آمريكايي‌ها سال‌هاست كه خود را مدافع حقوق بشر معرفي مي‌كنند و جالب اينجاست كه همين داعيه داران اولين نقض كنندگان حقوق بشر و حريم انسان‌ها هستند.

به گزارش خبرنگار حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران، آمريكايي‌ها خود را ابرقدرت جهان مي‌دانند و اعتقاد دارند بر پايه اين تفكر مي‌توانند بهترين مدافع حقوق بشر باشند!

نكته جالب توجه اين كه سياستمدران اين كشور با طرح مباني حقوق بشر و صيانت از حقوق انسان‌ها به مقوله‌هايي ورود مي‌كنند كه هيچ ارتباطي به آنها ندارد.

يك روز به بهانه دفاع از حقوق مردم افغانستان وارد گود مي‌شوند، روز ديگر به عراق حمله مي‌كنند، زماني هم خود را وارد معركه جنگ‌هاي داخلي بحرين، سوريه و ... مي‌كنند كه مبادا حقوق بشر نقض نشود!

اما اين در حالي است كه دخالت‌هاي مكرر اين كشور سلطه جو نه تنها بويي از دفاع از حقوق بشر نمي‌دهد بلكه تجاوز و چپاول ملت‌ها در راس هرم فكري آمريكايي‌ها قرار دارد، چنانكه به گواه تاريخ اين كشور سلطه جو با طرح برده‌داري و تبعيض نژادي سياهپوستان اولين جرقه نقض حقوق بشر را روشن كرد.

**كلاغ سياه، اولين جرقه نقض حقوق بشر از سوي آمريكا


آمريکا سابقه‌اي طولاني و نهادينه شده از بدرفتاري و تبعيض عليه برخي اقليت‌ها به ويژه آفريقايي تبارها دارد و شمار زيادي از آمريکايي‌هاي آفريقايي تبار در ارتش خدمت مي‌کنند چرا كه براين باورند كه با اين کار مي‌توانند به جايگاهي رسيده و به عنوان شهروند درجه يک با آن‌ها رفتار شود.

در تاریخ تبعیض نژادی در آمریکا علیه سیاهپوستان کلمه "جیم کرو " که همان اصطلاح "کلاغ سیاه" است، برای تحقیر آنان بکار گرفته می‌شد. اما اين نظام تبعيض نژادي در آمريكا چطور شكل گرفت؟‌ در سال 2004 ميلادي، آمریکایی‌های آفریقایی تبار به دلايل غير قابل قبول از حقوق خود محروم شدند و بخش بزرگی از فروپاشی اخیر خانواده‌های سیاهپوست آمریکایی به علت حبس شدن جمعی از پدران آنهاست.
 
اکثریت زندانيان در شهرها را سیاهپوستان آمریکایی تبار تشكيل مي‌دهند و از آنجا که به آن‌ها برچسب جنایتکار زده شده، از بیشترین حقوق‌های شهروندی محروم هستند.

وضعیت، طبقه و جایگاه اين افراد به طور دائم رو به تنزل است كه در اين راستا آنان را از حق رای محروم کرده‌ و به طور خودکار از اینکه در دادگاه همانند دیگر شهروندان انتخاب شوند کنار گذاشته شدند.

از لحاظ قانونی نيز آن‌ها در اشتغال، مسکن، دسترسی به آموزش و پرورش، و منافع عمومی و تبعیض نژادی با مشكلات فراواني دست و پنجه نرم مي‌كنند و بي عدالتي و تبعيض عليه سياهان آمريکا ريشه اصلي کشتار اخير در پايگاه نيروي دريايي واشنگتن است.

**آمريكا علاوه بر تبعيض نژادي در برده‌داری هم يد طولا دارد!


«یکشنبه سیاه» واقعه‌ای بود که در سال ۱۹۶۵ در آلاباما اتفاق افتاد، هنگامی که «مساله نژاد سیاه» با تعارضات اقتصادی نژاد سفید گره خورد، پدیده‌ای به نام «تعارضات نژادی» در جامعه آمریکا شکل گرفت که تا کنون نیز ادامه دارد.

در این تعارضات اگرچه سیاهان موضوع اصلی بودند، اما هدف اصلی را تشکیل نمی‌دادند و به عبارت دیگر، به استثنای تعداد اندکی از روشنفکران و کشیشان نیوانگلندی که نظام برده‌داری را مغایر اخلاق اجتماعی و عدالت الهی تعبیر می‌کردند، دیگر مخالفین برده‌داری به دنبال اهداف و منافع اقتصادی بودند.

تفاوت زندگی اقتصادی شمال و جنوب آمریکا در نیمه نخست قرن نوزدهم، جامعه آمریکا را به دو گروه متخاصم تبدیل کرد، شمال به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود هرگز نتوانست مزارع بزرگ و وسیع جنوب را بوجود آورد در حالیکه ثروت در جنوب حاصل میلیون‌ها هکتار زمین کشاورزی بود که صدها هزار برده سیاهپوست در بدترین شرایط انسانی به کشت توتون و پنبه مشغول بودند.

شمالی‌های صنعت گر و تاجر، سیاهپوستان را افرادی دست و پا گیر و زائد تلقی می‌کردند و از آنجا که حرکت سریع تمدن غرب، برتری جامعه صنعتی بر جامعه کشاورزی را در سال‌های نخستین قرن ۱۹ به اثبات رسانده بود، اختلاف میان شمال صنعتی با جنوب کشاورزی سرانجام با یک جنگ خونین چهار ساله حل و فصل شد.

