امام(ره) هنوز نیامده بودند، ولی طبق قرار روز قبل، هنوز ساعت نه و ربع نشده بود که تشریف آوردند؛ با نشاط تر از روزهای گذشته و متبسم و با قبای نو وارد شدند و به افراد حاضر که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار «مبارک باشد» گفتند.
به یاد دارم پشت جلد شمارههایی که شامل یک تابلوی رنگی از سخنان معصومین (علیهم السلام) بود، برای ایشان جالب توجهتر بود. چنان که آن را با سایر گزارشها، برای بررسی و مطالعه بیشتر به اندرونی میبردند.
گویی دستور امام(ره) همراه با زنجیره علل و اسباب بعدی، آن روز و آن لحظه را و تامین نیاز این مرد الهی را هدف قرار داده بود. گویی هیچ چیز اتفاقی نبوده و این مشیت الهی بوده که به وسیله بنده شایستهاش به کرسی عمل نشسته است.
جالب بود که در تمام مواردی که دشمن پیرامون بیماری حضرت امام (ره) شایعه پراکنی میکرد دروغ محض بود، لیکن در یک مورد که امام(ره) دچار سکته شدید قلبی شد و حدود یک ماه در بیمارستان بستری بودند، دشمنان بویی از این حادثه بزرگ نبردند و به لطف خدا، با توجه به شرایط فوقالعاده حساس آن ایام هیچ گونه اطلاعی به بیرون از بیت امام درز نکرد!
آن روزی را که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. آن روز که «کارتر» و «ریگان» از ما تعریف کنند معلوم میشود در ما اشکالی پیدا شدهاست. آنها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم. (62/9/20)
فقط رای دو نفر – در حدی که من شاهد بودم – غیر از بلند شدن تمام قامت در هنگام مراجعت و مرخص شدن نیز تا آستانه در آنها را بدرقه میفرمودند، یکی مرحوم «آیتالله سید محمدتقی بحرالعلوم» و دیگری مرحوم «آیتالله شیخ محمد حسین دهاقانی» که هر دو از علمای معمّر و محترم نجف اشرف بودند.
بر اساس حکم امام(ره)، آقای هاشمی رفسنجانی - در آن زمان - جانشینی فرماندهی کل قوا را بر عهده داشتند. مثال دیگر اینکه در یک مقطع، بعضی از دانشجویان و طلاب از چگونگی رفتنشان به جبهه و جمع بین درس و جبهه و تعیین اولویت هریک سوال کرده بودند که به عرض رساندم. حضرت امام (ره) فرمودند .....
طرح استدلالی حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تحقق آن زلزله ای در افکار حوزویان پدید آورد و یکی از مهمترین و اساسیترین مسائل فقه اسلامی و شیعی را که درغبار ناباوری نسبت به تحقق آن، مورد غفلت قرار گرفته بود، در مرحله نظری به روشنی روز اثبات کرد و در مقام عمل نیز آنچه را در طول قرنها برای مومنان یک آرزوی دست نایافتنی بود محقق ساخت و آنچه را در تصور نمیگنجید به تصدیق آورد.
حضرت امام (ره) برایآنکه هم رادیو محفوظ باشد و هم مجبور نباشند که مجال تحرک کودکانه علی را که هنوز معنای امر و نهی را درک نمیکند، محدود و سلب نمایند و او را آزردن خاطر کنند و به تعبیر دیگر، به منظور پیشگیری از رنجاندن طفل، به جای محدود کردن و دعوا نمودن او، امر فرمودند که رادیو دور از دسترس او باشد.
لطف فرموده عبای کهنهای از خویش را که سالها با آن نماز گذاردهاید، مرحمت فرمایید تا ان شا الله حقیر نیز با آن سالها نماز بگذارم، شاید به حرمت آن عباس مقدس، نماز ما هم مقبول درگاه ذات اقدس احدیت قرار گیرد، ان شاءالله.
امضای عکس شهدا هنگامی متوقف شد که حضرت امام (ره) دچار یک سکته قلبی مجدد شدند. پزشکان توصیه کردند که چون دیدن عکس شهدا امام(ره) را متاثر میکند و ممکن است روی قلب مبارکشان اثر بگذارد، از آوردن آنها برای امضاء خودداری شود.
شما عزیزان خردسال که یادگار فداکاران در راه خداوند تعالی و اسلام عزیز هستید چون پدران بزرگوار خویش خود را برای دفاع از اسلام بزرگ میهن عزیز مهیا سازید و با فرا گرفتن علم و ادب و کوشش در راه به دست آوردن کمال انسانی و اخلاق اسلامی برای اسلام عزیز و کشور خودتان فرزندان شایستهای باشید.
استان عشق متقابل امام(ره) و امت که هر دو در گرمای عشق به حق ذوب شده بودند و در راستای راه خدا به یکدیگر دل میباختند، داستانی است که در هزاران هزار دفتر و دیوان نمیگنجد.
حضرت امام (ره) به جای آنکه از کلمه "بفرمایید" استفاده کنند، میفرمودند: "بسمالله" و با آنکه "بفرمایید" کلمه مطبوع و متعارفی است به جای آن از کلمه "بسمالله" استفاده میکردند.
خانم مصطفوی بر این روش کلی امام(ره) نیز تاکید داشت که همواره در داخل منزل امام(ره) اصل بر عدم اختلاط بین محرمها و نامحرمها بود و آنگاه که در بین اعضا، خانواده زن و مرد نامحرمی از قبیل دامادها و نوهها بود، سفره مردها و زنها جداگانه انداخته میشد.
همسر یکی از زندانیان سیاسی در یکی از شهرهای فارس، طی نامه ای برای حضرت امام (ره) نوشته بود: " از آنجایی که بشر جایز الخطاست، شوهر اینجانب به ساحت مقدس رهبری اسائه ادب نموده است، اینجانب با کمال شرمندگی از محضر مبارک حضرت نایب الامام، تقاضای عفو و بخشش نموده و استدعا دارد به بزرگواری خود، وی را عفو فرمایند...."
شگفتا که امام(ره) تقریبا در سن بیست سالگی به طور جدی وارد حوزه شده و در سن بیست و هفت سالگی به آنجا رسیده است که علاوه بر فهم این متن و شرح توانسته است آن را چنان نقد کند که بزرگان علم عرفان در عصر حاضر، شیفته آن باشند.