مریم خوبی ها...دختری که عمر کوتاهش رو صرف خدا کرد و آن روزهائی که خیلی ها به هر بهانه ای دور و بر جنگ و دفاع نمی رفتن او در شهری که هر لحظه بر آن شراره های خشم بیگانه می بارید.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در آخرین یادداشت وبلاگ حجابم تاج بندگی من است آمده است:

روز دختر است و میخواهم از دختری بنویسم که تا لحظه آخر پای حجابش ماند.... او هم مانند من و تو دختر بود....

اسمش مریم بود....نامش را شنیده ای...؟مریم فرهانیان....مریم خوبی ها...دختری که عمر کوتاهش رو صرف خدا کرد و آن روزهائی که خیلی ها به هر بهانه ای دور و بر جنگ و دفاع نمی رفتن او در شهری که هر لحظه بر آن شراره های خشم بیگانه میبارید و دشمن مترصد گرفتن شهر بود ماند تا دلگرمی باشد برای برادرش و برادرای دینیش ......

مریم ماند تا حجابش بشود سنگری واقعی نه در حد یک شعار سنگری...... که حتی وقتی ترکش بر جسم پاکش نشست از دختر همراهش خواست چادرش را بر رویش بکشد ....

دوستانش از مریم می گویند:

خیلی با گذشت و صبور بود، من هیچ وقت عصبانیتش را ندیدم...ندیدم که بخواهد مقابله به مثل کند...زود هم تصمیم نمی گرفت درباره هرکاری فکر میکرد...

مريم از نظر ظاهر بسيار آراسته و مرتب بود بسيار مقيد بود که لباسش ذره اي لک يا چروک نداشته باشد.

نماز خواندنش با همه فرق داشت.اداي کلمات نمازش و تمرکزش روي نماز با همه فرق داشت .مدت ها سر سجاده مي نشست و فکر مي کرد.احساس مي کردم از دنيا مي برد و بعد نمازش را شروع مي کند.موقع خواندن نماز ،کلمات را جوري ادا مي کند که معلوم بود معني حقيقي و عميق آن ها را مي فهمد.

در هر محفلي که افراد غيبت مي کردند ، يا بلند مي شد و از آن جمع مي رفت و يا صراحتا مي گفت که چرا اين حرف را مستقيم به خودش نميزنيد؟

مريم از گناه و از عذاب جهنم خوف داشت و به همين دليل ، بسيار مراقب اعمال و گفتارش بود .او يک بنده خوب خدا بود که نوري از انوار الهي به دلش تابيده بود.يک انسان طبيعي بود با تمام غرايز و خواسته هاي طبيغي،با اين تفاوت که مهار نفسش دستش بود.مريم در عين حال که هميشه در حال خودسازي بود مثل همه ما زندگي عادي و روزمره اش را داشت ،فيلم مي ديد در بحبوحه کار، گاهي مي گفت بيا يکي دو روز برويم مرخصي، نياز به روحيه داريم خيلي خسته شده ايم.

هيچ وقت به صورت واکنشي عمل نمي کرد که حالا که فلاني اين عمل را انجام داده من هم اين کار را بکنم .گذشت بسيار معناداري داشت به طوري که واکنش و رفتارش به نوعي باعث تنبه طرف مقابل مي شد.

حجاب نوشت: مریم هم مانند ما دختر بود....دختری که تا آخرین قطره خونش با حجابش ایستادگی کرد...

خصوصیاتش را که خواندم...فهمیدم...چقدر کامل بود...چه خوب دختری بود...الگوی خوبی برای ما دختران...

اما دختران امروز در چه فکری اند....فکر تجمل...؟فکر خودنمایی....؟؟؟بعضی از اینانی که من در خیابان می بینم دخترند....؟؟؟؟؟؟اینان عروسکان خیمه شب بازی اند....؟؟؟؟با صورت های گریم کرده...لباس های تنگ و بدن نما...روسری های نصفه...موهای نمایان....واقعا اینان دخترند...؟؟؟؟من آن ها را دختر نام نمی نهم....در نظرم دختر ریحانه است....اینان ریحانه نیستند....من دختران محجبه را ریحانه می دانم...وقتی گل در حجاب است هیچ کس هوس چیدن آن را نمی کند, اما همین که حجاب خود را کنار نهاد آن را خواهند چید. وقتی که چیدند چند روزی ممکن است که در جای مناسب قرار دهند, اما دیری نمی پاد که پژمرده و پرپر می شود و آن را در سطل زباله می اندازند....دختران محجبه مانند ریحانه اند...که کسی هوس چیدن اش را نمی کند....

  • دختران ریحانه سرزمینم....روزتان مبارک....قدر خود را بشناسید...ریحانه باشید....
برچسب ها: وبلاگستان ، باشگاه ، وبلاگ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.