به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛به نقل از بازار خبر ، آدیداس 40 درصد، نایک 30 درصد، بنتون 40 درصد، منگو 50 درصد، فیلا 60 درصد، پوما 50 درصد، گوچی 30 درصد، دولچی گابانا 30 درصد، تیمبرلند 50 درصد، گپ 40 درصد و همینطور تا آخر.
تهران پایتخت مملو از برندهای نامآشنای جهانی شده است. اسمهایی که هر کدام در گوشهای از دنیا برای خود حکومت صنعت مد و فشن راه انداختهاند. این شرکتها برای افزایش میزان فروش خود در بازارهای مختلف اغلب بازاریابی وسیعی را در دستور کار قرار میدهند.اما سوال مهم این است که کدام یک از برندها واقعاً به ایران آمدهاند و از آنها که آمدهاند کدام یک اصلی هستند.
همه ساله در چنین ایامی است که حراجهای بزرگ شروع میشود. ایرانی و خارجی، ترک و چین، مردانه و زنانه، پوشیدنی و خوردنی همهچیز با درصدهای اغواکننده تخفیف بازار خود را گرم میکنند. باید مد نظر داشت که این تخفیفها آنچنان هم به خاطر چشم و ابروی مشتری نیست.
اگر اقلام سال 2012 برای سال 2013 نیز فروخته نشده باشد، اعتبار آن برند زیر سوال میرود. اما با این گرانیهای اخیر اوضاع کمی در پایتخت تغییر کرده است.
درصدهایی برای هیچ
یک دور کوتاه در مناطق بالایی تهران کافی است تا همهچیز را متوجه شوید. فروشگاههای پرزرق و برق از نمادهای Big sale و اعداد بزرگ روی نماد % استفاده میکنند. اما در پس پرده داستانی دیگر در حال جریان است.
اقلام تخفیف خورده در بهترین شرایط اغلب مربوط به ماههای قبل هستند. ای کاش قضیه به همین صورت تمام میشد. لباسها و تیشرتهای کهکشانی که با برندهای روز دنیا معرفی میشود، حاصل کار تولیدیهای خیابان جمهوری، امامزاده حسن و در نهایت چین است.
مارکهای چسبیده نیز با استادی تمام توسط ماشین دوختهای حرفهای در ساختمان پلاسکو دوخته شده و توسط بنکداریهای بازار به صورت انبوه ولی چراغ خاموش برای به اصطلاح برند فروشان و برند پوشان ارسال میشود.
یک پیراهن مردانه پیر کاردین در همان پشت ویترین چروک شده و چرکتاب است. تیشرت آدیداس بعد از یک بار شستن بدقواره و کوچک میشود. شال گوچی در روز اول خرید نخکش میشود. واقعاً کدام تولیدکننده خارجی چنین محصولاتی را به حراج میگذارد؟ اساساً این پوشاک ساخت کدام «خارج» هستند؟
به روایت اعداد
تخفیفهای خیرهکننده است که یک مغازه را بیش از حد شلوغ میکند. تصور کنید یک کفش اسپرت با برند Puma که قیمتش 190 هزار تومان است، اکنون 30 درصد تخفیف خورده است. این یعنی سود تقریباً 60 هزار تومانی روی یک محصول تقریباً 200 هزار تومانی. حاصل کار خرید همان کفش به قیمت 133 هزار تومان با شادی زایدالوصف مشتری است.
اما داستان را اینطور حساب کنید که فروشنده کفش فوق را در روزهای عادی به قیمت 120 هزار تومان با 10 درصد تخفیف میفروخت. یعنی همان کفش 133 هزار تومانی در روزهای معمول 108 هزار تومان خرید و فروش میشد.
در مثال دیگر باید به روشی هوشمندانهتر اشاره کرد. تصور کنید برند Adidas برای ست Climalite خود 40 درصد تخفیف اعلام کرده است. پکیجی شامل عرقگیر، تیشرت، شلوارک و شلوار که روی هم 530 هزار تومان قیمت خورده است. 40 درصد رقمی فوقالعاده برای این پکیج است که در کل سود 212 هزار تومانی را برای مشتریاش به همراه دارد.
در واقع این پکیج چند تکه، ماهها پیش از حراجیهای هند و اندونزی با دلار 2700 تومان خریداری شده است به صورتی که قیمت فروش آن با سود کلی برای فروشنده 190 هزار تومان نیز نمیشود. مشتری در روزهایی که حراج 40 درصدی به پاست 318 هزار تومان را بابت پکیجی پرداخت میکند که فروشندهاش با سود کلان 190 هزار تومان در فروشگاه و پاساژی دیگر شش ماه پیش میفروخت.
مشتری این اقلام کیست؟
قشر واقعاً متمول جامعه هیچگاه خود را درگیر این حراجیها نمیکنند. منصف باشیم، آن عدهای که بمب نمیترکاندشان خرید اقلام مصرفیاشان سر زمان خودش انجام میدهند. آن هم نه در به اصطلاح نمایندگی که در مجاورت آن ذرت مکزیکی فروخته میشود.
قشر دیگر افراد متوسط رو به پایین هستند که اصلاً پولی برای خرید این چیزها ندارند.
قشر سوم و در حقیقت مشتریان اصلی، آن عدهای هستند که درآمد متوسطی دارند ولی ترجیح میدهند بیشتر دیده شوند تا بهتر زندگی کنند.