مجسمه معروف آزادي در نيويورك، سمبلی نشأت گرفته از فرهنگ اومانيستی به جامانده از يونان باستان، نمادی برای رویای آمریکایی است و برای بسیاری از مهاجران در بدو ورود؛ این مجسمه تصویری از آمال و آرزوهایی است که با آرزوی دست یافتن به آنها وارد این سرزمین شدهاند.
در این گزارش قصد داریم با بررسی ابعاد و زوایای مختلف مشکلات موجود در آمریکا از جمله فاصله درآمدی بین طبقات پایین و بالا، تبعیض نژادی، امید به زندگی، ناامنی و خشونت و هزینه درمان نشان دهیم تا چه اندزه اقشار مختلف مردم آمریکا از جمله سیاه پوستان و مهاجران عمدتاً غیراروپایی از این رویا بهره بردهاند.
رویای آمریکایی کابوس اقشار اجتماعی
در رویای آمریکایی به توزیع برابر ثروتها و فرصتها تاکید شده بود اما افراد بسیار غنی در چند دهه گذشته به ثروت بیشتری دست یافتند، درحالیکه بیشتر آمریکاییها رشد چندانی در درآمدهایشان مشاهده نکردند.
هفته نامه نیوزویک در مقالهای با عنوان "رویای آمریکایی کابوس اقشار اجتماعی" به این موضوع پرداخته است. این هفتهنامه با اشاره به مسئله نابرابریهای موجود در این کشور مینویسد "حقیقت آن است که درآمد 1 درصد جمعیت آمریکا 30 برابر بیشتر از متوسط درآمد افراد دیگر است به عبارت دقیقتر، 1 درصد جمعیت آمریکا 35 درصد درآمد خالص و 42 درصد سرمایه مالی آمریکا را به خود اختصاص دادهاند و حال باید گفت که آیا در دیگر کشورهای توسعه یافته جهان 1 درصد جمعیت، چنین سرمایه مالی هنگفتی دارد ؟"
مطالعه یک موسسه تحقیقاتی آلمانی نشان میدهد 42 درصد از افرادی که در دهکهای پایین اجتماعی آمريکا متولد میشوند تا پایان عمر بدون هیچگونه پیشرفتی در آن دهک زندگی میکنند، در حالی که این رقم در انگليس 30 درصد و در فنلاند 28 درصد است.
از هر 13 نفری که در آمریکا در دهکهای پایین متولد میشوند یک نفر شانس ارتقاء منزلت اجتماعی را دارد در حالی که در فنلاند از هر 8 نفر یک نفر موفق به ارتقاء سطح زندگ میشود. طبیعی است که موفقیت و شکست فرد در هر زمینهای فارغ از توانایی و استعداد فردی او به موقعیت اجتماعی فرد بستگی دارد.
نخبگان فکری جامعه آمریکا که قدرت و ثروت را به انحصار خود در آوردهاند اجازه ورود اقشار ضعیف را به این گروه نداده و مسائل کلان جامعه در دست آنان باقی میماند و در نهایت به دلیل ازدواجهای هم سطح و همتراز به نسل برآمده از آنان منتقل میشود.
"هفتهنامه نیوزویک" در ادامه این گزارش با اشاره به یکی از مناطق آمریکا مینویسد "کمی آن طرفتر در نقاطی همچون فیشتاون "Fishtown" اکثر افراد تحصیلات زیر دیپلم دارند، تعداد کثیری از کودکان در کنار مادرشان که تنها سرپرست خانواده هستند زندگی میکنند.
فساد اخلاقی در چنین مناطقی بسیار زیاد است و مردان بدلیل بیکاری فاقد هرگونه درآمد هستند. آمار جرائم و به تبع آن حبس و تعزیر بسیار بالاست. مشکلاتی که قبلا فقط مختص سیاهپوستان آفریقایی تبار بود امروز در محلات فقیر نشین سفید پوستان نیزبه چشم میخورد.
روياي "مارتينلوترکينگ" و "سياهپوستان آمريکايي" چه شد؟
همانطو که در ابتدا اشاره شد در رویای آمریکایی رنگ، نژاد و جنسیت امتیاز تلقی نمیشد ولی با گذشت سالها از سخنراني معروف "مارتين لوتر کينگ" با عنوان "رویایی دارم"، سياهپوستان آمريکا همچنان به دلیل سیاستهای نژادپرستانه دولت این کشور، در محدودیت و محرومیت به سر میبرند.
مطالعات دانشگاه برنیس از شکاف عمیق
در آمدی بین سفیدپوستان و سیاهپوستان
حکایت دارد. دکتر توماسشاپیرو مدیر این مطالعات معتقد است
شکاف در آمدی رو به افزایش، آسیبها
و تبعات جدی برای جامعه سیاهپوستان در پی خواهد داشت. نتایج مطالعه بر روی
1700 خانوار نشان داد که شکاف
درآمدی نژادی از سال 1984 تا سال 2009 سه برابر شده و از 85 هزار دلار به 236 هزار
دلار رسیده است.
در طول این 25 سال میانگین در آمد خانوادههای سفید پوست بیش از 265 هزار دلار در سال بوده و این رقم در خانوادههای سیاه پوست تنها 28 هزار دلار در يک سال بوده است.
دکتر توماس در تحلیل این یافتهها میگوید "این اختلاف درآمدی از توزیع نابرابر فرصتها خبر میدهد و نسلهای آتی جامعه سیاهپوست خواه ناخواه با این بی عدالتی اقتصادی مواجه خواهند شد" وی پنج عامل عمده یعنی مالکیت مسکن، متوسط درآمد خانودگی، امنیت شغلی، تحصیلات دانشگاهی و حمایتهای مالی خانوادهها را در این شکاف درآمدی دخیل میداند، عواملی که تاثیرات مستمر آن برای همیشه در نسلهای آتی نیز وجود خواهد داشت.
بیکاری یکي دیگر از عوامل تاثیر گذار
بر میزان سرمایه مالی جامعه سیاهپوستان است. نرخ بیکاری در بین سفید پوستان 7درصد
است و این رقم در جمعیت سیاهپوستان نزدیک
به دو برابر یعنی 13.8 درصد است.
رشد فاصله طبقاتی در ميان جامعه آمريکا
جوزف استیگلیتز در گفتوگو با اشپیگل، استدلال میکند چگونه نابرابری در ثروت، فاصله طبقاتی در آمریکا را افزایش ميدهد.
دانشگاه کلمبیا؛ جایی که فقر و غنا بیشتر از بسیاری جاهای دیگر نیویورک، هم جوار یکدیگرند. این دانشگاه، جایی است که جوزف استیگلیتز برنده نوبل اقتصاد 2001 در آنجا مشغول به کار است. وی سالهای زیادی را صرف بررسی نابرابری اجتماعی کرده است.
او میگوید" در دهههای اخیر، نابرابریِ درآمد و ثروت به شدت در این کشور رشد کردهاند: در 2011، شش وارث امپراتوری وال مارت تقریباً بر 70 میلیارد دلار ثروت حاکم بودند که معادل ثروت 30 درصد جمعيت پایینی جامعه آمریکا است".
والمارت شرکت خردهفروشی آمریکایی است، که دارای بزرگترین شبکه فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی، سوپر مارکتها و هایپرمارکتها در جهان میباشد.
روزنامه "نیویورک تایمز" درباره شکاف طبقاتی مینویسد "از سال 1980 به بعد خانوادههای ثروتمند سهم بیشتری از درآمد کل آمریکا را به خود اختصاص دادهاند". این روزنامه با اشاره به نتایج تحقیقات اقتصاددانان دانشگاه برکلی میافزاید "42 درصد سرمایه مالی آمریکا در تملک 1 درصد از مردم این کشور است".
امید به
زندگی چندان اميدوار کننده نيست
آمریکا از نظر امید به زندگی در رده هشتم جهان قرار دارد و این آمار در حالی منتشر میشود که نرخ اعتیاد، تصادفات جادهای، قتل، خودکشی و تبعیضهای نژادی و قومی به حساب نمیآیند.
نتایج یک تحقیق جدید در "دانشگاه ویسکونسین" نشان میدهد که امید به زندگی در آمریکا بخصوص در ميان زنان با کاهش مواجه بوده است. دلایل اصلی کاهش امید به زندگی گرایش به مصرف دخانیات، چاقی، استرس، بیماريهای قلبی، وضعیت نامطلوب آموزشی اعلام شده است.
در حالت عادی زنان از مردان بیشتر عمر میکنند ولی این روند در آمریکا در حال تغییر است. مسئلهای که کارشناسان حوزه سلامت هم از آن بهت زده شدهاند.
بر اساس گزارش مرکز کنترل بیماري آمریکا این روند از 1980 شروع شده و در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است.
از هر 100 آمریکایی 89 نفر سلاح گرم باخود حمل میکنند
بر اساس گزارش "دادگاه فدرال آمریکا" در سال 2011، 6 میلیون نفر در جرائم خشونت بار شرکت داشتهاند و اموال 17 میلیون نفر به سرقت رفته است. بیشترین آمار پروندههای قضایی در ارتباط با توهین به شهروندان بوده است که رشد 22 درصدی داشته است.
آمار قتل در آمریکا به علت حمل سلاح بسیار بالا است. از هر 100 آمریکایی 89 نفر سلاح گرم باخود حمل میکنند.
سالانه صدها نفر در آمریکا در خشونتهای مرتبط با سلاح گرم جان خود را از دست میدهند.
اخیرا موجی از خشونت با اسلحه در آمریکا به راه افتاده است که تا کنون قربانیان زیادی گرفته است. در یکی از مرگبارترین این حوادث در تیراندازی فردی در یک مدرسه ابتدایی در ایالت کنتیکت، بیست و شش نفر که بیست نفر از آنها کودکان خردسال بودند، به قتل رسیدند. چند ماه پیش هم فردی مسلح در سینمای آئرو کلو 12 نفر را به ضرب گلوله به قتل رساند. گرچه این کشتارها اولین اتفاق در نوع خود نبودند ولی خشونتهای تراژدیک این چنینی امنیت شهروندان آمریکا را به شدت به مخاطره انداخته است.
ناگفته نماند جنگهای خانمان سوز آمریکا در عراق و افغانستان که به بهانه مبارزه با تروریسم و یافتن سلاحهای کشتار جمعی شکل گرفته است جز ناامنی چیز دیگری به این کشورها به ارمغان نیاورده است.
سالانه صد هزار نفر در آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. نتایج تحقیقات مرکز کنترل بیماری آمریکا در سال 2010 نشان میدهد تقریبا یک پنجم زنان آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار ميگیرند. 80 در صد از این زنان تجاوز جنسی را در سنین زیر 25 تجربه میکنند.
اپیدمی سو استفاده جنسی در ارتش آمریکا بیشتر نمود دارد. طبق گزارش وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون 3374 مورد تجاوز جنسی در سال گذشته در آمریکا رخ داده است که افزایش 6 درصدی را نسبت به سال گذشته نشان میدهد. این گزارش پس از آن منتشر شد که «جف کروسینسکی» رئیس پیشگیری از تجاوز جنسی نیروی هوایی آمریکا افسر نیروی هوایی به اتهام تجاوز جنسی دستگیر شد.
از هر 5 نفر در آمریکا 1 نفر قربانی جرائم مختلف میشود. در آمریکا سالانه 12 میلیون فقره جرم گزارش میشود در حالی که آمار جرم در هیچ کشوری از 6 میلیون فراتر نمیرود.
بیشترین تعداد زندانها مربوط به آمریکا است. این کشور 5 درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد ولی 25 درصد از کل جمعیت زندانیان در جهان در آمریکا محبوس هستند.
سالانه 1.2 میلیون فقره سرقت خود رو در آمریکا اتفاق میافتد و این در حالی است 1 میلیون نفر در استخدام پلیس هستند.
از هر 5 نوجوان 1 نفر به خود کشی فکر کرده است
به مدت سه دهه بعد از جنگ جهانی دوم، اکثر مردم امریکا به این سئوال که « آیا زندگی فرزندتان بهتر از شما خواهد بود؟ مبنای پاسخ مثبت به این سوال در "رویای آمریکایی" نهفته بود. اما بعد از 11 سال مطالعه مرکز کنترل بیماری در آمریکا CDC آمار تکان دهندهای درباره میزان خودکشی در این کشور ارائه کرده است. در گزارش این موسسه آمده است "تعداد افرادی که با دست خود به زندگی خود خاتمه میدهند 3026 نفر از کشته شدگان تصادفات رانندگی بیشتر است".
آمار خودکشیها در بین نوجوانان بیش از دیگر سنین است. روزنامه دیلی نیوز در گزارشی مینویسد در آمریکا از هر 5 نوجوان 1 نفر به خودکشی فکر کرده است و از 12 نوجوان یک نفر دست به خود کشی ناموفق زده است. در این میان بیشترین آمار به نوجوانان دختر اسپانیایی تبار با 13.5 درصد و کمترین آمار مربوط به پسران سفید پوست 4.5 درصد بوده است.
روي هم رفته آمار خودکشی ها از 6.3 درصد در سال 2009 به 7.3 درصد در سال 2011 رسیده است. جامعهای که در آن فرد دچار افسردگی باشد و حتی به خود کشی فکر کند نمیتوان آنرا سرزمین فرصتها و روياها نامید.
هزینه درمان
هزینه درمان در آمریکا بیش از اندازه گران است. آمار و اطلاعات دهههای مختلف نشان میدهد که
هزینه درمان در آمریکا از همه جای دنیا بیشتر است. گزارش اخیر فدراسیون
بین المللی برنامههای سلامت با مقایسه
هزینه درمان آمریکا با 11 کشور دیگر جهان این موضوع را به وضوح نشان میدهد. هزینه بیمارستانی یک زایمان طبیعی در آمریکا بطور متوسط
9 هزار و 755 دلار است و در بعضی
جاها به 16653 دلار نیز میرسد. این رقم در کشور آرژانتین 1 هزارو 188 دلار و
در فرانسه 3 هزار و 541 دلار است.
هزینه جراحی گرفتگی عروق قلبی که برای ادامه حیات باید صورت بگیرد بطور متوسط در آمریکا 73 هزار 420 دلار است و به 150 هزارو 550 دلار هم میرسد. این مبلغ در کشوری مثل آرژانتین 8هز ارو 882 دلار است. هزینه این جراحی در آمریکا در مقایسه با استرلیا که دومین کشور به لحاظ هزینه جراحی قلبي در جهان است اختلاف 30 هزار دلاری را نشان میدهد.
هزینه یک روز بستری در بیمارستانهای آمریکا هزينه 4 هزار و 287 دلار است این رقم 10برابر بیشتر از بیمارستانهای آرژانتين است
و در نهایت نرخ ويزیت پزشکان در آمریکا بین 95 تا 176 دلار است این رقم در کشور آرژانتین 10 دلار و در شیلی که از
نظر نرخ ویزیت پزشکی در جایگاه دوم قرار
دارد 38 دلار است.
حال باید گفت که این همه هزینه درمان چه تاثیری در زندگی مردم آمریکا دارد؟
نمودار زیر نشان
میدهد بیش از 17 درصد
تولید ناخالص داخلی صرف هزینه درمان میشود.
با نگاهی به یافتههای فوق میتوان گفت آمریکایی که از آن بعنوان "سرزمین روياها" یاد میشود سرزمینی که در آن فرصت بروز استعدادها در همه زمینهها برای همه فراهم است بعلت شکاف عمیق طبقاتی و افزایش هزینههای مختلف زندگی دیگر مکانی برای تحقق رویاها نیست و آن دسته از ساکنان این سرزمین که قربانی سیاستهای نژاد پرستانه و تبعیض آلود جمعیت اندک حاکم بر قدرت وثروت شدهاند در آرزوی رسیدن به این رویاها آنرا برای همیشه در اذهان و افکار خود حفظ خواهند کرد.
حقیقت این است که رویای آمریکایی صرفا برای مشتی از کسانی وجود دارد که در راس هرم جامعه جای دارند و با هزینه کارگران و کارکنان، به ثروتی افسانهای دست یافتهاند و برای سایرین رویای امریکایی افسانهای بیش نیست.