به گزارش سرويس بين الملل باشگاه
خبرنگاران، در اين گزارش که محور اصلي آن چگونگي
ادامه حمايت روسيه از سوريه و دولت بشار اسد است، فوربز ديدار اخير
ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه با رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه را
مورد موشکافي قرار داده و براساس اتفاقاتي که در اين ديدار رخ داده، گزارش
خود را تنظيم کرده است.
روز دوشنبه هفته جاري، پوتين و اردوغان که در
استانبول با يکديگر ملاقات کردند، بر سر يک رويکرد جديد براي حل درگيري هاي
سوريه با هم به توافق رسيدند.
در پايان اين ملاقات، پوتين در کنفرانس
خبري مشترک گفت؛ "ما نه از دولت سوريه محافظت مي کنيم و نه به عنوان حامي
آنها رفتار مي کنيم، بلکه ما نگران آينده سوريه هستيم".
ماه ها است که
روسيه تلويحا مي گويد؛ ممکن است زاويه ديپلماتيک جديدي را با سوريه آزمايش
کند، اما اگر رويکردش هم تغييري کرده باشد، اين تغييري بسيار جزئي است.
روسيه همچنان سلاح و پول به سوريه ارسال مي کند.
نويسنده اين گزارش سپس
در ادامه مي افزايد؛ آنچه که من مي خواهم روي آن تمرکز کنم، تازه ترين
دگرگوني هاي سياست روسيه در قبال سوريه نيست، زيرا هيچ کس واقعا نمي داند
روس ها قصد دارند چه کار کنند، زيرا آنها در اين نوع مانورهاي ديپلماتيک
سابقه دار است)، بلکه من مي خواهم به شيوه اي که ناظران روس مايلند اوضاع
سوريه را تجزيه و تحليل کنند بپردازم، زيرا فکر مي کنم اين کار درس هايي
براي جامعه سياست خارجي خود ما دارد.
تحليلگر فوربزسپس مي گويد؛ اکنون
من دقيقا نمي دانم اگر اسد سقوط کند، چه اتفاقي خواهد افتاد اما با در نظر
گرفتن تجربه آمريکا در عراق پس از سقوط صدام و اين حقيقت که علويان از دولت
اسد بسيار منتفع شده اند، به نظر مي رسد قطعا آنها (پس از سقوط اسد) سازش
کار و ميانه رو نخواهند شد، بلکه به فکر انتقام خواهند بود.
احتمالا نمي توان علويان را با سني هاي عراقي قياس کرد، اما به نظر مي رسد به حد کافي شباهت منطقي بين آنها وجود دارد.
من
فکر مي کنم جامعه سياست خارجي غرب مي تواند از بدبيني ها و بدگماني هايي
که در تحليل هاي اکثر روس ها (نه فقط سياست خارجي دولت آنها) در مورد
مداخله نظامي در سوريه نشان داده مي شود، درس هاي زيادي بياموزند.
برخلاف
تحليل هاي غربي که به نظر مي رسد بيشتر بر عوامل بيروني مانند حمايت روسيه
و ايران از سوريه تمرکز دارند، تحليل هاي روسي بيشتر به پويايي قومي،
قبيله اي سوريه متمرکز است.
اين تحليل اساسا به اين نتيجه مي رسد که
"سوريه فارغ از اينکه ديگران چه مي کنند، سرنوشت بدي دارد". يک نتيجه گيري
بسيار بد، اما کاملا منطقي.
من فکر مي کنم، تمرکز روي پويايي داخلي
سوريه ارزشمند است و اين موضوع روس ها که خشونت ها در سوريه ادامه خواهد
يافت، فارغ از اين که بر سر اسد چه خواهد آمد، درست است.
در واقع، سرنگون کردن اسد، شروع يک فرآيند طولاني براي برقراري آشتي سياسي در فضاي فوق العاده خطرناک و پرتنش است.
من مقاله هاي بسياري خوانده ام که مي گويند؛ "حالا اسد را سرنگون کنيم، بعد در مورد بقيه مسائل بعدا نگران خواهيم شد".
روس
ها کاملا درست مي گويند که چنين طراحي ديوانگي است و خشونت هاي قومي جنگ
داخلي را که سوريه اکنون درگير آن است، وخيم تر خواهد کرد.
بنابراين،
با وجود آنکه فکر نمي کنم روس ها موضع خود در قبال سوريه را از ديدگاهي
بشردوستانه و غير منفعت طلبانه فرموله مي کنند، اما آنها چندين سوال مهم را
مطرح مي کنند که بسياري از طرفداران مداخله نظامي، هيچ جوابي براي آنها
ندارند.
من تحليل هاي غربي بسياري را خوانده ام و صادقانه مي توانم
بگويم که هيچ يک از آنها به اين نکته کاملا روشن نپرداخته اند که اگر اسد
برود، علويان به راحتي تسليم نخواهند شد؛ بلکه تندروتر و خشن تر خواهند شد.
اين فرضيه که "اسد ريشه همه شرارت ها است" و اينکه اگر او از قدرت حذف
شود همه چيز خود به خود بهتر مي شود، کاملا جانبدارانه و متعصبانه است. من
فکر نمي کنم ترديد من در رابطه با مداخله نظامي در سوريه، تنها ترديد و
بدبيني قابل قبول باشد.
(با سقوط اسد) به نظر مي رسد سوريه احتمالا
بيشتر وارد هرج و مرج شود و به نظر مي رسد هيچ کس نمي تواند کاري بکند.
وقتي درگيري هاي قومي خونين شود، خشونت ها استمرار پيدا مي کند و با منطق
خاص خود پيش مي رود.