یک رد چاقو بر صورت زن افتاده است. او به اندازه یک زندگی بدبخت شده و مسبب آن را هم خودش میداند و بس. شیرین در 27 سالگی، دو بار ازدواج کرده که در هر دو با شکست روبهرو بوده است. وقتی از روی لجبازی پا به خیابانها گذاشت، نمیدانست با هر قدم، پلهای پشت سر را از بین میبرد.
در عصر حاضر از این عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده است غالباً معانی مجازی و مفاهیم ملی و سیاسی آن مورد نظر و استشهاد است چنان که فی المثل می گویند: "ایران لقمه گلوگیری است که هیچ هاضمه ای نمی تواند آن را هضم و بلع کند."
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.
عبارت بالـا کنایه از رشوه دادن و به اصطلـاح دیگر حق و حساب دادن است. برای رشا و ارتشا اصطلـاحات زیادی وجود دارد که از همه مصطلح و معروفتر همین ضرب المثل بالـا و اصطلـاح «خر کریم را نعل کرد» است.
من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري . پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من . پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو ..
این عبارت مثلی در بدو امر برای هر محقق کنجکاوی ایجاد شبهه می کند که مگر کتاب شاهنامه در آخرش چه دارد و چه نقاظ ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به صورت ضرب المثل استفاده می کنند؟