سید مرتضی موسوی اگرچه به ظاهر قرقره فروش بود، اما روح بزرگی داشت که بسیاری درصدد نزدیک شدن به این شخصیت را داشتند.

به گزارش   گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد،نامش «سید مرتضی موسوی» است؛ اما به «سید قرقره فروش» معروف بود. یک دوچرخه قدیمی داشت و کارش فروش نخ، دکمه، سوزن، شانه و وسایل خیاطی بود که در گوشه‌ای از میدان شهدای قدیم مشهد بساط می‌کرد و علاوه بر فروش اجناسش، مورد لطف مردم شهر هم قرار می‌گرفت.

سید موسوی روز پنجشنبه به علت کهولت سن و در ۹۹ سالگی فوت کرد و همین بهانه‌ای برای نوشتن از سیدی شد که هیچ‌گاه حاضر به مصاحبه با رسانه‌ها نبود.
 
قرقره فروش مشهدی که آیت الله بهجت به دیدار او می‌رفت
 

توحید عملی سرلوحه اعتقاد سید بود

حجت الاسلام مهدی یادگاری، روضه‌خوان محافل خصوصی سیدموسوی یا به تعبیری «رجبعلی خیاط» مشهدی‌هاست که از خاطرات ۱۸ سال مجاورت خود با این عبد صالح خدا می‌گوید.

این استاد حوزه و دانشگاه در معرفی بیشتر سید می‌گوید: مرحوم سید مرتضی موسوی اهل توحید عملی، فردی بی‌آلایش و فارغ از مرید پروری بود و زندگی او چند شاخصه اصلی داشت.

او افزود: سید همیشه می‌گفت اگر انسان خدا را به عنوان کفیل خود باور داشته باشد و یقین کند خدای مهربان او را خلق کرده و کفالت زندگی او را برعهده گرفته هیچ وقت دست خود را در خانه دیگری دراز نمی‌کند. مشکل ما این است که باور نداریم.

یادگاری ادامه می‌دهد: سید همیشه تأکید می‌کرد اینقدر که روی پدر و مادری که ما را وارد این دنیا کردند حساب می‌کنیم یادمان می‌رود که همین پدر و مادر را خدای متعال خلق کرده و این محبت بین والدین و فرزندان هم از عنایت خداست و هزاران برابر این تکیه باید به خداوند متعال متکی بود، خدای مهربان اگر بنده‌ای را خلق کرد او را در این دنیا رها نمی‌کند و همه عالم را مسخر او می‌کند به شرطی که ما به او یقین داشته باشیم و او را باور کنیم.

قرقره فروش مشهدی که آیت الله بهجت به دیدار او می‌رفت
 

برگزاری مجالس روضه خوانی با وجود تنگدستی 

روضه‌خوان مجالس سید موسوی بیان می‌کند: بار‌ها در منزل او در مجالس روضه دهه صفر و مجلس روز عید غدیر، هزاران نفر سر سفره او می‌نشستند، پیرمردی که در ظاهر فقط قرقره فروش است نخ و شانه می‌فروشد، اما او جمعیت بسیاری را سفره داری می‌کرد آن هم نه سفره‌داری مانند برخی از ما که حساب و کتاب می‌کنیم بلکه بار‌ها می‌گفت سر سفره امام حسین (علیه السلام) نباید ماشین حساب دست گرفت و حساب و کتاب کرد تکیه کلامش این بود که تو برای حسین جان روضه بگیر او خودش همه مقدمات را فراهم می‌کند، چون من صاحب روضه نیستم همه میهمانان اباعبدالله (علیه السلام) هستند و من هم خادم هستم.

او تصریح می‌کند: هر کس در مجلس حاضر می‌شد علاوه بر پذیرایی از او، مقداری از میوه و موادی که برای پذیرایی بود را برای خانواده افراد هم می‌فرستاد و می‌گفت اگر برندارید من مدیون و شرمنده امام حسین (علیه السلام) می‌شوم.
 

