رادش گفت: در دوران کودکیام هیچ علاقهای به بازیگر ی نداشتم! با این حال همیشه در کوچه بچهها را جمع و برایشان نقشهایی را اجرا میکردم. یک دندان پلاستیکی دراکولایی هم داشتم که در دهانم میگذاشتم و بچههای را میترساندم. تا اینکه یکبار بزن بهادر اصلی کوچهمان بر اثر این اتفاق غش کرد!