مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،داشت صبح مي شد. از ديشب که عمليات شروع شده بود و خاکريز را گرفته بوديم، با دوستم سنگر درست مي کرديم. بسيجي نوجواني آمد و گفت: «اخوي، من تا حالا نگهباني مي دادم، مي شه توي سنگر شما نماز بخونم؟» به دوستم آرام گفتم: «ببين، از اين آدم هاي فرصت طلبه. مي خواد سنگر ما رو صاحب بشه.» آرام زد به پهلويم و به نوجوان گفت: «خواهش مي کنم بفرماييد.» از سنگر آمديم بيرون و رفتيم وضو بگيريم. صداي سوت خمپاره آمد، سنگر، بسيجي نوجوان!! دوستم مي گفت: «هم خيلي فرصت طلب بود هم سنگر ما را صاحب شد.»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید