طبق این گزارش، که در 107 صفحه تنظیم شده است،
متهمان اصلی شکنجهی بازداشت شدگان افزون بر «جورج بوش»، «دیک چنی»(معاون
رییس جمهور)، «دونالد رامسفلد»(وزیر دفاع) و «جورج تنت»(رییس وقت سازمان
سیا) میباشند. براساس این گزارش نقش دیگر سیاستمداران آمریکایی نظیر
«کاندولیزا رایس» (وزیر امور خارجه)، «جان اشکرافت» (وزیر دادگستری) و
همچنین وکلای دولت سابق در مستدل ساختن استفاده از شکنجه باید مورد بررسی
قرار بگیرد.
در این گزارش از دیک چنی به عنوان عامل اصلی اجرای
دستگیریهای غیرقانونی و شکنجه نام برده شده است. از رامسفلد به عنوان
فردی یاد شده که روشهای بازجویی غیرقانونی را به تصویب رساندهاست. جورج
تنت، رییس اسبق سازمان سیا هم بر استفاده از روش شکنجهی «خفگی مصنوعی»[2]
نظارت داشته است. (در روش خفگی مصنوعی، زندانی را خوابانیده و بر روی
بینی و دهان وی مرتب آب میریزند. بدین ترتیب زندانی بر اثر قطع تنفس و
ورود آب به درون ششها دچار خفگی شده و تا آستانهی مرگ پیش میرود ولی پس
از چند لحظه وی را مجدد بازیافت کرده و برای تکرار همین برنامه آماده
میسازند.)
این اقدامها در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب،
بگرام (معروف به گوانتاناموی اوباما) و ... توسط نظامیان و مأموران امنیّتی
آمریکا روزانه صورت گرفته که انتشار عکسهای یادگاری شکنجه گران آمریکایی
با قربانیان سبب انزجار افکار عمومی جهان از دولتمردان آمریکایی شده بود
تا جایی که «باراک اوباما» دستور منع انتشار این تصاویر را صادر نمود.
ادامه و گسترش شکنجهها در زمان اوباما
در
گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر از دولت باراک اوباما انتقاد و گفته شده
است که وی به تعهدهای آمریکا در اجرای معاهدهی منع شکنجه عمل نکرده است.
موضوع جالب این میباشد که خود باراک اوباما پس از رسیدن به ریاست جمهوری،
در اقدامی تبلیغاتی و برای بازگرداندن حیثیّت از دست رفتهی آمریکا در
زمینهی نقض مکرر حقوق بشر، فرمان تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو را امضا و
تعهد کرد ظرف یک سال این بازداشتگاه را تعطیل کند که البته این امر تاکنون
محقق نشده است.
از شگفتیهای گزارش این است که به دولت اوباما که
خود متهم به ادامهی جنگ، گسترش زندانهای مخفی، تداوم شیوههای شکنجه و
قتل میباشد، مأموریت داده شده تا راجع به شکنجههای زمان بوش تحقیق نماید!
در واقع هر دو حزب ایالات متحده در استفاده از هرگونه شیوهی غیرانسانی
برای پیشبرد اهداف خود در جنگ اتفاق نظر دارند. تفاوت سیاست اوباما در
مقایسه با جورج دبلیو بوش تنها در سخنرانیهای اوباماست. بوش در حرف و عمل
به طور دایم بر طبل جنگ افروزی، تهاجم و شکنجه میکوبید در حالیکه اوباما
مرتب از صلح، پایان جنگ و شکنجه سخن میگوید ولی در عمل همانند بوش عمل
میکند.
نکتهی مهم، سازمان یافته بودن آزار، اذیّت و شکنجهی
زندانیان هم در زمان بوش و هم در زمان اوباما میباشد. به عبارتی بهتر،
دستورها از رأس ساختار فرماندهی (کاخ سفید) صادر میشوند. از دید
دولتمردان آمریکا تمامی اقدامهای سیا و شکنجههای اعمال شده به عنوان
روشهای مجاز برای اعترافگیری از زندانیان خطرناک قلمداد شده و قانونی
معرفی میشوند و در واقع سازمان سیا با شکنجه هیچگونه کار غیرقانونی و
غیرمجاز انجام نداده است. در دولت باراک اوباما، افزون بر خود او به عنوان
نفر اصلی کابینه، «لئون پانتا»، «دیوید هاول پترائوس» و «اریک هولدر»
عاملان اصلی ادامهی شکنجه و تعدی به زندانیان میباشند.