اما همزمان با پایان جنگ داخلی آمریکا و آزادی میلیون‌ها برده رهایی یافته از نظام برده‌داری، جامعه آمریکا وارد نبرد بی‌وقفه نژادی شد كه در یک سوی این نبرد، سفیدپوستان جنوب بودند که در جریان جنگ داخلی، تمام ثروت و امتیازات اشرافی خود را از دست داده بودند و می‌بایست با بردگان سابق خود همانند انسان‌های برابر رفتار کنند و در سوی دیگر سیاهپوستان می‌خواستند حقوق تضییع شده خود و اجداشان را در کوتاه‌ترین زمان ممکن طلب کنند.

بدیهی است؛ چنین فضای آشفته‌ای، رابطه میان نژاد سفید و سیاه را بیش از پیش تخریب کرد و برخی از بردگان سابق راه سرزمین‌های وسیع غرب را که هنوز به تصرف کامل در نیامده بود، در پیش گرفتند و زندگی جدیدی را برای خود و فرزندانشان بوجود آوردند.

اما میلیون‌ها سیاه فقیر که هنوز به اربابان سابق خود وابسته بودند در جنوب باقی‌ ماندند و با مشکلات عدیده از جمله فقر، بیکار و نژاد پرستی مواجه شدند.

دولت فدرال برای حل معضل برده داری، اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا قانون اساسی را در سال ۱۸۶۵ به تصویب رساند كه براساس این اصلاحیه «بردگی و کار اجباری جز به عنوان مجازات جرمی که شخص، طبق مقررات به آن محکوم شده باشد، در ایالات متحده یا هر مکان دیگری در حوزه قضایی آنها» ممنوع شد.

این قانون سه سال بعد با اعطای حق شهروندی به کلیه اتباع ایالات متحده آمریکا فارغ از نژاد و رنگ پوست بر اساس اصلاحیه چهاردم قانون اساسی، تکمیل شد.

**برده‌داري در عصر جدید همچنان ادامه دارد


تا یک قرن بعد، میلیون‌ها سیاهپوست آمریکایی در فقر و تنگدستی گرفتار بودند و بسیاری از کارفرمایان در جنوب علاقه‌ای نداشتند که سیاهان را به کار بگمارند.

وضعیت تحصیلی و آموزشی سیاهان نیز در شرایط اسفناکی قرار داشت، تا زمان القای برده‌داری، سواد خواندن و نوشتن برای برده‌ها جرم غیر قابل بخششی بود.

بعد از القای برده‌داری نیز سیاهپوستان فقیر قادر نبودند که کودکان خود را در مدارس ثبت نام نمایند و آن دسته از کودکان سیاه که از شانس بیشتری برخوردار بودند، مجبور بودند در مدارسی جدا از سفید پوستان تحصیل کنند.

سیاهان در حالی با این مشکلات دست به گریبان بودند که گروهی از نژادپرستان متعصب سفید پوست با تشکیل جوخه‌های مرگ به نام کوکلاکس کلان سیاهان را هدف حملات خود قرار می‌دادند.

این افراد به بردگان سابق حمله می‌کردند، اموال ناچیزشان را غارت می‌کردند و به شکل دلخراشی آنان را به قتل می‌رساندند و شیوه شکنجه سیاهپوستان نیز به شکل «لینچ کردن» بود که آنان را قطعه قطعه و یا زنده زنده می‌سوزاندند. این اقدامات ضد انسانیِ متعصبین سفید پوست با بی‌تفاوتی حکومت فدرال، پلیس و دستگاه قضایی همراه بود و اين موارد گوياي شالوده سخيف فكري آمريكايي‌ها براي صيانت از حقوق انسان‌هاست!!!!

اما مدعيان دفاع از حقوق بشر و آزادي در برابر "كلاغ سياه" پاسخي دارند؟

آمريكايي‌ها به عنوان يك كشور به اصطلاح مدافع حقوق بشر، در عرصه‌هاي مختلف سياسي و حقوقي با پايمال كردن حقوق ديگر كشورها خواهان دستيابي به قدرت برتر هستند و اين مهم را از طريق ناديده گرفتن اصولي كه خود مدعي آن است پيگيري مي‌كنند.

گر چه اوباما سیاهپوست و آفریقایی تبار است، اما با به قدرت رسیدن وی این انتظار وجود داشت که جایگاه قاره سیاه  در سیاست خارجی آمریکا دستخوش تحولات گسترده باشد كه با اين حال رؤسای جمهور پیشین آمريكا از جمله کلینتون و جورج بوش توجه بیشتری به کشورهای آفریقایی داشته‌اند.

راستي وقت آن نرسيده كه آمريكايي‌ها در سياست‌هاي حقوق بشري خود تجديد نظر كنند؟ وقت آن نرسيده كه به نام آزادي و دموكراسي دست از دخالت وتجاوز ساير ملت‌ها بكشند؟ راستي چه كسي در اين زمينه پاسخي صريح و قاطع در عرصه جهاني دارد تا ابهامات حقوق بشري آمريكا را روشن كند؟ قطعا جامعه جهاني منتظر است...

انتهاي پيام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار