به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،
علامه علی دوانی:
"مهابت ایشان طوری بود که در درس کمتر کسی به خود جرأت میداد اشکال کند. با این حال اگر چند روزی کسی اشکال نمیکرد و توضیحی نمیخواست اعتراض مینمود که چرا کسی حرف نمیزند و اشکال نمیکند! فقط چند نفر بودند که جرأت داشتند اشکال کنند که در این خصوص انگشتنما بودند.
امام با همۀ کمحرفی و سکون و سکوت، گاهی لطیفه میگفتند که حضار بیاختیار و دستهجمعی حتی با صدای بلند میخندیدند، در حالی که خود، همچنان بیتفاوت و ساکت بود، گویی چیزی نگفتهاند.
فیالمثل یکی از فضلای شاگردان ایشان که اهل آذربایجان بود وقتی در اشکال و سؤال پافشاری میکرد و امام میخواستند او را ساکت کنند، در آخر جواب میگفتند: یُخ! و با این کلمۀ ترکی، هم سائل ِ ترکزبان و هم بقیۀ حضار به سختی میخندیدند و سر و صدا فرو مینشست. امام هم بدون اینکه حتی تبسمی کنند به سخن ادامه میدادند.
امام این حالت را هنوز هم در سن ۸۳ سالگی و پس از ۳۵ سال که ما میدیدیم دارند و آن را حفظ کردهاند. همه در حسینیۀ جماران و از تلویزیون میبینند و یا از رادیو میشنوند که در فرصتهای مناسب جملهای میگویند که با همۀ مهابت معظمله آن هم در این سن و سال، صدای خنده و شادی عمومی بلند و چشمگیر است.
در آخرین سخنرانی که همین روزها داشتند، ضمن مطالبی که در روز مبعث با حضور گروه زیادی از طبقات مختلف مردم از کشوری و لشکری و سفرا و نمایندگان ممالک اسلامی، راجع به اسلامشناسی سران استکبار جهانی از آمریکایی و اسرائیلی و فرانسوی غیره فرمودند:
«همه اسلامشناس شدهاند، چنان دربارۀ مسائل اسلامی اظهار نظر میکنند که من میترسم در آینده بر عروةالوثقی حاشیه بنویسند»! و با این سخن صدای غریو خندۀ حضار از هر سو بلند میشود.
یا روز دیگری در ایام یکی از فتوحات رزمندگان اسلام در جبهههای جنوب و شکست قوای عراقی که صدامحسین تکریتی، جمعی از سران سپاهش را به جرم عقبنشینی و شکست تیرباران کرده بود، امام فرمودند: «قضیۀ صدام مثل آن پهلوانی است که وقتی در گود زورخانه موقع کشتی گرفتن به زمین میخورد، میآمد خانه و مادرش را کتک میزد»!
… یا اینکه بعد از فتح خرمشهر در عملیات «بیتالمقدس» که صدامیان شکست مفتضحانهای خوردند و حدود بیست هزار از قوای عراقی اسیر و هزاران نفر کشته و بقیه با بینظمی فرار نمودند و بسیاری هم در کارون و اروندرود غرق شدند، صدام گفت: ما عقبنشینی تاکتیکی کردیم!! و برای تقویت روحیۀ افراد خود، به عدهای از افسرانش مدال افتخار داد.
این موضوع آن روزها باعث مضحکۀ دوست و دشمن در داخل و خارج بود. امام در همان ایام طی بیاناتی در حسینیۀ جماران با اشاره به این مطلب فرمودند: «صدام هر وقت افسرانش شکست میخورند و فرار میکنند به آنها مدال میدهد، مدال افتخار برای شکست و فرار آنها!!»