پانتا،
رییس سابق سازمان سیا و وزیر دفاع کنونی، در زمانی که ریاست سازمان سیا را
بر عهده داشت، مسایل حقوقی و بشر دوستانه را به صورت آشکاری نادیده میگرفت
و به عنوان رییس سازمان سیا در کشتن تعداد زیادی از افراد بیگناه، مسؤول
میباشد. پانتا بعد از مرگ «اسامه بن لادن» در مصاحبهای با شبکهی
«ان.بی.سی» گفت: «آمریکا با استفاده از تکنیکهای بازجویی پیشرفته از جمله
خفگی مصنوعی توانست از زندانیان گوانتانامو اطلاعات جمع آوری کند و
عملیاتی ترتیب دهد که به کشته شدن رهبر القاعده بیانجامد.» او در ابتدای
تصدی پست ریاست سازمان سیا نیز اعلام کرده بود که دولت اوباما افسران
سازمان سیا را که در بازجوییها و تحقیقات تند همراه با شکنجه شرکت کرده
بودند، مورد پیگرد قرار نخواهد داد.
پانتا طراح اصلی استفاده از
هواپیماهای بدون سرنشین مجهز به موشکهای لیزری «هلفایر» برای مقابله با
القاعده و طالبان میباشد که افزون بر کشتن اعضای القاعده بسیاری از مردم
بیگناه نیز کشته میشوند. روزنامهی «دان»[3]، روزنامهی انگلیسی زبان چاپ
پاکستان، درگزارشی مینویسد که در سال 2009 (بین 1 ژانویه تا 31 دسامبر)
44 بار هواپیماهای بدون سرنشین سیا مناطق قبیلهای پاکستان را مورد حمله
قرار دادهاند، در جریان این حملات تنها پنج بار موفق شدند به اهداف واقعی
ضربه بزنند که به کشتن پنج نفر از اعضای القاعده و رهبران طالبان منجر شده
بود. در این حملات بیش از 700 نفر از افراد غیر نظامی بیگناه کشته
شدهاند، یعنی در واقع برای کشتن هر نفر از اعضای القاعده و طالبان به
وسیلهی هواپیمای بدون سرنشین، 140 غیرنظامی بیگناه کشته شده است.
تحلیلگران
بر این اعتقاد میباشند که به طور حتم با ورود پانتا به وزارت دفاع
استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در مأموریتهای جاسوسی، نظامی و قتل
مخالفین رشد بسیار قابل توجهی پیدا خواهد کرد. در واقع دولت اوباما یک
سیستم اعدام فرا قضایی بنیان نهاده است که در آن مخالفان سیاسی آمریکا و
نیروهای مظنون به ارتباط با القاعده توسط سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی
آمریکا شناسایی شده و توسط هواپیماهای بدون سرنشین در جاهایی دور از میدان
نبرد ترور میشوند. ادامهی حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی باعث
افزایش تلفات افراد غیرنظامی میشود که مصداقی از نقض حقوق بشر است.
استفاده از این نوع هواپیماها باعث نجات جان نیروهای آمریکایی میشود و
باعث میگردد تا از فشار افکار عمومی ناشی از کشتن سربازان آمریکایی که
ادامهی اشغال نظامی را با مشکل مواجه مینماید، رهایی یابند.
«دیوید
هاول پترائوس»، رییس جدید سیا و فرماندهی سابق نیروهای ائتلاف در
افغانستان، عامل دیگر ادامهی سیاستهای شکنجه در زمان باراک اوباما
میباشد. به نظر پترائوس بازجوییهای سازمان سیا گرچه سخت، دشوار و گاهی
تحمیلی میباشد اما ایالات متحده برای چنین نوع عملکردی کاملاً محق
میباشد! به عقیدهی پترائوس ایالات متحده در استفاده از تکنیکهای خاص
بازجویی زمانی که زندانی از دادن اطلاعات خودداری مینماید کاملاً اختیار
دارد. افزایش 30 هزار نیروی آمریکایی در افغانستان از سوی باراک اوباما در
زمان فرماندهی ژنرال پترائوس به مرحلهی اجرا درآمد. افزون بر این، در زمان
مأموریت پترائوسدر افغانستان، افزایش تلفات غیرنظامیان در عملیات هوایی
یکی از موارد جنجالی بود.
بنا به گفتهی «رابرت فیسک»[4] روزنامه نگار انگلیسی از زمانی که پترائوس به افغانستان رفت، حملات هوایی آمریکا در این کشور نیز 172 درصد افزایش پیدا کرد. سازمان ملل در گزارشی که به تازگی منتشر کرد، اعلام نمود که تلفات غیرنظامیان در افغانستان برخلاف گفتههای پترائوس به شدت افزایش یافته است. «استفان دومیستورا» فرستادهی ویژهی دبیر کل سازمان ملل در افغانستان از افزایش 15 درصدی تلفات غیرنظامی در 6 ماه گذشته خبر داده است و این در شرایطی است که ماه مه سال 2011 به عنوان مرگبارترین ماه از سال 2007 تا کنون برای غیرنظامیان بوده است.
موضوع
مهم فساد قوهی قضاییه در ایالات متحده و تلاش آن برای سرپوش گذاشتن بر
اعمال غیرقانونی شکنجه و قتل مخالفان در زمان بوش و اوباما میباشد. وزارت
دادگستری آمریکا در 30ژوئن (9 تیر) اعلام کرد که طبق دستور اریک هولدر،
وزیر دادگستری، دادستان کل این کشور تنها برای بررسی دربارهی مرگ دو
زندانی (پروندهی مرگ «گل رحمان» تبعهی افغان در سال 2002 در زندان «سالت
پیت»[5]، معروف به «زندان تاریک» که شبیه زندانهای قرون وسطی بدون پنجره و
بدون چراغ برق میباشد و پروندهی مرگ «منادل الجمادی» عراقی در زندان ابو
غریب در سال2003) صلاحیّت دارد و به این ترتیب عملاً به هر گونه بررسی
بیشتر دربارهی مرگهای در اثر شکنجه و سوء استفاده از زندانیان پایان
داد. به گزارش «وال استریت ژورنال»، دستور قضایی هولدر موجب شد تا بیش از
100 بررسی دیگر دربارهی پروندههای بدرفتاری با بازداشت شدگان مظنون به
فعالیتهای تروریستی از سوی سیا و پیمانکاران خصوصی در سالهای پس از
حوادث یازده سپتامبر 2001 نادیده گرفته شود.
نکتهی تأسف بارتر قضیه آن جا میباشد که پزشکان و روانشناسان وزارت دفاع آمریکا نیز که وظیفهی آنها مراقبت از بازداشت شدگان میباشد در همنوایی با شکنجه گران عمل کردهاند و شواهد مربوط به آسیبرسانی عمدی و شکنجه را پنهان کردند و در شکنجهی زندانیان مشارکت داشتهاند. پایگاه اطلاعرسانی مرکز تحقیقات جهانی کانادا با استناد به گزارش مستند نشریهی آمریکایی «یوتن ریدر»[6] نوشت: «از نظر پزشکان آمریکایی در خاورمیانه که از دادن داروهای حیاتی نظیر انسولین به زندانیان مظنون خودداری میکنند، شکنجهی زندانیان امری قابل قبول و موجه است.» طبق این گزارش دکتر «ویلیام وینکن وردر»، از مقامهای ارشد پنتاگون که در سال 2005 به پزشکان ارتش اجازه داده بود تا در اعمال شکنجهی زندانیان شرکت کنند و سوابق پزشکی فرد را در اختیار بازپرسان قرار دهند، در همان سال به خاطر کمکهای برجسته به بهبود بهداشت و سلامت عمومی از سوی انجمن پزشکان آمریکا نشان افتخار دریافت میکند!