اهل کاسبی با کرامات نبود

این استاد حوزه علمیه و دانشگاه تاکید می‌کند: سید موسوی کسی بود که با توحید کاسبی نکرد بلکه زندگی کرد با کراماتی که خدا به او عنایت کرده بود هر کسی می‌توانست ادعا‌هایی داشته باشد و مریدانی برای خود جمع کند، اما او از این مسائل فراری بود و در میدان شهدا بساط می‌کرد، آنجا که می‌رفتیم حتما شرطش این بود که اول به زیارت امام رضا (علیه السلام) برویم.

حجت الاسلام یادگاری به ۱۸ سال آشنایی با رجبعلی خیاط مشهدی اشاره می‌کند و اظهار می‌کند: در این مدت یک مرتبه از دور به امام رضا (علیه السلام) سلام دادم و به سوی سید رفتم، اما هنوز نزدیکش نشده بودم که گفت سلام از راه دور فایده‌ای ندارد برو حرم زیارت کن بعد اگر خواستی بیا پیش من، اما اول به زیارت برو، پیش من هیچی نیست هر چیزی است در محضر امام رضا (علیه السلام) است.

او می‌گوید: در این سال‌ها ملاقات مردم با سید همیشه در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) صورت می‌گرفت و مردم را به زیارت امام حسین دعوت می‌کرد.

کسانی که با دعا بلا را از مردم دفع می کنند 

حجت الاسلام یادگاری ضمن ابراز دلتنگی برای استادی که او را بسیار ساده و متواضع توصیف می‌کند، می‌گوید: شهادت می‌دهم در این سال‌ها او هیچ‌گاه دعوت به خود نکرد بلکه همیشه مردم را به خدا دعوت می‌کرد، مردم با حالات مختلف پیش او می‌آمدند می‌گفت بروید پیش امام رضا (علیه السلام) من هم دعا می‌کنم.

او ماجرای دیگری از کرامات سید نقل می‌کند و در توضیح آن می‌گوید: یکی از اساتید ما که قریب به اجتهاد هم هستند خواستند که سید را ببینند در مسیر منزل سید، این استاد از تمایلش به زیارت مدینه و حج گفت وقتی درب منزل سید رسیدیم پس از صحبت و عرض ادب، سید پس از ابراز دو نکته توحیدی به استاد گفتند شما غصه نخورید انشاالله به زودی حج عمره نصیب شما می‌شود بروید مهیا شوید، چندی بعد در روز شهادت حضرت زهرا (س) مدینه بودم و استاد را در کنار دیوار بقیع دیدم و پس از شکر خدا از همان شب و صحبت سید گفتیم که وعده زیارت داده بود.

حجت الاسلام یادگاری تصریح می‌کند: مردم شهر ما باید بدانند بزرگان و کسانی که اهل حقیقت توحید هستند در زمانی که دکان‌های اخلاق و عرفان‌های نوظهور زیاد است و دعوت به خود می‌شود، هنوز هم هستند کسانی که با یک گریه و دعای آنها بلا از مردم دور می‌شود.

قرقره فروش مشهدی که آیت الله بهجت به دیدار او می‌رفت

روضه‌های سید ساعت ۳ بامداد بود

او از روضه‌های معروف سید موسوی هم می‌گوید و تاکید می‌کند: شروع روضه‌های سید ساعت ۳ صبح بود و جمعیت بسیار زیادی برای آن می‌آمدند برای همین منازل همسایه‌ها را هم مهیای پذیرایی می‌کردند سید در منزل خودش را باز می‌کرد پا برهنه به مردم خوش آمد می‌گفت و به مردمی که در منزل خودش حاضر می‌شدند می‌گفت نماز شب بخوانیم آن هم در خانه‌ای که خودش سال‌ها در آن سبوح القدوس گفته و نماز خوانده، بعد خودش از مردم پذیرایی می‌کرد بعد از نماز صبح تازه مجلس عمومی شکل می‌گرفت.

