ظريفي پير شده بود، چنانکه بي عصا و مددکاري راه نمي توانست رفت.جواني بر سبيل ظرافت او را گفت: به سني رسيده اي که بدترين و پايين ترين زمان عمر است بلاي جان مردم شدي. گفت: اميد مي دارم که تو به اين سن نرسي تا به محنت نيفتي و بلاي جان مردم نشوي.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید