نمی خواهم قصه را سوزناک و هندی کنم، اما حکایت نان و دندان کارگری حسابش از همه نان ها و دندانهای دنیا جداست، شاید حلال ترین حلال ها، شاید مصداق ناگفته ا آن ضرب المثل معروف "از شیر مادر حلال تر"
نان کارگری با هزار خون دل، عرق جبین و ذره ذره آب شدن کارگر پای خط تولید و دستگاه و کوره و ... می آید سر سفره، معمولا کم و با شرمندگی هم می آید، ولی بالاخره می آید...
اما این نان، بدون دندان یا با دندان خراب و کرم خورده، شکنجه دهان و دل است، عزت و سربلندی فرو بردن یک لقمه حلال را به عذاب الیم و پشیمان کننده تبدیل می کند، موضوع شاید چندان پیچیده نباشد: "دندان" جزو تعهدات "بیمه" نیست!
شاید بهترین هدیه روز کارگر یا اصولا هدیه به کارگران، همین باشد، مراسم و مناسبت و روبان و افتتاح و عکس و مصاحبه هم نمی خواهد، شاید فقط یک دل صاف و یک "امضاء" بخواهد.
دادن دندان برای فرو بردن و لذت از یک لقمه حلال! توقع زیادی هم نباید باشد، سالهاست که فقط حرفش است، اما هنوز عملی نشده است، نمی دانم و مهم هم نیست که متولی اش کیست؟ وزارت کار؟ تامین اجتماعی؟تشکل های صنفی کارگری یا ...مهم این است که ما-این ضمیر می تواند به همه آن متولی های احتمالی و حتی رسانه ها بازگردد- کمترین قدرشناسی از "لقمه حلال" را به خاطر بسپاریم و پاس بداریم، نه فقط برای مظلوم ترین حلال خورها، بلکه برای شرافت و سلامت جامعه خودمان! نان را خودشان سر سفره می آورند، لااقل " دندان" را ما بدهیم،می دونی؟