران، نقشه ادبی آن را هم خرد خرد میبرند، میخورند و آبی شیرینتر از شربت هم مینوشند.
در پایان باید گفت شعر فارسی نباید از برخوردهای فردی ما لطمه ببیند وگرنه همچون دخترکان فراری، به امید آیندهای روشن به سوی سراب دویده و در افق ناپدید خواهد شد.
نسرین خدایاری/
انتهای پیام/ اس