این کارشناس مسائل دینی اظهار می‌کند: او به جای اینکه گوشه‌ای بنشیند و مردم بروند دست‌بوسی می‌گفت آمدید برای روضه پس روضه بخوانید نماز شب بخوانید اصلا اجازه دست‌بوسی نمی‌داد خیلی شاد و بشاش و اهل نشاط معنوی بود، محور زندگی‌اش خدا و حسین جانش بود.

حجت الاسلام یادگاری در پاسخ به این سوال که پرداخت پول پذیرایی روضه‌ای به بزرگی روضه‌های سید موسوی از بساط نخ و قرقره‌فروشی عجیب است، می‌گوید: خیلی‌ها می‌گفتند مگر می‌شود با قرقره‌فروشی چنان روضه‌ای گرفت؟ اما او می‌گفت این بساط و شغل، وظیفه ما و شما است، حسین جان پلو روضه‌اش را از جای دیگر می‌رساند، این همان تفاوت ما با اولیاء الهی است.

کفش‌هایش را هم به نیازمندان می‌بخشید

رجبعلی خیاط مشهدی دارای پنج پسر و سه دختر است، فرزندانی که اکنون عزادار پدر هستند. سید عباس فرزند بزرگ سید است و از پدرش اینطور می‌گوید: آقاجان سواد خواندن و نوشتن نداشت، مردی ساده بود و زندگی معمولی داشت.

او ادامه می‌دهد: نکته بارز شخصیت سید موسوی از دید سید عباس، سخاوت و بخشندگی و توسل پدر به اهل بیت به‌ویژه امام حسین (علیه‌السلام) بود.

پسر سید بیان می‌کند: ما به این باور رسیدیم کسب این مقامات آقا جان تنها به دلیل سخاوت او بود چرا که هر آنچه داشت به نیازمندان می‌بخشید و ما انتظار آن را نداشتیم.

او تصریح می‌کند: به یاد دارم بار‌ها به خانه می‌آمد در حالی که کفشی به پا نداشت وقتی علت را می‌پرسیدیم می‌گفت به فردی که نیاز داشت، دادم.

روایت پسر از پدر 

از پسر سید در مورد توصیه‌های پدر به فرزندانش می‌پرسم و اینطور می‌گوید: توصیه می‌کرد نماز‌های یومیه را اول وقت بخوانیم و در گرفتاری و مشکلات سراغ خدا و ائمه به‌ویژه امام حسین (علیه‌السلام) برویم.

وقتی از ماجرای کرامات و درجات عرفانی که سید موسوی طی کرده بود، می‌پرسم پاسخ فرزندش برایم عجیب است که می‌گوید: ما متوجه این مسئله نشدیم بلکه کسانی که خارج از خانواده بودند متوجه این ماجرا شدند و ما نیز از طریق دیگران فهمیدیم این مسئله هم مربوط به حدود دو دهه قبل است آقاجان هیچ شرایطی نداشتند و یک باره این کرامات به ایشان عنایت شد.

سید عباس اظهار می‌کند: زمانی که پدر هنوز سر پا بود نماز شب می‌خواند و به ما نیز توصیه می‌کرد، اما در یکی دو سال اخیر با توجه به کهولت سن انگار در عالم دیگری بودند و همیشه ذکر می‌گفتند.

او به اهمیتی که روضه‌ها برای سید داشت اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: آقاجان برای روضه‌ها خیلی اهمیت قائل می‌شد و به ائمه متوسل بود مادر هم همراه پدر در روضه‌ها شرکت می‌کرد.

برایم باز هم جای سؤال دارد که چطور از ماجرای کرامات پدر بی‌اطلاع بودند وقتی بیشتر می‌پرسم، او اینطور پاسخ می‌دهد: اتفاقا یک روز از آقاجان پرسیدم این صحبت‌ها را چگونه می‌گوید، گفت به زبانم می‌آید.