شکنجههای رایج در زندانها
دولت
آمریکا بعد از حمله به افغانستان و عراق تعداد زیادی زندان و بازداشتگاه
در این کشورها ایجاد کرد که بعد از افشای جنایات صورت گرفته در این
زندانها و فشار افکار جهانی، دولت اوباما سیاست استفاده از زندانهای مخفی
را سرلوحهی کار خود قرار داده است. به تازگی نیز ارتش آمریکا وجود تعدادی
زندان مخفی در افغانستان را تأیید کرد. گفته میشود حدود 20 زندان مخفی در
افغانستان وجود دارد که از این تعداد سه زندان در داخل پایگاه هوایی بگرام
واقع شده است. این در حالی است که چند وقت پیشترمقامهای کمیتهی
بینالمللی صلیب سرخ که از زندانهای سازمان سیا بازرسی کرده بودند در
گزارشی، برنامههای این سازمان برای اعتراف گرفتن از زندانیان را غیرانسانی
عنوان کردند. آنها اعلام کردند که مظنونان حملات تروریستی که در
زندانهای مخفیانه نگهداری میشوند دچار افسردگی و سوء تغذیه شده و تعداد
زیادی از زندانیان مجبور بودند برای چندین روز به صورت ایستاده و در حالت
دستها پشت سر قرار بگیرند.
مظنونان معمولاً به شکنجههای بیشتری برضد خود و حتی خانوادههایشان تهدید شدهاند. 9 نفر از 14 نفری که با مقامهای کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ گفتوگو کردهاند عنوان داشتند که شکنجهگران سیا آنها را به شکنجههای بیشتری نظیر شوکهای الکتریکی، تزریق ویروس ایدز و تجاوز نیز تهدید نمودهاند. یکی از زندانیان بیان نموده بود که مأموران سیا وی را مجبور میکردند که به مدت یک هفته کامل به صورت ایستاده قرار بگیرد و بعد از این مدت به او اجازه میدادند که دو روز بنشیند یا بخوابد و دوباره وی را مجبور میکردند که برای چندین روز دیگر بایستد.
زندان ابوغریب از جمله زندانهای بسیار مخوف عراق است که
فجایع اتفاق افتاده در آن هر انسانی را به وحشت میاندازد. نمونههایی از
شکنجههای مرسوم در زندان ابوغریب در زیر آورده شده است. (بعضی از موارد به
علت شنیع بودن، قابل بیان نمیباشد.)
- واداشتن زندانیان به دراز کشیدن بر روی زمین و پریدن و جهیدن نظامیان آمریکایی از روی بدن برهنهی آنها.
- تقسیم زندانیها به چندین گروه و واداشتن آنها به انجام کارهای غیراخلاقی.
-
قرار دادن زندانی بر روی چهار پایهو گذاشتن کیسهای بر سر او و بستن
سیمهای برق به دست و پاهای زندانی که در این وضعیّت با کوچکترین حرکت،
سیمهای برق عمل میکنند و زندانی را برق میگیرد.
- بستن
قلادهیسگها به گردن زندانیها و مرتبط کردن آن به یک زنجیر و کشیدن
آنها بر روی زمین و واداشتن زندانی به ادای حرکات و صدای سگها.
- استفاده از سگهای نظامی آموزش دیده برای به وحشت افکندن زندانیها و تکه و پاره کردن بدنآنها.
- ریختن مایعات سوزاننده مانند آب جوش یا آب خیلی سرد بر بدن برهنهی زندانیها.
بسیاری
از این افراد بدون هیچ گونه حکم قضایی یا برگزاری دادگاه در زندان ابوغریب
نگهداری میشوند. سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارش سالیانهی خود در سال
2008 تأکید کرده بود که اشغالگران آمریکایی 25 هزار عراقی را بدون تفهیم
اتهام یا حکم قضایی یا معرفی به دادگاه در زندانها و بازداشتگاههای خود
نگهداری میکنند.
از جمله اقشار و گروههای عراقی که به شدت در
زندان ابو غریب آسیب دیده و لطمات بزرگی متحمل شدند، زنان میباشند که
بسیاری از آنها پس از آزادی از زندان برای رهایی و نجات یافتن از ننگی که
آنها را دنبال مینمود، دست به خودکشی زدند. بسیاری از زنانی که در زندان
ابو غریب بازداشت شده بودند،به عنوان طمعه یا گروگان در زندان نگهداری
میشدند تا همسران یا برادران یا پدران آنها را وادار به تسلیم کنند، برخی
نیز به دلیل مقاومت در برابر بازجوییهای شبانه و ناگهانی نظامیان
آمریکایی از خانههایشان و برخی نیز به خاطر امیال و هوسهای شیطانی این
نظامیان در زندان نگهداری میشوند.
جنبهی تأسف بار و ناراحت کنندهی موضوع این میباشد که بنا بر آمارهایی که خود سازمانهای غربی منتشر مینمایند بیشتر افراد بازداشت شده و شکنجه شده بدون هیچ جرمی در زندانها نگه داشته میشوند. به عنوان نمونه طبق گزارش جدید گروه بازنگری عملکرد در زندان گوانتانامو، بیشتر 240 زندانی این بازداشتگاه آمریکایی، فقط به جرم دخالت در درگیریهای جزیی زندانی شدهاند. در این گزارش آمده است، تنها کمتر از 10 درصد از این زندانیان با گروههای القاعده و یا سایر گروههای تروریستی همکاری داشته و پروندهی سنگین دارند.
جنایت بزرگتر: کشتار روزانهی غیرنظامیان
فراتر
از این موضوع، دولتمردان آمریکایی و انگلیسی در جنگ افغانستان و عراق،
جنایاتی به مراتب بزرگتر از شکنجه در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب و
بگرام مرتکب شدهاند که تاکنون نیز ادامه دارد. کشتار غیرنظامیان در
افغانستان و عراق، که به امری عادی و روزمره تبدیل شده است، از جمله
جنایاتی است که کابینهی بوش در آن نقش اصلی را ایفا نموده و اوباما با
ادامهی این سیاستها نیز در این جنایات نقش دارد که مصداق جنایت جنگی به
شمار میآیند.
کارشناسان دانشگاههای «کینگز کالج» و
«رویالهالووی» لندن درگزارش تحقیقاتی خود با عنوان «سلاحهایی که
غیرنظامیان را میکشد: مرگ کودکان و غیرنظامیان در عراق» که حدود دو سال
پیش انجام شده، نشان میدهند که زنان و کودکان قربانیان اصلی بیشتر حملات
هوایی نیروهای اشغالگر در عراق بودهاند. نتایج تحقیقات این گروه نشان
میدهد که 39 درصد افرادی که در حملات هوایی نیروهای خارجی تحت رهبری
آمریکا جان خود را از دست دادهاند، کودک و 46 درصد آنان زن بودهاند. این
گروه در گزارش خود اعلام کرده است که 42 درصد قربانیان ناشی از اصابت
گلولههای خمپارهی نیروهای آمریکایی و شورشیان عراقی، کودک بوده و 44 درصد
قربانیان را نیز زنان تشکیل میدهند. این گزارش همچنین بیان میکند که
استفاده از جنگافزارهای پیشرفته توسط آمریکا در طول جنگ عراق، صدمات
جبران ناپذیری بر افرادی که حتی در مناطق دور دست زندگی میکردهاند، وارد
نموده است. نیروی هوایی آمریکا از سال 2001 تاکنون بیش از 18 هزار و 850 تن
بمب در عراق روی سر غیرنظامیان منفجر کرده است.
حملات
آمریکاییها همچنین شامل کشور پاکستان نیز میشود، آنها به بهانهی حضور
نیروهای القاعده و طالبان در پاکستان به آن مناطق حمله مینمایند. به عنوان
نمونه در ژوئن 2009، یک هواپیمای بدون سرنشین سازمان سیا با استفاده از
موشکهای هلفایر به مکانی که «مشکوک به مخفیگاه شبه نظامیان» بود حمله کرد
که منجر به دفن شدن یک خانواده در داخل خرابههای ساختمان شد. هنگامی که
امدادگران با عجله به کمک مجروحان رفتند، هواپیماهای بدون سرنشین معلق در
هوا موشک دوم را نیز شلیک کردند که منجر به کشتن13 نفر از کسانی که برای
کمک آمده بودند، شد. در روز بعد، به مراسم تشییع جنازه نیز با استفاده از
هواپیماهای بدون سرنشین حمله شد که منجر به کشته شدن80 غیرنظامی شد. این
حملات به این دلیل بود که نیروهای آمریکایی فکر میکردند «بیتالله محسود»
رهبر طالبان پاکستان (گروه تحریک طالبان پاکستان) در آن منطقه مخفی شده
است.
جورج دبلیو بوش در زمان حمله و چه بعدها در کتاب خاطرات خود
با عنوان «لحظات تصمیمگیری»[7] مدعی شد که هدف از حمله به عراق و
افغانستان صلح و دموکراسی بوده است. نکتهی مهم این است که اگر به فرض محال
این ادعای بوش را نیز قبول کنیم چهطور میتوان با جنگ، اشغال نظامی
طولانی مدت، شکنجه و تحقیر ملتها، صلح و دموکراسی برای مردم به ارمغان
آورد. اندکی بعد از آغاز جنگ نیز مشخص شد ادعای دولتمردان آمریکا مبنی بر
داشتن سلاحهای کشتار جمعی عراق فریبی بیش نبوده است. در ضمن این خود
کشورهای غربی بودند که در دورهای صدام را مجهز به انواع سلاحها و تجهیزات
کشتار دسته جمعی برای حمله به جمهوری اسلامی ایران کردند. در طول سالهای
جنگ تحمیلی، دولتهای غربی سلاحهای میکروبی و شیمیایی خود را که هرگز موفق
به آزمایش آنها نشده بودند در اختیار صدام میگذاشتند تا برضد کشور ما به
کار گیرد.
جورج بوش با وقاحت و گستاخی در کتاب خود برای توجیه
حمله به عراق مینویسد: «صدام فقط به دنبال سلاحهای کشتار جمعی نبود. او
از این سلاحها استفاده کرده بود. او گاز خردل و اعصاب که از عوامل شیمیایی
هستند برضد ایرانیها به کار برده بود و در سال 1988 بیش از 5 هزار نفر
غیرنظامی بیگناه را در حملهای شیمیایی به شهرک کردنشین حلبچه کشت.» بانی
اصلی رشد و قدرت یافتن طالبان در اوایل دههی80 نیز ایالات متحده بود.
دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان برای مقابله با نیروهای شوروی در
جنگ افغانستان زمینه ساز گسترش قدرت طالبان شدند و این کشورها بودند که
طالبان و القاعده را تبدیل به یک شبکهی تروریستی نمودند.
دو
جنگی که بانیان آن مدعی بودند صلح، آرامش و امنیّت را برای مردم عراق و
افغانستان به ارمغان میآورند به باتلاق ترور، شکنجه و کشتار تبدیل شده است
و این وضعیّت تا زمانی که نیروهای اشغالگر در این دو کشور حضور دارند،
ادامه خواهد یافت. دولتمردان آمریکایی همیشه این گونه اقدامهای خود را
تحت لوای شعارهای فریبندهای همچون صلح، دموکراسی و حقوق بشر انجام
دادهاند. باراک اوباما نیز که با شعار ایجاد تغییر به ریاست جمهوری ایالات
متحده رسید، در مقام عمل اقدامهای خود را در همان مسیر گذشته سامان
میدهد و بر اهداف سلطهطلبانهیآمریکا تأکید مینماید. دولتمردان
آمریکایی ماهیّت سیاست خارجی خود را بر اساس بسط استیلا و ارزشهای لیبرالی
و چپاول ثروت ملل دیگر در جهان بنا نمودهاند که در این راه استفاده از
هرگونه ابزاری (حتی جنگ، کشتار و شکنجه) نیز مجاز شمرده میشود. در نهایت
این که مقامهای آمریکا همیشه با ژستی انسان دوستانه از احترام به حقوق بشر
سخن میگویند و کشورهای دیگر را برای دستیابی به اهداف غیرمشروع خود متهم
به نقض حقوق بشر مینمایند در حالی که خودشان بزرگترین جنایات را در
کشورهای دیگر در طول تاریخ مرتکب شدهاند. *