* ماهيگير هر روز دل به دريا مي زند.
* پرستار - براي آزمايش- خون بيمار را در شيشه مي کند، حسابدار بيمارستان همراهان بيمار را!
* سرش که خلوت شد ديگر حوالي سلماني ديده نشد.
*اين روزها نادم، نادر شده است.
* پنجره، چشم ساختمان است و پرده پلکش.
* ساحل با موج دريا، لبي تر کرد.