سیامک انصاری معتقد است قبول مسئولیت همراه با دلهره اولیه است؛ قبول مسئولیت و جدا شدن از یک نوع زندگی و شروع یک زندگی جدید هیجان خاص خودش را دارد. مهم‌تر از همه اینکه شما نمی‌دانید چه اتفاقی خواهد افتاد و چه چیز پیش رویتان است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،  یک سال از ازدواج سیامک انصاری می‌گذارد و در این یک سال وقایع متفاوتی برای او شکل گرفته است. انصاری که پای ثابت مجموعه‌های مهران مدیری است در گفت‌وگو با ایده‌آل از زندگی مشترکش گفته است. اهم صحبت‌های انصاری و همسرش را می‌توانید در ادامه بخوانید:

سیامک: ازدواج که به فکر کردن ربطی ندارد. به نظرم اتفاقی است که ممکن است در هر سنی پیش بیاید. فکر نمی‌کنم کسی برنامه‌ریزی خاصی برای ازدواج داشته باشد مگر آن افرادی که شغل‌شان ازدواج است. ولی به هر حال ممکن است هر کسی زمانی در ذهنش داشته باشد که تصمیم بگیرد زود ازدواج کند یا دیر. من هیچ موعد ذهنی‌ای نداشتم. در واقع بعد از ازدواجم به این موضوع که ‌می‌گویند باید وقتش برسد و این اتفاق باید پیش بیاید و سرنوشت است که برای تو تصمیم بگیرد اعتقاد پیدا کردم؛ به خدا.



طناز: سیامک دوست یکی از دوستان خانوادگی ما بود. ما چند بار همدیگر را دیده بودیم. من هم مثل سیامک هیچ برنامه‌ریزی برای ازدواج نداشتم. به نظر من ازدواج یک مقوله حسی است. یک احساس است که باید در درون فرد به وجود بیاید. زندگی متاهلی هم احساس مسئولیت است هم حس علاقه ... در کل مجموعه‌ای از وظایف و احساسات است که باید پذیرفته شود.

طناز: سیامک آدم سخت و پیچیده‌ای نیست. کسی است که می‌توان کنارش احساس خوشحالی کرد. او همه آدم‌ها را درک می‌کند. مسئولیت‌پذیر است. واقعیت این است که آن چیزهایی که در زندگی دنبالش می‌گشتم در سیامک پیدا کردم. نمی‌گویم همه چیز بی‌عیب و نقص است اما در کل به هدف‌هایی که در زندگی می‌خواستم رسیده‌ام. در همه شرایط با من همراهی می‌کند و این اتفاق برای من لذتبختش است.

سیامک: من متولد مرداد هستم. شنیده‌ام که می‌گویند معقول‌ترین ماه تولد برای مردها مرداد است چون نماد این ماه، شیر است. شیر هم سلطان است و از این حرف‌ها ... من و امیر ژوله مردادی هستیم با فاصله 12 سال و هر 2 سال میمون به دنیا آمده‌ایم. امیر خیلی به طالع‌بینی اعتقاد دارد اما من واقعا نمی‌دانم تفاوت متولد مرداد با خرداد در چیست. البته ژوله هر روز این مسائل را با من مرور می‌کند.


سیامک: قبول مسئولیت همراه با دلهره اولیه است؛ قبول مسئولیت و جدا شدن از یک نوع زندگی و شروع یک زندگی جدید هیجان خاص خودش را دارد. مهم‌تر از همه اینکه شما نمی‌دانید چه اتفاقی خواهد افتاد و چه چیز پیش رویتان است. فکر می‌کنم همین بی‌خبری از اتفاقات آینده به خودی خود موضوع را جالب‌تر می‌کند.

طناز: به نظرم هر کسی به یک سرنوشت خوب فکر می‌کند اما در ذهنش جزئیات وجود ندارد که بداند چه اتفاقی می‌افتد. همین وجود نداشتن جزئیات که تصوری از آن ندارید، یک هیجان به وجود می‌آورد.

طناز: سیامک اصلا تحت تاثیر معروفیت قرار نمی‌گیرد خود واقعی‌اش هم همانی است که می‌بینید. البته قبل از ازدواج نگران این قضیه بودم چون همیشه زندگی آرام و عادی را دوست داشتم. فکر می‌کردم ممکن است شغل او روی زندگی خصوصی ما تاثیر بگذارد اما اصلا اینطور نیست. اساسا زندگی با یک بازیگر شاید برای هر کسی خوشایند نباشد بخصوص برای کسی که یکی از طرفین معروف باشد اما سیامک کسی است که به هیچ وجه تحت تاثیر محبوبیتش قرار نمی‌گیرد و چون سبک زنگی سیامک اینطور بود ما توانستیم زندگی مشترکمان را شروع کنیم.

سیامک: وقتی با مهران کار می‌کنم پروژه دیگری را قبول نمی‌کنم. البته گاهی بین مریض کار تئاتر قبول می‌کنم آن هم تئاتر گروه سایه که آقای حداد ارجمند و خانم رشیدی، خانم فرشادجو و خانم پناهی‌ها در آن هستند. در واقع فقط زیر بار مسئولیت کار تئاتر گروه خودمان می‌روم.

سیامک: قبل از اینکه وارد دنیای بازیگری شوم با پدرم کار می‌کردم. کار در مورد فرش و گلیم و تولیدات آن همیشه مورد علاقه‌ام بوده. در حال حاضر هم این کار را دنبال می‌کنم. البته آن وقت‌ها که محصل بودم به پدرم کمک می‌‎کردم اما نه بعنوان شغل... اصولا تمام کسانی که پدرشان در بازار تهران کار فرش یا صادرات داشتند یک دوره‌ای با پدر کار کرده‌اند. حالا بعضی‌ها جذب کار شده‌اند، بعضی‌ها سراغ کارهای دیگر رفته‌اند. همین رفت و آمدها باعث شد از بچگی نسبت به صنعت فرش شناخت کافی پیدا کنم.

منبع:نامه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۰۲ ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵
چه جورفهمیدی اینا به هم میآن؟؟؟؟؟
شایدم اصلانیآن##
United States of America
ناشناس
۰۲:۱۲ ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
جفت خوبی برایه هم هستن
Iran (Islamic Republic of)
فرز ا نه
۱۸:۲۵ ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳
خیلی به هم می اید