یک تعبیر از سحر ساحران این است که سحر تبلیغات باطل و فریبنده ای است که با شیوه های شست وشوی مغزی می کوشد مردم را به جانبی در جهت مصالح و منافع گروهی خاص بکشاند.
برتر و بیشتر از آن در قونیه مستی سر برآورد و چنان شور و عربده و رقص و سماعی برانگیخت که تا امروز همچنان در جهان مایۀ شور و نشاط و بینش و معرفت است.
یک تعبیر دیگر از معجزه، کلام روشن الهی است که می تواند هزاران هزار کفر را به یکدم ببلعد و در خود محو کند چنانکه در مثنوی آمده است:
مصطفی را وعده داد الطاف حق گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزت را حافظم بیش و کم را ز قرآن رافضم
ای رسول ما تو جادو نیستی صادقی هم خرقۀ موسیستی
هست قرآن مر تو را همچون عصا کفرها را بردرد چون اژدها
مولانا در تعبیر بلعیدنّ عصای موسی مارها و افعی ها را گوید:
امید از حق نباید بریدن ... مگو که کژیهاکردم،
تو راستی پیش گیر، هیچ کژی نماند.
راستی همچون عصای موساست و آن کژیها همچون سحرهاست
چون راستی بیاید همه را بخورد.
فیه ما فیه
بنگر این تیشه به دست کیست خوش تسلیم شو
چون گره مستیز با تیشه، که «نحن الغالبون»
دیوان شمس
نحن الغالبون یعنی غلبه با ماست (از زبان فرعونیان). این عبارت در متن آیۀ فوق آمده است.
مقصود مولانا از این تعبیر این است که فرعون از غرور چون گره از چوب سر برآورده در برابر تیشۀ باغبان مقاومت می کند و نمی داند که بالأخره مغلوب خواهد شد و فرو خواهد افتاد.