سید عباس به ماجرای دیدار آیت‌الله بهجت با سید اشاره می‌کند و در توضیح آن می‌گوید: زمان حیات آیت الله بهجت دو سه جلسه با آقا جان دیدار داشتند و بعد‌ها از طریق پسرشان علی آقا در ارتباط بودند که این ارتباط ادامه هم داشت جزئیات بیشتری هم از این مسئله ندارم.


می‌پرسم بساط قرقره‌فروشی تا چه زمانی برپا بود و این اواخر سید چه می‌کرد که او جواب می‌دهد: آقاجان در میدان شهدا بساط قرقره‌فروشی داشت، اما وقتی محل کارش در میدان تخریب شد کاملا خانه‌نشین شد.

سید عباس می‌گوید: قرقره‌فروشی درآمد بسیاری نداشت حتی کفاف هزینه زندگی را نمی‌داد، اما برای ما هم عجیب بود که برای برگزاری روضه از طرف افراد معنوی و کانال‌های خاصی برای آقاجان حواله می‌شد و پول می‌رسید و خودش هیچ پس‌اندازی نداشت..
 
قرقره فروش مشهدی که آیت الله بهجت به دیدار او می‌رفت

شرکت در «دعای ندبه آقا سید» برای برکت زندگی مشترک‌

حجت‌الاسلام حسین ابراهیمی کارشناس مذهبی است که ماجرای آشناییش با سید موسوی به حدود ۱۰ سال قبل برمی‌گردد.

او هم از بساط دکمه و قرقره‌فروشی سید روایت می‌کند و می‌گوید: بساط سید که در میدان شهدا پهن می‌شد خیلی از علما برای دریافت نصیحت به سوی او می‌رفتند، در روایات داریم کسی که ۴۰ روز خود را برای خدا خاص کند خدا حکمت خود را به زبان او جاری می‌کند سید هم همین‌طور بود.

او ادامه می‌دهد: سید خیلی متواضع بود اگر کسی دست او را می‌بوسید بسیار ناراحت می‌شد و صفاتی پیامبرگونه داشت، دوری از منیت و متواضع بودن برای همه راهگشاست این منیت اصلا در سید وجود نداشت.

ابراهیمی شخصیت سید را شوخ‌طبع و خندان توصیف می‌کند و بیان می‌کند: معمولا پیرمردان ارتباط خوبی با نسل جوان ندارند، اما زمانی که سید بساط می‌کرد بسیاری از نوجوانان از دبیرستان که می‌آمدند با سید هم صحبت می‌شدند.

او تصریح می‌کند: مردم در وقت گرفتاری و مشکل سراغ او می‌آمدند تا دستی به سرشان بکشد و مشکلشان حل شود، گاهی این مراجعات به‌قدری زیاد بود که برای خانواده‌اش ایجاد مزاحمت می‌شد.

این کارشناس مذهبی به تأسیس دعای ندبه خاصی در مشهد اشاره می‌کند و تاکید می‌کند: این دعا به «دعای ندبه آقا سید» معروف است و از افراد شاخص و علما نیز در آن شرکت می‌کنند و آداب خاصی دارد و از جمله آن قرائت صلوات زراب اصفهانی است که از امام زمان (عج) رسیده است.

او اظهار می‌کند: در ابتدای ازدواجم برای کسب برکت در زندگی مشترک همراه همسرم به این مراسم دعای ندبه رفتیم.

این استاد حوزه می‌گوید: سید به‌دنبال سفره‌ای برای معنویت بود، او هیچ‌گاه خودش را در معرض توجه دیگران قرار نمی‌داد، اما با این حال مورد عنایت آیت‌الله بهجت هم بود.

«رجبعلی خیاط» مشهدی حالا چند روزی است که آرام خوابیده تا مشهدالرضا، میدان شهدا، روضه‌های دهه آخر صفر، دعای ندبه و مراسم عید غدیر منزلش، بی‌حضور معنوی او تکرار شود و تنها حسرت درک حضورش برای صاحبان تعقل و تفکر باقی بماند.

انتهای پیام//م. م
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.